عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۲۸۷۶۴
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۲
بازگشت به نهج‌البلاغه:
امیرالمومنین می فرماید:اگر بر سرِ کار هستم مسئولیت را پذیرم برای اینکه مرگ عادی برای من گوارا نیست این مرگ در راه حق، مرگِ شهیدانه، مرگ با شهامت برای من شرف است.

عقیق: نوگرایی در دنیای اسلام در همه جوانب زندگی مسلمانان بروز کرد. از جلوه‌های بروز آن می‌توان به توجه جدی نسبت به منابع اسلامی و نگاهی نو به این منابع و اصولاً نهضت بازگشت به مبانی غنی اسلامی اشاره کرد. کتاب نهج‌البلاغه که گردآوری بخشی از سخنان و مکاتبات امیرمؤمنان علی (ع) است، به دلیل داشتن مفاهیم و موضوعات، سیاسی منبعی برای حکمت اصول سیاسی اسلام است که توجه همگان را جلب کرده است. میرزای شیرازی و محمد عبده از پیشگامان توجه به نهج‌البلاغه هستند. در انقلاب مشروطه نهج‌البلاغه نقش جدی داشت و این نقش برجسته نهج‌البلاغه را به وضوح می‌توان در کتاب مهم تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله آیت الله نایینی مشاهده کرد. آیت الله مرتضی مطهری در کتاب نهضت‌های اسلامی در صدسال اخیر در خصوص تأثیر نهج‌البلاغه بر کتاب میرزای نایینی می‌گوید: انصاف این است که تفسیر دقیق، از توحید عملی، اجتماعی و سیاسی اسلام را هیچکس به خوبی علامه بزرگ و مجتهد سترگ، میرزا محمدحسین نایینی توأم با استدلال‌ها و استشهادهای متقن، از قرآن و نهج‌البلاغه، در کتاب ذی‌قیمت تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله بیان نکرده است.

توجه دوباره به نهج‌البلاغه همزمان با آغاز نهضت اسلامی در اوایل دهه چهل شمسی است و با تأکید امام خمینی و تلاش‌های متفکران و پژوهشگران و فعالان نهضت اسلامی نظیر آیت الله طالقانی، آیت الله خامنه‌ای، شهید مطهری، محمدرضا حکیمی، آیت الله جوادی آملی، محمدتقی شریعتی و علی شریعتی و… که در جنبش اسلامی ایران معاصر حضور جدی داشتند، از نهج‌البلاغه در اخذ اصول حکمت سیاسی اسلام بهره برده شد. خبرگزاری مهر در سلسله مطالب، گزارش‌ها و گفت‌وگوهای «بازگشت به نهج‌البلاغه» به تبیین و واکاوی هم موضوعات مرتبط با این کتاب شریف و آموزه‌هایش خواهد پرداخت.

یکی از دروسی که از دیرباز در حوزه‌های علمیه کمابیش رواج داشت و دارد، درس اخلاق است. درس اخلاق باید از مطلب و آموزش سرشار باشد یعنی عصاره ساعت‌ها کوشش و تحقیق استادی توانا در برابر فرصتی که برای شاگرد سپری می‌شود عرضه گردد. آبشاری باشد که جانها را طهارت و طراوت بخشد و دل را در چشمه‌سار حکمتش سیراب کند. چونان صحیفه لقمانی به قلب‌ها حیات دهد و آیینه‌وار سیمای انسانیت را در پیام آسمانی تصویر کند. از ارشاد و آموزش، تشویق و توبیخ، برهان و بصیرت، سنت و سیاست، حکمت و حکومت، تهدید و ترغیب، معاش و معاد، عقیده و جهاد، دین و دانش، انذار و بشارت آکنده باشد. آیت الله جوادی آملی در دوره جدید از درس اخلاق خود در سال تحصیلی جاری حوزه علمیه به شرح فرمایشات امیرالمومنین (ع) در نهج‌البلاغه می‌پردازد. آنچه در ادامه می‌خوانید شرح آیت الله جوادی آملی بر حکمت ۱۰۸ نهج البلاغه است:

نامه‌ای است از وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) این نامه خیلی مبسوط نیست. برخی از نامه‌های وجود مبارک حضرت امیر مفصّل بود، برخی از نامه‌ها کوتاه است این نامه سی و پنجمین نامه وجود مبارک حضرت امیر است که تقریباً حرف روز است.

در این نامه وجود مبارک حضرت امیر درباره مصر و مردم مصر سخن گفت در زمان قدرت حضرت امیر (سلام الله علیه) نسبت به مصر خب محمدبن‌ابی‌بکر را قبلاً فرستاد بعد مالک اشتر را فرستاد محمدبن‌ابی‌بکر مورد هَجْمه شامیان قرار گرفت او را شهید کردند مالک اشتر را در بین راه شهید کردند چون در تیررس امویان بود با دسیسه معاویه و عمروعاص لشکرکشی کردند بالاخره محمدبن‌ابی‌بکر را شهید کردند و مصر را از آن حالت در آوردند که الآن هم باید تلاش و کوشش کرد و دعا کرد که این مصرِ انقلاب‌کرده دوباره به دست معاویه و عمرعاص و امویان عصر نیفتد.

خب وجود مبارک حضرت امیر در زمان مالک یک نامه رسمی به مالک داد که آن عهدنامه مالک است که معروف است. نامه‌ای برای مردم مصر نوشت به مردم مصر فرمود: «مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ »[۱] شما نگویید ما رهبری مثل حضرت امیر داریم یا والی‌ای مثل مالک اشتر داریم مردم شهر اگر بخوابند دشمنِ بیدار حمله می‌کند «مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ» یعنی اگر ملّتی بخوابد دشمنِ بیدار که نمی‌خوابد در حالِ خوابِ او, به او حمله می‌کند این را برای مردم مصر مرقوم فرمود «مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ» این نامه تقریباً یک صفحه و اندی است بر خلاف نامه مالک اشتر که نامه مبسوطی است، بالاخره اینها خواب بودند و حرف محمدبن‌ابی‌بکر را گوش ندادند که نماینده حضرت امیر بود و استاندار رسمی مصر بود و امویان شورش کردند حمله کردند نماینده حضرت امیر را گرفتند و کشتند و برخی‌ها گفتند آن بدن را سوزاندند و مصر را به تصرّف در آوردند.

نامه گلایه‌آمیز امام به عبدالله بن عباس در خصوص مصر

وجود مبارک حضرت امیر یک نامه گلایه‌آمیزی برای عبدالله‌بن‌عباس در این زمینه می‌نویسد که او را از مصر و حوادث تلخی که در مصر اتفاق افتاد باخبر بکند این سی و پنجمین نامه‌ای است که در نهج‌البلاغه است این نامه را حضرت امیر برای عبدالله‌بن‌عباس بعد از شهادت محمدبن‌ابی‌بکر نوشتند این محمدبن‌ابی‌بکر چون رَبیب وجود مبارک حضرت امیر بود حضرت از او به عنوان فرزند یاد می‌کند. فرمود: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتُتِحَتْ» این مصر که اسم است برای آن کشور، این چون دو سبب در آن هست غیر منصرف است اما کلمه مصر که در قرآن دارد ﴿اهْبِطُوا مِصْراً ﴾[۲] آن به معنی شهر است و آن منصرف است و تنوین قبول می‌کند «فَإِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتُتِحَتْ» متأسفانه غارت شد و گرفتند «وَ مُحَمَّدُ بْنُ أبِی‬ ‏بَکْرٍ (رَحِمَهُ‏اللَّهُ) قَدِ اسْتُشْهِدَ» این نماینده رسمی حضرت امیر بود علوی فکر می‌کرد و تابع حضرت امیر بود به دستور حضرت امیر استاندار رسمی مصر بود این را شهید کردند «فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُهُ وَلَداً نَاصِحاً وَ عَامِلاً کَادِحاً وَسَیْفاً قَاطِعاً وَ رُکْناً دافِعاً» او برای ما یک فرزند خوبی بود استاندار خوبی بود مدافع خوبی بود مسئول خوبی بود این اوصاف را وجود مبارک حضرت امیر برای این استاندار شهید فرمود.

بعد فرمود: «وَ قَدْ کُنْتُ حَثَثْتُ النَّاسَ عَلَی لَحَاقِهِ» من به مردم مصر توصیه کردم که او را کمک کنند و تأیید کنند ولی نکردند لذا امویان حمله کردند غارت کردند او را شهید کردند و مصر را گرفتند «وَ أَمرْتُهُمْ بِغِیَاثهِ» به کمک کردن او, او استغاثه کرد من به مردم گفتم به او پناه بدهید قبل از وَقعه و نکردند «وَ دَعَوْتُهُمْ سِرّاً وَجَهْراً وَ عَوْداً وَ بَدْءاً» من اول و آخر, ظاهر و باطن مردم مصر را دعوت کردم به حمایت از استاندارشان [ولی اجابت] نکردند «فَمِنْهُمُ الآتِی کَارِهاً» برخی‌ها وارد صحنه شدند با بی‌رغبتی آن طوری که باید دفاع نکردند «وَ مِنْهُمُ الْمُعْتَلُّ کَاذِباً» بعضیها بهانه‌های دروغین آوردند و در صحنه نصرت حضور پیدا نکردند «وَ مِنْهُمْ الْقَاعِدُ خَاذِلاً» بعضیها در خانه نشستند و نماینده مرا مخذول کردند «أَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَی أَنْ یَجْعَلَ لِی مِنْهُمْ فَرَجَاً عَاجِلاً».

معنای انتظار فرج

من از ذات اقدس الهی فرج عاجل می‌طلبم این درخواست فرج, انتظار فرج در همه مراحل هست یکی از مصادیقش جریان ظهور حضرت (سلام الله علیه) است وگرنه انتظار فرج, منتظر فرج بودن یعنی موحّدانه زندگی کردن از ذات اقدس الهی حلّ مشکلات را خواستن و مانند آن «فَوَاللَّهِ لَوْ لاَ طَمَعِی عِنْدَ لِقَائِی عَدُوِّی فِی الشَّهَادَةِ وَ تَوْطِینِی نَفْسِی عَلَی الْمَنِیَّةِ لَأَحْبَبْتُ أَلاَّ أَلْقَی مَعَ هَؤُلاَءِ یَوْماً وَاحِداً وَ لاَ أَلْتَقِی بِهِمْ أَبَداً» سرّ اینکه من مسئولیت را قبول کردم و حاضرم با اینها همکاری بکنم برای دو چیز است این است که من به شهادت، دل بستم اگر فاصله بگیرم بروم در جایی بمانم به طور طبیعی بمیرم من این مرگ عادی را دوست ندارم من صحنه مبارزه و دفاع در راه حق و مقاوت کردن و مانند اینها را دوست دارم و این هم بدون حضور در صحنه نمی‌شود نسبت به مقامات دنیا هم در همان اول فرمود وضع دنیا را من برای شما تشریح کنم که من دیدم نسبت به این حکومت و دنیا و ریاست چیست.

آن روز مستحضرید که خاورمیانه یک کشور بود یک حکومت بود البته جمعیت به این اندازه نبود وسعت به این اندازه نبود وقتی حضرت امیر (سلام الله علیه) در کوفه، حاکم اسلامی بود امپراطوری ایران تسلیم شده بود امپراطوری روم تسلیم شده بود شرق و غرب حجاز در حکومت اسلامی بود ایران با همه وسعتی که داشت چند تا استانداری داشت حکومت کلّ خاورمیانه در اختیار حضرت امیر بود خب این حکومت را که حضرت امیر می‌خواهد ارزیابی کند می‌فرماید این‌چنین نیست که من برای این حکومت ارزشی قائل بشوم مگر آن مقداری که من بتوانم حق را اِحقاق کنم باطل را ابطال کنم مردم را آگاه کنم و از مظلوم حمایت کنم و ظالم را سر جایش بنشانم [۳] خب این فکر خیلی آسمانی است دیگر, الآن هم می‌فرماید من اگر بر سرِ کار هستم مسئولیت را پذیرم برای اینکه مرگ عادی برای من گوارا نیست این مرگ در راه حق، مرگِ شهیدانه، مرگ با شهامت برای من شرف است من به دنبال این هستم و اگر این نبود یک روز من حاضر نبودم با اینها زندگی کنم. امیدواریم که بهترین صلوات و سلام انبیا و اولیا به روح مطهّر آن حضرت باشد و خدای سبحان آن توفیق را عطا کند که ما معارف دینی را فرا بگیریم و باور کنیم و عمل کنیم و منتشر کنیم.

[۱]. نهج‌البلاغه, نامه ۶۲.

[۲]. سورهٴ بقره, آیهٴ ۶۱.

[۳]. نهج‌البلاغه, خطبه ۳.

منبع:تسنیم


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین