۲۴ آبان ۱۴۰۳ ۱۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۲ : ۰۵
عقیق: شهید علی آقا عبداللهی در حالیکه 25 سال سن بیشتر نداشت و تنها فرزندش یک ساله بود راهی مسیر شهادت شد. ارادت ویژه ای به حضرت زهرا(س) داشت و مانند همین بانوی بی نشان، بعد از شهادت گمنام شد. اثری از پیکرش به دست نیامد تا حالا که 8 سال از شهادتش می گذرد، در جریان تفحص سوریه پیکر این شهید عزیز هم پیدا شده و به کشور بازگشته است.
مادر و پدر تا خبر پیدا شدن پیکر فرزند را می شنوند بی تاب دیدنش می شوند و راهی معراج شهدا تا بعد از 8 سال دوباره در آغوشش بگیرند. اما چه پیکری و چه وصالی؟ وقتی بقایای پیکر لابلای پنبه ها طوری پیچیده شده که بخشی از خلأ ناقص بودن پیکر را پر کند، خود برای پدر و مادر شهید روضه باز است. پدر و مادری که جوان رعنایشان را از زیر قرآن رد کردند و با سلام و صلوات راهی میدان جهاد و حالا چند تکه استخوان کفن پیچ شده را در آغوش می گیرند. مادر با انگشتانش از روی کفن لابلای پنبه ها را به دنبال تکه استخوانهای فرزندش جستجو می کند و اشک می ریزد از آنچه از بدن پاره تنش در آغوش دارد. لحظات جانسوز وداع مادر شهید مدافع حرم علی آقا عبداللهی در معراج شهدا در ادامه قابل مشاهده است:
مادر ، پدر، همسر، فرزند و چند تن از بستگان شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی با حضور در معراج شهدا با پیکر شهیدشان دیداری اختصاصی داشتند. تصاویری از این وداع در ادامه می آید:
شهید علی آقا عبداللهی در 10 دی ماه 1369 در تهران به دنیا آمد. او سال 76 در دبستان رسالت منطقه 11 ثبت نام کرد و دانش آموز شد. دوره دبیرستان را در هنرستان فنی شهدا در منطقه 12 در رشته برق و الکترونیک گذراند . کاردانی رشته الکترونیک خود را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری سپری کرد. پس از اتمام درس در سال 1390 به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و پس از گذراندن یک دوره یکساله در دانشگاه امام حسین(علیه السلام) در سپاه حفاظت انصارالمهدی مشغول خدمت شد . او در سال 91 ازدواج کرد و حاصل این ازدواج امیرحسین بود که سال 1393 به دنیا آمد.
او دو سال پیگیر رفتن به سوریه بود که در نهایت 22 آذرماه سال 1394 راهی سوریه شد تا در دفاع از حرم اهل بیت(ع) حضور داشته باشد. و در همان اعزام اول 23 دی ماه سال 1394 به شهادت رسید یعنی درست 31 روز پس از اعزام در منطقه خالدیه خان طومان به درجه رفیع شهادت نائل شد.
رفقایش تعریف کردند بعد از سه روزی که در مقر خانطومان بودیم، علی آقا موافقتش را برای رفتن به خط میگیرد. با لباس و اسلحه ، آماده میآید سر یک پیچی میایستد، و جلوی ماشین بچههای سپاه را که برای عملیات میرفتند، میگیرد. فرمانده اش همیشه از علی تعریف می کرد و می گفت علی آقا در زمستان در هوای 8 درجه زیر صفر، 400 متر جاده صعب العبور را سینهخیز تا دل تکفیریها میرود تا جاده را شناسایی کند.