عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

عقیق منتشر می کند
به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت امام هادی علیه السلام عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند

 

اشعار ولادت امام هادی علیه السلام


محسن ناصحی:


با شما عاقبت شیعه به عزّت ختم است
آخر و عاقبت ما به سیادت ختم است

از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست
مقصد عالم امکان به امامت ختم است

همه نورید ،  همه هادی أمّت هستید
پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است

ما گرفتار گناهیم ولی اهل رجا
جاده ی جامعه ی ما به شفاعت ختم است

از گناهان کبیره است دل جامعه پُر
کار این جامعه  اما به زیارت ختم است

« مَن أتاکُم » ، چه نجاتی است سر راه بشر !
با تو پایان حوائج به سعادت ختم است

چیست در حکمت « فَالرّاغبُ عَنکم مارق »؟!
راه ، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است

ولی آنکس که در این سِیر ، « لَکُم لاحِق » شد
راه او - گرچه گنهکار - به جنّت ختم است

تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم
که دعای تو یقیناً به اجابت ختم است

یا علیِ بنِ محمّد ! چه غریبی ! اصلاً
قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است

تو چه مقتول و چه مسموم ، جهان می داند
که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است

غلامرضا سازگار:

گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی
دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی

نداشت طوطی جانم، هنوز لانه به جسمم
که بود مرغ دلم آشنای حضرت هادی

صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا
صفاست در حرم با صفای حضرت هادی

مقرّبان الهی فرشتگان بهشتی
کشند منّت لطف و عطای حضرت هادی

ز دست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم
شود زیارت صحن و سرای حضرت هادی

درندگان زمین التجا برند به سویش
پرندگان هوا در هوای حضرت هادی...

دلم که درد گناهش به احتضار کشانده
پناه برده به دارالشّفای حضرت هادی

مرا چه قدر که گردم گدای خاک نشینش
که هست خازن جنّت گدای حضرت هادی

دهد به روح لطیف ملک، صفا و طراوات
ملاحت سخن دلربای حضرت هادی

به خاک، عطر بهشتی پراکند اگر آید
نسیمی از طرف سامرای حضرت هادی

به عمرِ دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد
به لحظه‌ای که کنم جان فدای حضرت هادی

به تیرگی نبری روی و راه خود نکنی گم
هدایت است به ظلّ لوای حضرت هادی

بخوان زیارت پر فیض جامعه که بری پی
به ارزش سخن دلربای حضرت هادی

مرا رضایت ابن الرّضا خوش است که دانم
بود رضای خدا در رضای حضرت هادی...

قاسم صرافان:


باران شدم از شوق پریدن به هوایت
شد کفتر بی‌گنبدِ تو، باز رهایت

ای صاحب آن جامعۀ‌ پر شده از عشق!
خالی‌ست چرا این همه در جامعه جایت؟

گفتی: «فَتَحَ اللهُ بِکُم» پنجره وا شد
گفتی: «و بِکُم یَختِم» و دل کرد هوایت

کی می‌رسد آن «اَشرَقَتِ الارض» به نورت
کی مست شود جامعه از جام دعایت

هر نیمه‌شب از ذکر تو روشن شده عالم
مَست‌اند ملائک همه از عطر عبایت

در بزم شراب آه! بگو مستِ خدایی
شاید متوکل کند این‌گونه رهایت

رخصت بده یک لحظه که این پرده بیفتد
تا کاخ و ستون‌هاش بیفتند به پایت

وقتی که امامی و علی هم شده نامت
پیداست که در سامره شاه است، گدایت..

«اَنتم شُفَعائی» خبری بود که ما را
بُرد از دل شب تا سحری پشت صدایت

آه از تو چه پنهان... چه بگویم... فقط اکنون
دست من و دامان تو و لطف خدایت

محمد مهدی سیار:


خورشید سامرا و کریم جهان تویی
ما را بده پناه، که کهف امان تویی

هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس
گمگشته‌ایم و مشعلۀ کاروان تویی

کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق
حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی

مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک
مستی‌فزای جان و دل عاشقان تویی

جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست
جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی

با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ست
مهمان هر امام شوم، میزبان تویی

سید رضا مویّد:

نور خدا گرفته فضاى مدینه را
تغییر داده حال و هواى مدینه را
با جلوه‌‏هاى «اَشرَقَتِ الاَرض» قدسیان،
بستند چلچراغ، سماى مدینه را...
در وادى قُبا به تماشا نشانده‌اند
آن نخل‌هاى سبز قَباى مدینه را
آن‌گونه خرّم است که گویى گشوده‌اند
بر هشت خُلد پنجره‌هاى مدینه را
نور جمال حضرت هادى‌ست، اینچنین
روشن چو روز کرده فضاى مدینه را
ماهى دگر به محور خورشید عشق تافت
تا روشنى دهد همه جاى مدینه را...
گلبانگ شادى است به گوش فرشتگان
امشب رسانده است نداى مدینه را:
این ماه جلوه‌‏اى ز جمال محمد است
ابن الرضاى دوم آل محمد است

ای آسمان ز شرم مَهت را دو پاره کن
تکرار معجز نبوی را دوباره کن
تا بشکند غرور تو در اوج آسمان
ای آفتاب! ماه زمین را نظاره کن
از خانۀ جواد دمیده‌ست آفتاب
بر مقدمش نثار، هزاران ستاره کن
تا سرنهند بیت جوادالائمه را
ای جبرئیل سوی ملائک اشاره کن...
از کهکشان نور بیاویز سُبحه‌ها
هر روز و شب فضائل او را شماره کن
این ماه جلوه‌‏اى ز جمال محمد است
ابن الرضاى دوم آل محمد است

لطف امام هادی و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بی‌کرانۀ او بسته‌ایم دل
امشب که جلوه‌گر شده خورشید طلعتش...
ماه تمام و نیمۀ ذی‌الحجّه مطلعش
خیر کثیر و کوثر قرآن بشارتش...
این است آن امام که ذرات کائنات
اقرار کرده‌اند به جود و کرامتش...
این است آن امام که دشمن به چندبار
رخسار عجز سوده به درگاه عزتش
سر تا به پای، عاطفه و مرحمت ولی
دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش...
افزون ز ریگ‌های بیابان عطای او
بیش از ستاره‌های درخشان فضیلتش...
این ماه جلوه‏‌اى ز جمال محمد است
ابن الرضاى دوم آل محمد است

آن نازنین که وصف جمالش خدا کند
امشب خدا کند که نگاهى به ما کند
آن دلنوازِ از دل و از جان عزیزتر
باشد که درد جان و دل ما دوا کند...
آن محو ذات خالق و بى‌اعتنا به خلق
شاید به ما شکسته‌دلان اعتنا کند
آن چشمۀ دعا که دعا مستجاب از اوست
چون می‌شود به حال دل ما دعا کند؟
پیوند خورده زندگى ما به مهر او
این رشته را کسی نتواند جدا کند
گویى على به روى محمد کند نگاه
چون این پسر به‌ روى پدر دیده وا کند...
دیدار او کدورت دل را جلا دهد
ایمان او حوائج مردم روا کند...
باید رضای خاطر او آورد به دست
خواهد ز خود هر آنکه خدا را رضا کند
اى یادگار آل محمد! خدا به ما
لطفى اگر کند ز طفیل شما کند
عالم به خوان رحمت تو میهمان، ولی
یک تن نشد که حق نمک را ادا کند...
صاحب‌دلى کجاست که چون ابن مهزیار
بر دیده خاک پاى تو را توتیا کند...
افتاده‌ام به دام بلا، یا ابالحسن!
غیر از تو کیست؟ آنکه ز دامم رها کند

محمود شریفی:


دلم امشب گدای سامرّاست
از تو غیر از تو را نخواهم خواست
یا علیَّ النَّقیّ و یا هادی
حرم تو بهشت قرب خداست
آسمان خاکبوس گنبد تو
کهکشان پیش پای تو برخاست
«مَهْبِطَ الْوَحْی» و «مَعْدِنَ الرَّحْمَة»
دل دریایی و زلال شماست
ذرّه با یک اشاره‌ات خورشید
قطره با یک نگاه تو دریاست
«مَن عَصاکُم فَقَد عَصَی الله» است
که مطیع شما، مطیع خداست...
«قَد نَشَرتُم شَرایِعَ الاَحکام»
راه غیر از شما فریب و خطاست
«قولُکُم صِدق، فِعلُکُم حَقٌّ
اَمرُکُم مُتَّبَع» که حکم قضاست
بسته بر بال هر ملک آمین
نَفَس جاری تو عین دعاست...
مشعل جامعه کبیرۀ تو
به یقین رهگشای اهل ولاست...
و خدا در طلیعۀ خلقت
عرش خود را به نورتان آراست...


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین