۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۵ : ۰۶
عقیق: دیدار سالانه کارگران کشور به مناسبت هفته کارگر با حضرت آیتالله خامنهای مقام معظم رهبری روز گذشته شنبه ۹ اردیبهشتماه برگزار شد. در این مراسم حاج محمدرضا بذری مداح سرشناس بابلی کشورمان به شعرخوانی پرداخت. متن شعر او که سروده بردیا محمدی، احمد ایرانینسب، امیرعلی شریفی و سیدامیرحسین موسوی است، به شرح زیر است:
نفس باد صبا مُشکفشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
کاش میشد که بگویند: نگار آمده است
شهرِ یخکرده! به پا خیز..، بهار آمده است
صبح تردید ظهوریم، شروعیم همه
چارده قرن به دنبال طلوعیم همه
سحر وصل تو دیر است..، کجایی آقا؟!
دل ما پیش تو گیر است..، کجایی آقا؟!
بی تو تقویم دلم فصل زمستان دارد
با تو سرسبزترین معجزه امکان دارد
بُغض از صفحه تاریخ قلم خواهد خورد
جمعهی دیدن دلدار رقم خواهد خورد
باید آماده فردای حضورش باشیم
باید آغازگر فصل ظهورش باشیم
سنگ بر چهره تاریک شب، انداختنیست
جادهی آمدن مهدی ما ساختنیست
راه، پیچ و خم و طوفان و مصیبت دارد
مردِ میدانِ عمل خواهد و زحمت دارد
مردِ میدانِ عمل از همه سربازتر است
جلوهی همت و غیرت..، عرقِ کارگر است
زحمت مستمرش، سجده طولانی اوست
پینهی دست، همان پینه پیشانی اوست
جز به اندیشه تولید نپرداخته است
دستِ پُرپینه او جامعه را ساخته است
مرد میدان جهادند..، بصیرت دارند
همت و باکریِ عرصه این پیکارند
دمِ آنها نَفَسِ لشکر امید شده
جبهه خدمتشان، سنگر تولید شده
هرکه در راه خدا زحمت بیوقفه کشید
بهخداوند شهید است، شهید است، شهید
کارگر دانه دیندارشدن میکارد
پس نبی بوسه به دستش بزند جا دارد
سَر درِ عرش، مَلَک با قلم نور نوشت
مزد این قشر، بهشت است، بهشت است، بهشت
پدرم مرد جهادی، پدرم کارگر است
پای دین ماندنم از نان حلال پدر است
علم و تولید و عمل ماحَصَلش عزت ماست
عزّت ما بهخدا در گروِ همت ماست
گرچه از مَکر عدو سینه مُکدر داریم
ولی اُمیّد به آینده کشور داریم
حرف سردار برای همگی محترم است
گفت: جمهوری اسلامی ایران حرمست
آنطرف بر دلِ کُفّار اگر داغ گذاشت
اینطرف دغدغه سفره مردم را داشت
چاره مشکل ما وحدت مسئولین است
راه ایران قوی، همت مسئولین است
پشت آن میز به خون شهدا فکر کنید
حاج قاسم بشوید و به خدا فکر کنید
دشمن از دوستی و وحدت ما میترسد
از ثمر دادن خون شهدا میترسد
خویش را عضوی از این طایفه جا کرد و گریخت
باز در سنگر ما فتنه بهپا کرد و گریخت
باید از فتنه زن، زندگی، آزادی گفت
باید از حرمت آن سنت اجدادی گفت
گفت از دامن زن، مرد به معراج رود
نگذاریم که این ارث به تاراج رود
نَفَسِ آخرِ دشمن شده، خود میداند
رجزش لاف غریبیست اگر میخواند
او دگر هیچ نماندهست ز پا بنشیند
کافر است و همه را مثل خودش میبیند
خواست جمهوری اسلامی ما را بزند
خواست تا حاصل خون شهدا را بزند
ما ولی دست خدا بر سرمان هست هنوز
مردی از نسل علی رهبرمان هست هنوز
زیر دِین کرم شاه شهیدان هستیم
تا سرِ دار، همه بر سر پیمان هستیم
لحظهای تا نفس آخر دنیا باشد
مقصد بعدیِمان مسجدالاقصیٰ باشد
ما که روی لبِمان مرگ بر اسرائیل است
پاسخ دشمنی دشمنمان سِجّیل است
غیرت ما که نمردهست بداند دنیا
حرم قدس، محال است بماند تنها
باز باید به دل معرکهها برگردیم
منتظر قدس و بقیعند که ما برگردیم
جان به قربان بقیع و حرم ویرانش
شیعه را کشته غم و غربت بیپایانش
گنبدی نیست که خورشیدِ شبستان باشد
زائری نیست که گریانِ حسنجان باشد
اشک ما هست چو دُرّ و گوهرِ صحن بقیع
کاش باشیم همه کارگرِ صحن بقیع