عقیق: اوایل دهه هفتاد بود که نوارهای کاست یک مداح جوان دست به دست میان بچه هیاتیها میچرخید؛ جوانی که هم در مولودیخوانی و هم در عزاداری روشهای جدیدی را ابداع کرده بود و به همین دلیل توانست خیلی زود هزاران جوان را جذب مجالسش کند.
محمدرضا طاهری روزهای سختی را پشت سر میگذاشت. نوآوریهای او در شیوه مداحی هرچند به مذاق بسیاری از جوانان خوش میآمد اما باعث اعتراض عده دیگری شده بود که اساسا با این روشهای جدید مشکل داشتند. با این حال خیلی زود ثابت کرد که استفاده از روشهای جدید مداحی بهمعنای نادیده گرفتن شیوههای سنتی نیست.
او تلاش کرد هر دو شیوه را در نقطهای بههم برساند. به همین دلیل کمکم فضای جامعه تلطیف شد و مخالفان به جمع موافقان پیوستند. برنامههایی که او همراه محمود کریمی در مهدیه تهران اجرا میکرد هنوز که هنوز است در حافظه خیلیها مانده و صداوسیما به بهانههای مختلف آنها را پخش میکند.
آن مداح جوان حالا یکی از پیشکسوتان و صاحبنظران عرصه ستایشگری اهل بیتشده و امروز که محاسنش رو به سفیدی رفته، با کولهباری از تجربه حرفهای شنیدنی زیادی درباره مداحی دارد. در این سالها پسر بزرگ او (حسین) نیز به جمع مداحان کشور پیوسته و او هم درباره علاقهاش به مداحی و نقش پدر در بروز این استعداد خود برایمان گفت.
گفتوگوی مفصل عقیق با این نوکر بااخلاص اهل بیت، در یکی از روزهای گرم ماه مبارک رمضان در دفتر حاج محمدرضا طاهری انجام شد. حاجآقا با زبان روزه بیش از دو ساعت وقت گذاشت تا هیچیک از سوالات ما بیپاسخ نماند. جا دارد از همراهی و صبر استاد قدردانی کنیم.
بخش اول این گفتگو را می خوانید؛

*حاج محمدرضا طاهری در جامعه هیئتیها به اخلاق و متانت معروف است. این روحیه از چه زمانی در شما شکل گرفت؟
اینطور که میگویید نیست. گاهی مردم فکر میکنند یک نفر وضع مالی بسیار خوبی دارد و او را بهعنوان سرمایهدار میشناسند ولی وقتی حساب جاریاش را چک میکنند، میبینند یک میلیون هم ندارد! ما هم در اصل همینگونه هستیم. به خودم که نگاه میکنم میبینم چیزی ندارم و حساب جاریام خالی است. اگر چیزی هم داشته باشم بهخاطر دوران رویایی دفاع مقدس است که با بهترین بندگان خدا مراوده داشتم.
*چند سالتان بود که به جبهه رفتید؟
۱۳ ساله بودم که برای نخستین بار توفیق حضور در جبهه را پیدا کردم. رفتار و مشی که بچهها و شهدا داشتند برای امثال من که آن زمان کودک و نوجوان بودیم تاثیر گذار بود. ما با خیلی از آن عزیزان برادرخوانده بودیم. خدا کند آن دنیا شرمندهشان نباشیم.
*معلوم است خودتان را حسابی مدیون شهدا و بچههای جنگ میدانید.
حتما همینطور است. جبهه حقیقتا دانشگاه انسانسازی بود. در دوران دفاع مقدس یک بچه 14، 15 ساله را میدیدیم که بهاندازه انتظارمان از یک عالم بزرگ رفتار میکرد و حتی جلوتر بود؛ مانند شهید قاسم معززی.
او واقعا انسان خودساختهای بود. با آنکه حدود 14 سال بیشتر نداشت اما شبها تا صبح مشغول کار بود، لباسها و جورابها را میشست، پوتینها را واکس میزد و خلاصه در هر کاری که سخت بود سریع پیشقدم میشد. مثلا هر روز یک نفر شهردار میشد و نظافت چادر را انجام میداد. اگر کسی مریضاحوال بود سریع کارهایش را انجام میداد.
خلاصه هر کاری که از دستش برمیآمد انجام میداد. از آن طرف، تهجد و عبادت شبانهاش هم ترک نمیشد. در کربلای 5 هم مزد خودش را گرفت و بهشهادت رسید. یک گلوله توپ مستقیم به او خورد و بهطرز تکاندهندهای بهشهادت رسید. خب قاسم معززی برنده شد؛ دیگر دوستان شهیدمان هم برنده شدند. جلو زدند و رفتند و من باختم. امثال ما که جا ماندهایم بازنده شدیم.
اینها را گفتم تا بدانید وقتی میگویم اگر چیزی دارم به برکت آنهاست، تعارف نمیکنم. بههر حال از ۱۳ تا ۱۹ سالگی چیزی نزدیک به 45 ماه در معیت این عزیزان بودم.
*ظاهرا مداحی شما از همان دوران شکل گرفت.
نوکری اهل بیت نسل در نسل در خانواده ما منتقل شده. ما در خانوادهای بودیم که پدربزرگمان مرحوم حاج نادعلی طاهری نوکر امام حسین بودند. مرحوم پدرمان حاج محمدتقی طاهری هم نوکر خوب و بااخلاصی بودند. اخوان بزرگوارم حاج آقا مرتضی و حاج آقا محسن هم حق بزرگی بر گردن من دارند و همیشه خودم را شاگرد این عزیزان میدانم.
من از کودکی به برکت همین شرایط خانوادگی میخواندم ولی بهطور رسمی برای اولین بار در مجلس حاج ناصر ارضی (اخوی حاج آقا منصور) در هیئت «حسین جان» نازیآباد خواندم. اتفاقا از همان هیئت به جبهه رفتیم. یعنی ۲۳ نفر از بچههای نازیآباد که آنجا بودیم با هم اعزام شدیم. سال ۶۱ بود. تقریبا مداحی کردن من در جبهه و زمین صبحگاه دوکوهه و حسینیه شهید همت شکل گرفت.
*اولین جایی را که در جبهه خواندید یادتان هست کجا بود؟
بله، در پادگان ابوذر در گیلانغرب بود. البته اولین مداحی ما حاشیههایی درست کرد و عدهای تصمیم گرفتند اخراجمان کنند!
*چرا؟ داستانش را برایمان تعریف کنید.
بههر حال با هر نوآوریای مخالفتهایی میشود و زمان میبرد تا آن روش جدید جا بیفتد. آن ایام شروع نوآوریهای حاج آقا منصور بود. سبک «حسین جان» ایشان خیلی محبوب شده بود. ما هم از ایشان یاد گرفته بودیم و به همان روش وقتی میخواندیم بچهها هروله میکردند و سینه میزدند.
یادم هست شب اولی که میخواستیم در گردان مقداد برنامه بگیریم، شاید حدود ۱۰ فرمانده در مجلس ما حاضر شدند. ما هم به همان روش خودمان مداحی کردیم ولی صبح روز بعد عذرمان را خواستند! خدا بیامرزد شهید بهمن نجفی که در آن زمان فرمانده گردان ما بود، میگفت مگر اینجا رقاصخانه است که شما میرقصید؟! اولش چون سنم کم بود خیلی بههم ریختم. گفتم چرا اینها نسبت به روضه امام حسین اینطور سخن میگویند ولی بعدها متوجه شدم بههر حال آنها هم حق داشتند. چون نسبت به روش و نیت ما هیچ ذهنیتی نداشتند.
در نهایت گفتند هر کسی که میخواهد در گردان بماند، باید تعهد بدهد از این کارها نکند. من هم تعهد ندادم و از گردان رفتم.
*کجا رفتید؟
به تبلیغات لشکر رفتم و چند ماهی با حاج منصور نورایی همراه شدم. مدتی بعد هم برای تیپ حضرت سیدالشهدا انتقالی گرفتم. آن زمان با نوآوری بسیار مخالفت میشد. اگر بچههای زمان جنگ شورهای امروز را میدیدند، حتما حکم تکفیر ما را میدادند. یادم هست یک دورهای در جبهه نوارهای حاج منصور قدغن شده بود.
*در نهایت این سوءتفاهمها چگونه حل شد؟
گذشت تا اینکه یکبار شهید بهمن نجفی قبل از عملیات والفجر ۱ ما را دید. او سوار یک جیپ بود و ما هم سوار جیپ دیگر. تا من را دید، به راننده گفت بایستد. پایین آمد و صدایم زد. وقتی میخواست دیدهبوسی کند به حالت رکوع خم شد. چون او قد و قامت بلندی داشت، من را بغل کرد و گفت حلالم کن! متوجه شده بود که ما هیچ قصد و نیت بدی نداشتیم و صرفا کارمان یک نوآوری بود. خدا را شکر بهمرور زمان روشهای جدید مداحی جای خودش را باز کرد و مخالفان کمکم به جمع موافقان پیوستند.
روزی که شهید نجفی خم شد و مرا بوسید واقعا برایم درسهای بسیاری داشت. فارغ از بحث مداحی، از آن شهید بزرگوار درس اخلاق گرفتم. خیلی عجیب بود که یک فرمانده با آن هیبت و جایگاه از یک نوجوان 14 ساله عذرخواهی کند. میخواهم باز به همان بحث اول برگردم که نسل من هرچه دارد، از برکت همنشینی با بزرگانی است که در جبهه حضور داشتند و به ما درسهای فراموشنشدنی آموختند. این افراد کم نبودند، در جبهه ما محضر بسیاری از این بزرگان را درک کردیم.
*ولی حالا شرایط بسیار تغییر کرده. قبول دارید؟
البته هنوز هم انسانهای خودساخته پیدا میشوند ولی قبول دارم زمانه تغییر کرده. امروز یک کسی مسئول اتاقی میشود، چهار تا منشی بیرون میگذارد و کسی را راه نمیدهد! برای ملاقاتش باید هفتخوان رستم را طی کرد. این افراد را مقایسه کنید با آن فرمانده تیپی که با آن جایگاه و آن تعداد نیرو خم میشود و از یک بچه ۱4 ساله عذرخواهی میکند.
*از داستان مداحی فاصله نگیریم. امروز حاج محمدرضا طاهری که به همنشینی با شهدا و بچههای جنگ افتخار میکند، در دستگاه سیدالشهدا چه وظیفهای دارد؟
معتقدم هنوز هم جهاد فی سبیلالله ادامه دارد. همه ما امروز در جبهه امام حسین هستیم و باید مثل همان شهیدان رفتار کنیم. از قضا وظیفهمان بهمراتب سنگینتر شده. چون آن موقع دشمن و سلاح مشخص بود ولی الان شناخت دشمن بسیار سخت شده. الان هر کدام از هیئتها یک لشکرند در جبهه امام حسین، نه یک دسته و گروهان.
اگر حواسمان نباشد هم خودمان میبازیم و هم آنهایی که بهواسطه ما به این جبهه ملحق شدهاند. وظیفه امثال من این است که مثل همان فرماندهان دوران جنگ حرف و عملمان یکی باشد. اگر نوجوانی که تازه پا به این عرصه گذاشته ببیند حرف و عمل من یکی نیست، دلزده میشود و میگوید همه اینها بازی خودشان است. باید خیلی حواسمان را جمع کنیم.
*شما نسل طلایی دوران جنگ را دیدهاید و آنها را الگوی خودتان میدانید. تکلیف نسل جدید چه میشود که آن دوران پرافتخار را درک نکردهاند؟
حتما شنیدید وقتی رسول خدا از یکی از جنگها برگشتند، فرمودند میخواهیم با یک دشمن بزرگتر بجنگیم. همه تعجب کردند که جنگ با آن وسعت را به پایان بردیم، دیگر چه دشمن بزرگتری وجود دارد؟ ایشان فرمودند قرار است با نفس اماره بجنگیم. جنگ تمام شد اما مسیر همان مسیر است. باید بدانیم که «ان اکرمکم عندالله اتقاکم».
کسی عزیز خانه خدا و اهل بیت است که مسیر تقوا را انتخاب کند. حضرت آقا بارها فرمودند خیلیها در این نسل میتوانند بهتر از جوانان نسل گذشته باشند، که هستند. اینقدر جوانان خوب و متدین میبینیم که ما در این سن و سال حسرت اخلاص آنها را میخوریم. کسی هم که در مسیر سیدالشهدا نیست، باید بداند که این چند روزه تمام میشود. باید بداند روز حساب، قبل از حساب و کتاب خدا، همین شهدا مواخذهاش میکنند و میگویند ما رفتیم و جانمان را دادیم، همه هستیمان را دادیم، تو برای دین خدا چه کردی؟ خدا کند آن روز پاسخی داشته باشیم. 
*یعنی مداحان نسل شما هیچ امتیازی نسبت به مداحان نسل جدید ندارند؟
تنها امتیاز نسل ما این است که مجاور شهدا بودند، که البته این خودش امتیاز بزرگی است. ما کسانی را دیدیم که فرشتگان روی زمین بودند ولی باز هم تاکید میکنم امروز هر کسی که تقوای بیشتری داشته باشد جلوتر است. نسل قدیم و جدید هم ندارد.
همه نوکرها باید قدر جایگاهی را که اهل بیت به آنها دادهاند بدانند. باید بدانند که نوبت همه زود تمام میشود. خیلیها بهتر و بالاتر از ما بودند که با یک لغزش مسیرشان تغییر کرده. هر کدام از ما مهلتی داریم که خیلی زود تمام میشود.
*شما مداحی را شغل خودتان میدانید؟
من مداحی را بهعنوان شغل انتخاب نکردهام. البته برای همه عزیزانی که این کار را شغل خود میدانند احترام قائلم چراکه بههر حال مجالس زیادی در سطح کشور وجود دارد و حتما باید گروهی از این شهر به آن شهر سفر کنند تا این مجالس از رونق نیفتد. صله گرفتن در مجالس هم از زمان حضرات معصومین وجود داشته است، ولی جسارتا میخواهم به آن دسته از عزیزانی که برای رفتن به جلسات نرخ تعیین میکنند، عرض کنم که حضرت ارباب خوب میتواند زندگی نوکرش را اداره کند؛ آقایی که حتی زیر دین دشمنانش نمیماند، زندگی نوکرش را فراموش نخواهد کرد. مناسب این است که عزیزان و سروران خودم شغل مناسبی داشته باشند تا عشقشان با کسبشان قاطی نشود.
من احوال خودم را میگویم و مقصودم این نیست که دیگر عزیزان هم باید مثل من باشند. خیلیها به من میگفتند این کار را بهصورت حرفه و شغل دنبال کن تا محل ارتزاقت هم باشد. به آنها میگفتم من چگونه برای نیمساعت خواندن پول بگیرم، وقتی میبینم امثال همان شهدایی که برایتان گفتم همه زندگیشان را برای سیدالشهدا دادند. من سفارشم به پسرم حسین و امثال او این است که به این نکتهها توجه کنند.
*آقازاده این توصیهها را جدی میگیرد؟
الحمدلله حسین خیلی چیزها را رعایت میکند و به لطف امام حسین در مسیر قرار گرفته. من همیشه دعایش میکنم که جلوتر از ما باشد. یک موقعی به من میگوید ما نمیتوانیم مثل شما باشیم. میگویم این خیلی حرف بدی است. تو حتی اگر بخواهی مثل من باشی ضرر میکنی. ما انتظارمان این است که برای دستگاه سیدالشهدا زینت باشی؛ هم حسین، هم همه مداحان جوانی که تازه وارد میدان شدهاند.
*حسین طاهری چقدر جا پای شما گذاشته؟ یعنی حسین ۱۸ ساله چقدر شباهت دارد به حاج محمد آقا در ۱۸ سالگی.
حسین خیلی چیزها را رعایت کرده و انصافا چیزهایی که ما از او خواستیم به لطف امام حسین انجام داده. به اعتقاد من ما هیچ نقشی در تربیت اولادمان نمیتوانیم داشته باشیم الا اینکه به اهل بیت واگذارشان کنیم. من همیشه از امام رضا خواستهام در پناه آن حضرت باقی بمانیم.
بچههایم را هم به خود حضرت سپردهام. حتی در بحث ازدواج دخترم هم از امام رضا خواستم هر چه مصلحت است برای ما پیش بیاید. الان هم حسین را به امام رضا واگذار کردهام. انشاءالله حضرت هم تا لحظه آخر در مسیری که خودش صلاح میداند حفظش کند. خدا را شکر تقریبا انتظاراتی که داشتم رعایت شد ولی خب این ریشها هم بیدلیل سفید نشده! (با خنده) باید برای تربیت اولاد وقت گذاشت و با او رفیق شد.
با وجودی که میدانم سن حسین سن حرفناپذیری است ولی من سختگیریهای زیادی برایش داشتهام. عمدهاش هم این بود که باید از همین سن پوشش او در شأن یک نوکر امام حسین باشد. این موارد، حداقل شئوناتی است که باید رعایت کنیم. حداقل مراقبه را نوکران امام حسین باید داشته باشند. چرا؟ چون راه که میرود با انگشت نشانش میدهند.
این خودش خیلی امتیاز است که همه توجه دارند. یک موقعی حسین هیئت گرفت. من سبک و سنگین کردم و گفتم باید مجلست را شش ماه تعطیل کنی. خیلی سختش بود ولی تعطیل کرد. شاید در خانه بداخلاقی هم میکرد اما گوش داد. دوست دارم همانطور که حسین بالا میآید، پختهتر شود. یک مثالی حاج منصور میزد که خیلی قشنگ بود. میگفت خورشتی خوب میشود که از سر شب با یک شعله کم تا فردا ظهر، یک روز کامل روی اجاق باشد. اما اگر همان مواد را در زودپز بگذارید نیمساعته خورشت میشود ولی آن مزه را ندارد.
*کلا حسین آقا را چقدر نصیحت و راهنمایی میکنید؟
همه تلاش من این است تا جایی که میتوانم راهنماییاش کنم. گاهی اوقات به حسین میگویم اگر من زیاد با تو حرف میزنم و بعضی چیزها را زیاد متذکر میشوم به این دلیل است که تو جایگاه فرزندی برای من داری ولی وقتی در جایگاه نوکری امام حسین قرار میگیری وظیفهات بسیار سنگین میشود و برای من هم جایگاه دیگری پیدا میکنی.
اگر مداح نمیشد، زیاد نصیحتش نمیکردم. چون میدانم جوان است و احتمال دارد برخی کارها را به اقتضاء جوانیاش انجام دهد ولی باید بداند از موقعی که میکروفون مداحی به دستش گرفته، وظیفهاش بسیار سنگینتر از جوانان دیگر شده. این میکروفون مسئولیت میآورد؛ سنگین است. اینکه میکروفون دستت بگیری و هر کاری انجام دهی با دستگاه امام حسین جور در نمیآید.
به او گفتهام در این مواقع باید حتی مراقب لباس پوشیدنت هم باشی. اگر مداح نباشی، من نگران لباس پوشیدنت نیستم. چون ظاهر ملاک نهایی نیست. بسیاری از همین جوانهایی که تیپ و قیافهشان شاید چندان مذهبی نباشد، اهل هیئت و روضه و اشکند.
*اتفاقا بسیاری از مستمعین مجلس شما همین بچههایی هستند که شاید تیپ و قیافه ظاهریشان چندان مرسوم خانوادههای مذهبی نباشد.
من از اول روحیهام بر این بوده که اتفاقا جوانان خوشپوشتر را جذب کنم. قدیمترها که بعضی از رفقا به پوشش بعضی از این بچهها ایراد میگرفتند، من با آنها برخورد میکردم. میگفتم ما در این زمینه حقی نداریم و باید کارمان را انجام دهیم. انشاءالله خود آنها هم در مسیر قرار میگیرند.
ادامه دارد...