عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۲۰۵۰
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۲:۰۰
روز یکشنبه حوالی صبح حالشان به وخامت رفت به حدی که نماز صبح شان را با تیمم خواندند و این حالت سابقه نداشت اما لحظات آخر جمله ای را گفتند که من حداقل چند بار شنیدم.

 عقیق: پسر حضرت آیت الله بهجت ره حاج علی، درباره چگونگی رحلت آیت الله بهجت گفتند: آقا شب شنبه مثل همیشه برای تهجد بیدار شدند.

 

اما از روز یکشنبه حوالی صبح حالشان به وخامت رفت به حدی که نماز صبح شان را با تیمم خواندند و این حالت سابقه نداشت و بعد از نماز خودشان به طور غیر عادی به طرف قبله دراز کشیدند و مشغول ذکر شده و می گفتند: « السلام علیکم  و حمة الله و برکاته»

 

تا حوالی ساعت 10:30 صبح من وقتی به اتاق ایشان آمده بودم دیدم خودشان بدون کمک کسی لباسشان را پوشیده و آماده رفتن به درس هستند به ایشان عرض کردم آقا نیم ساعت زود آماده شدید.

 

در پاسخم فرمود:« می دانم خواستم زودتر آماده باشم.»

 

اتاق را ترک کردم و دقایقی که به ساعت 11 مانده بود خبر دادند که معظم له از رفتن درس و نماز منصرف شدند با تعجب و سرعت خودم را به ایشان رساندم جویای علت شدم. دستشان را روی شکمشان گذاشتند و فرمودند: « درد می کند! با خودمان فکر کردیم ایشان مثل همیشه دچار کسالت مختصر شده اند وباز هم خوب و بهبودی می یابند. من لیوان آبی برای ایشان آوردم و چند جرعه نوشیدند.»

 

اما متاسفانه حوالی ساعت 2 عصر بود که وقتی وارد اتاقشان شدم و ایشان را صدا زدم جواب ندادند و ظاهرا از دنیا رفته بودند.

 

ساعاتی قبل از وفاتشان بلند فرمودند:« السلام علیکم و رحمة الله و برکاته » حقیر پنج بار را شنیدم.

 

یک هفته قبل از وفاتشان زیاد از مرگ صحبت می کردند و روز پنجشنبه یعنی سه روز قبل از وفاتشان در جمع خانواده شعری خواندند که معنایش این بود، کاروان رفت و ما هم داریم می رویم! و ما تعجب کردیم چرا ایشان این اشعار را خواندند.


منبع: جام دینی

211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین