عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۱۹۹۰۷
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۰:۳۹
در گفتگو با قاسم صرافان عنوان شد:
قاسم صرافان شاعر آیینی نام‌آشنا، داستان سرودن شعری درباره حضرت حر را تعریف کرد که واکنش محمود کریمی را به همراه داشت.

واکنش حاج محمود کریمی به شعری که توبه عقیق:قاسم صرافان از شاعران برجسته کشور است که تاکنون ابیات ماندگار زیادی را در حوزه شعر آیینی سروده است. صرافان تاکنون کتاب‌های «حیدرانه»، «ه دو چشم»، «اتفاق»، «سرنوشت»، «مولای گندم‌گون»، «از آهو تا کبوتر» و... را منتشر کرده است. ابیات او در مدح امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام الله علیها، ذکر مصیبت خاندان عصمت و طهارت در واقعه عاشورا و مظلومیت سیدالشهدا بارها توسط مداحان خوانده شده و ماندگار شده است.

قاسم صرافان مهمان "تکیه تسنیم" بود و شعر مشهور خود در وصف حضرت حر را خواند که در دهه اول محرم در خبرگزاری تسنیم منتشر شد.

او در گفت‌وگویی درباره استقبال از این شعر و علاقه خود به حضرت حر سخن گفت؛ صرافان ماجرای سرودن این شعر را تعریف کرد و گفت: خاطرم هست که شبکه اصفهان می‌خواست برنامه‌ای برای حضرت حر بگیرد. هیچ کدام از شاعران، شعر جناب حر نداشتند و به من گفتند: «تو شعر زود می‌نویسی، برای حضرت حر یک شعر بنویس.» آن زمان دانشگاه تدریس هم داشتم و وقتی به خانه می‌آمدم ساعت 5-6 بعدازظهر می‌شد. آن زمان کلاس‌ها هم حضوری بود و بعد از 7-8 ساعت حرف زدن جانی نمی‌ماند. خلاصه کمی استراحت کردم و نیم ساعت تا آنتن زنده مانده بود. در نهایت شعر را نوشتم و در آنجا خواندم. مجری برنامه خیلی هم استقبال نکرد و چون برنامه زنده بود، بازخورد زیادی نداشتم و به همین دلیل شعر را کنار گذاشتم.

تبریک محمود کریمی برای شعری که توبه "حضرت حر" را هنرمندانه توصیف کرد!

او درباره تشکر ویژه محمود کریمی از این شعر خاطره‌ای را تعریف کرد و گفت: چند وقت بعد این شعر را در فایل مربوط به اشعار محرم برای کنگره‌ای که در همدان به همت آقای مجتبی روشن‌روان برگزار می‌شد فرستادم. به من زنگ زدند که بیا و به همدان رفتم. در مسیر شعر «حضرت قاسم» و شعر «زندگی چیز دیگری است» را آماده می‌کردم. وقتی رسیدم مجتبی روشن‌روان سلام و علیک کرد و گفت: «حاج محمود کریمی سلام مخصوص رسانده و گفته دست صرافان را برای شعر حضرت حر ببوسید، حالا هم حتماً همین شعر را باید بخوانی.» این شعر را کنار گذاشته بودم و فکر می‌کردم که خیلی خوب نیست اما وقتی بالا رفتم و بیت اول را خواندم دیدم که جمعیت تکانی خورد، بیت دوم عده‌ای گریه کردند و با بیت سوم همه چیز بهم ریخت.  

زبان حال جناب حر، زبان حال همه ماست

صرافان درباره علاقه خود به شعرجناب حر گفت: شعر حر را بیشتر به این دلیل از دیگر شعرهایم بیشتر دوست دارم که عاشقگانگی ویژه‌ای در خود دارد. در حقیقت پیوند اشعار و ابیات عاشقانه با اشعار آیینی را می‌بینیم. به نظرم این اتفاق در این شعر رخ داده است. هم‌چنین زبان حال جناب حر زبان حال همه ماست. بارزترین شخصیت کربلا که منِ صرافان شاید بتوانم با آن همذات‌پنداری کنم جناب حر است. چرا که نزدیک‌شدن به بزرگترین اصحاب که از ابتدا در کنار حضرت بودند، کمی دور از ذهن به نظر می‌رسد. شخصیتی که شاید به دعا و نگاه امام حسین بتوانیم به او نزدیک شویم، حضرت حر است. او به ما یادآوری می‌کند که از راه‌های اشتباهی که رفته‌ایم به لطف امام حسین دوباره می‌توانیم به راه درست برگردیم. شخصا دوست دارم که در عمل چنین اتفاقی برایم بیفتد و قدم‌های اشتباهی که برداشته‌ام را برگردم.  

وی ادامه داد: شاید یکی از دلایلی که باعث شد شعر حر دیده شود و مورد توجه قرار گیرد این است که بیانش کاملاً عاشقانه است. شاعر تلاش می‌کند که با زاویه دید و حس و حال عاشقانه ماجرا را بیان کند. توصیف و مدح نیست بلکه دیالوگ بین عاشق و معشوق است. این کار را تا حد زیادی از مولانا یاد گرفتم؛ با این که مثنوی او عاشقانه نیست اما پر از گریزهای عاشقانه است. مثلا دیالوگ‌های بین نوح و پسرش در قرآن بسیار کم است اما مولانا آن قدر به آن شاخ و برگ می‌دهد و عاشقانه بیانش می‌کند که مخاطب داستان را با جانش احساس می‌کند.

بگذارید یکی از اشعارم درباره حضرت زهرا و امیرالمؤمنین را بخوانم.

آخرین پیغمبر دلداده‌ام در کیش او
فکر می‌کردم که من عاشق‌ترینم پیش او

دختری دارم دلش دریای آرامش، ولی
شد سراپا شور و طوفان تا شنید اسم علی

روزگارش شد علی، دار و ندارش شد علی
از ازل در پرده بود آیینه دارش شد علی

یا مثلا در شعری که برای ازدواج حضرت امیر و حضرت زهرا سرودم کاملا عاشقانه است که در لابه‌لای آن روایت و حماسه نیز دیده می‌شود.

شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟
تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟

قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنی‌ست
وای! وقتی می‌رسد دریا به دریا دیدنی‌ست...

ای بلال امشب اذانی را که می‌خواهی بگو
«اشهد ان علیا حجت الله»ی بگو

گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است
خوب می‌دانست حیدر بی‌زره هم حیدر است

 

 

عاشورا، بزرگترین تابلوی عاشقانه عالم است

قاسم صرافان در بخش دیگری از صحبت‌های خود درباره تجلی شعر عاشقانه عاشورایی صحبت کرد و گفت: عاشورا مثل وجود اهل بیت است یعنی هرکسی براساس فهم و ظرفیت خود با لایه‌ای از این حقیقت روبه‌رو می‌شود و آن را لمس می‌کند. عاشورا بزرگترین تابلوی عاشقانه عالم است و بزرگترین عشق به معنای واقعی آن و نه افسانه‌ای و تخیلی، در واقعه عاشورا دیده می‌شود.

کسی را می‌بینید که همه دار و ندارش را نذر محبوب کرده است تا رضایت او را کسب کند. این معنای واقعی عشق است. عبارت «الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک» که ما بارها و به صورت روزمره از آن استفاده می‌کنیم کلید معمای عاشقی است. اینجاست که عاشق تبدیل به عبد می‌شود. شاید فکر کنیم که عبارت عبد، بنده و غلام بد است اما این‌گونه نیست. از نگاهی دیگر، به دلیل بزرگ بودن پروردگار، آن عبد بودن رخ می‌دهد.

عشق امام حسین به حضرت علی اکبر فقط عشق پدر پسری نیست!

بنابراین بزرگ‌ترین و والاترین صحنه عشق در کربلا رخ داده است. حال می‌گویید عشق پدر به پسر، مادر به فرزند و ... اینها هم هست اما تجلی‌های پایینی از عشق است. عشقی که در کربلا می‌بینیم بسیار والاتر از عشق‌های دنیایی است. امام حسین هم چون حضرت علی اکبر را "منصوص فی ذات الله" می‌بیند عاشقانه او را دوست دارد، نه فقط به واسطه اینکه پسر اوست. بزرگترین امتحان الهی هم دل کندن از چنین وجود عزیزی در راه وجود عزیزتر و کسب رضایت پروردگار عالم است.

گفت‌وگو از: علیرضا رحیم بصیری

 

منبع:تسنیم


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین