عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند

اشعار هلال ماه محرم

به مناسبت فرا رسیدن ماه عزای سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) عقیق هر روز تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکران و شاعران اهل بیت (ع) منتشر می کند

 

اشعار هلال ماه محرم

زهرا بشری موحد:
دلت گرفته اگر، یادی از محرم کن
دو قطره اشک بریز و دو دیده خرم کن

اگر زمین و زمان را به هم بیاشوبند
خودت برای خودت هیأتی فراهم کن

بپوش پیرهن مشکی ارادت را
اتاق خلوت و آشفته‌ را منظم کن

اجاق مجلس روضه همیشه روشن باد!
مباد سرد شود داغ! چای را دم کن!

کنار پنجره بنشین و در هوای حسین
تمام منظره را غرق رقص پرچم کن

«هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید»
دو بیت روضه بخوان از غم جهان کم کن

ورق بزن صفحات شلوغ مقتل را
برو به خیمۀ محبوب و عهد محکم‌ کن

برو کنار فرات و نگاه کن در آب
گلوی کودک شش‌ماهه را مجسم کن

دلت گرفته اگر رو به کربلا برخیز
سلام کن به حسین غریب و سَر، خم کن

سری به نیزه بلند است و عمر ما کوتاه
تمام عمر به سر در غم محرم کن!


زهرا نظری:
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد

روضه‌ات آب حیات است برایم، ای کاش
در دلم تا نفسی هست محرم باشد

آبرویی بده آن‌قدر که تا آخر عمر
تا سری هست فقط پیش شما خم باشد

مرگ صدبار مبارک‌تر از آن روزی که
در دلم ذره‌ای از مهر شما کم باشد

خاکِ نفرین شده آن است که در ماتم تو
خالی از نام تو و روضه و پرچم باشد

سیده تکتم حسینی:
این خانه‌ای که خشت به خشتش پر از غم است
عمری‌ست وقف روضۀ ماه محرم است

با دست‌های پیر پدر قد کشیده است
آجر به آجرش اگر این‌قدر محکم است

در این محل نسیم اگر مویه می‌کند
از عاشقان موی پریشان پرچم است

آن پرچمی که خط به خطِ تار و پود آن
«باز این چه شورش است که در خلق عالم...» است

بر سقف نم کشیدۀ آن، ظنّ بد مَبَر
از گریه چشم‌های حسینیّه پر نم است

بر آن نشسته است اگر خاک، در عوض
اسباب یاد چادر خاکی فراهم است...

حسین طاهری:
قسم به ساحتِ شعری که خورده است به نامم
قسم به عطر غریبی که می‌رسد به مشامم

قسم به تک‌تک این واژه‌های دست به سینه
که رنگ و بوی خدا را گرفته است سلامم

سلام من به دو تا ماهِ تا همیشه فروزان
سلام من به محرم، سلام من به امامم...

سلام من به کسی که فقط به خاطر اشکم
مرا رسانده به جایی که دوزخ است حرامم...

چه اسم‌های بزرگی گرفته دور و برش را
به حیرتم که در این بین خویش را چه بنامم

چگونه پیش «حبیب» ادعا کنم که حبیبم؟
چگونه پیش «غلام» ادعا کنم که غلامم؟

پیام من غزل است و به لطف گوشۀ چشمش
رسیده است به گوش تمام خلق پیامم

بدون شک غزل من به لطف او شده گیرا
قسم به مطلعِ نابم، قسم به حُسن ختامم...


علی انسانی :
وشن آن چشم که در سوگ تو پُر نم باشد
دل‌ربا، نرگس این باغ به شبنم باشد

تا بدانند کجا بزم عزای تو به پاست
دودِ آهِ دلِ عشّاقِ تو پرچم باشد

دل حسینیه؛ نَفَس نوحه؛ تپش سینه‌زنی‌ست
دم بگیریم که عمر همه این دم باشد

به خدای حرم و کعبه قسم، ای حُجّاج!
هر که مُحرِم به مُحَرّم شده، مَحرَم باشد

آن که دارد غم عشق تو ندارد غمِ هیچ
که نشاط دل عالم، همه زین غم باشد

خانۀ تنگِ دلم نیست شبی بی‌مهمان
لحظه‌ای نیست که دل بی غم و ماتم باشد

مطلع «صائب تبریز» به یادم آمد
آن که در شیوه‌اش استاد مسلَّم باشد:

«گر صفای حرم کعبه به زمزم باشد
زمزم اهل صفا دیدۀ پُر نم باشد»

حسین دارند:
هر سال، ماجرای تو و سوگواری‎ات
عهدی‌ست با خدای تو و خون جاری‌ات

هر سال، نه!... که روز به روز از زبان عشق
گل می‌کند حدیث تو و سربه‌داری‌ات

در ما، یزید کشته نمی‌شد، اگر نبود
این راه را بلاغت آیینه‌داری‌ات...

خم شد هزار مرتبه هفتادپشت صبر
آن روز، پیش صبر تو و پایداری‌ات!

می‌سوخت، می‌گداخت، در آن وسعت کبود
بر کوه می‌رسید، اگر زخم کاری‌ات

پرپر شدند روی زمین، پیش چشم تو
آلاله‌های رنگ به رنگ بهاری‌ات!...

اینک، زمین به عشق تو همواره می‌تپد
این است، رمز خون تو و ماندگاری‌ات

یعنی که سربلند، هنوز ایستاده‌ایم
در انتظار منتقم خون جاری‌ات...

سید رضا جعفری:
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست

مگو چقدر زیادند سائلان حرم
که هرچقدر بیایند باز هم کم اوست

هوای انس عزیزی به سینه دارم که
ثواب ما کرم او، گناه ما غم اوست

همیشه سینه‌زن کشتۀ عطشناکم
سیاه‌پوش شهیدی که گریه مرهم اوست

هر آن چه بود گذشت از فضیلت شب قدر
نگاه ما به شب اوّل محرّم اوست

منبع: شعر هیات


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین