عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۱۷۴۲۲
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۹
استاد پرهیزگار:
یک استاد قرآن کریم با گلایه از برخی مسئولان مبنی بر تفسیر اشتباه آیات قرآن درباره مذاکره با دشمن گفت: آیه 56 سوره انفال توسط مسئولان درباره مذاکره دوباره با دشمن مطرح می‌شود، اما این تفسیر اشتباه است و پیامبر (ص) هیچگاه اجازه مذاکره مجدد با دشمنان را نداد.

عقیق:مهدی احمدی: شهریار پرهیزکار حافظ کل قرآن و از اساتید سرشناس قرآن کریم کشورمان است که درباره استفاده برخی مسئولان از آیات قرآن و تفسیر اشتباه مفاهیم آیات نکات و گلایه‌هایی را مطرح کرد.

این استاد قرآن کریم به صورت خاص درباره آیاتی از سوره مبارکه انفال که به موضوع عهد‌شکنی دشمنان و دستور قرآن مبنی بر عدم پایبندی به تعهدات در صورت عهد شکنی دشمن با فارس به گفت‌وگو پرداخت و در این گفت‌وگو به انتقاد از مسئولان عالی رتبه کشور مبنی بر استفاده نادرست از این آیات برای مذاکره و بستن عهد‌نامه‌ای جدید با دشمنان پرداخت که در ادامه این گفت‌‌وگو تقدیم می‌شود.

یکی از بحث‌های این روز‌های مسئولان موضوع مذاکره و بازگشت به برجام است که درباره مذاکره مجدد با آمریکا مسئولان کشور آیاتی از قرآن را هم به عنوان مصداق ذکر می‌کنند که یکی از این آیات آیه ۵۶ سوره مبارکه انفال است. نظر شما در این خصوص چیست و به عنوان یک استاد قرآن بفرمایید که این نوع استفاده از آیات قرآن تا چه میزان صحیح و بر مبنای شأن نزول و منظور اصلی آیه است.

من به مباحث سیاسی کاری ندارم و در این موضوع احساس کردم که قرآن مظلوم واقع شده و به عنوان کسی که عمری را با قرآن سپری کرده و حدود ۴۰ سال است که حافظ قرآن هستم، خود را مسئول دانستم که توضیحاتی را ارائه کنم.

قطعاً استفاده از آیات قرآن به عنوان مصداقی برای صحت گفتار خوب است اما به شرطی که این استفاده، تفسیر به رأی آیات برای رسیدن به اهداف نباشد و براساس شأن نزول و منظور دقیق آیه استفاده شود. من به مباحث سیاسی کاری ندارم و در این موضوع احساس کردم که قرآن مظلوم واقع شده و به عنوان کسی که عمری را با قرآن سپری کرده و حدود ۴۰ سال است که حافظ قرآن هستم، خود را مسئول دانستم که توضیحاتی را ارائه کنم.

درباره استفاده یکی از مسئولان بلند‌پایه کشور از آیه ۵۶ سوره مبارکه انفال در خصوص نظر قرآن درباره مذاکره مجدد با دشمن باید بگوییم که این مقام مسئول دچار اشتباه شده و به نوعی این کار تحریف قرآن است، زیرا آیات قرآن با هم تفسیر می‌شوند و نباید یک آیه یا یک بخش از آیه را خواند و آن را به نفع خود تفسیر کرد.

دربرابر قرآن و استفاده از آن همه مسئولیم و باید پاسخگو باشیم

رفتار این‌گونه با قرآن و کتاب خدا برای هدفی که از قبل طراحی شده و اینکه به دنبال ابزاری برای هدفمان از دل قرآن باشیم این پسندیده نیست. شاید برخی مسئولان حاشیه امنیت سیاسی داشته باشند، اما حاشیه امنیت از جانب خدا نداریم و سوءاستفاده از آیات قرآن و سیره اهل بیت (ع) امری ناپسند است.

برخی به قرآن مراجعه می‌کنند و هدفشان بهره‌ بردن از قرآن نیست و نباید بگذاریم این‌گونه شود و حتی نباید بگذاریم که ناخواسته در این مسیر اشتباه بیفتیم، زیرا این استفاده ابزاری از قرآن است و اگر این ابزار به درد ما نخورد آن را رها می‌کنیم حتی اگر قرآن باشد.

نظر خدا درباره تحریف قرآن

خداوند در آیه ۵۹ سوره بقره می‌فرماید: کسانی مراد قرآن را می‌دانند و حقایق آن را می‌فهمند، اما پرده‌پوشی می‌کنند و به دنبال تحریف و تکذیب هستند و یا در آیه ۸۵ سوره بقره می‌‌فرماید: آیا بعضی از قرآن را قبول دارید و بعضی از آن را قبول ندارید؟ خداوند در قرآن حتی این‌گونه افراد را تهدید می‌کند.

درباره آیه ۵۶ سوره انفال بیشتر توضیح دهید زیرا این آیه روز‌ها برای موضوع مذاکره و عهد و پیمان بستن با دشمن زیاد استفاده می‌شود.

شاید برخی بگویند این آیه برای یهودیان نازل شده است. این حرف درست، اما قرآن برای سراسر تاریخ نور و هدایت‌گر است و آیات آن برای همه بشر به عنوان تذکر آمده و مصادیق آن در طول تاریخ معتبر و قابل استفاده است. 

خداوند در سوره آل عمران آیه ۷۸ می‌فرماید: گاهی آن چیزی که قرآن منظور  و مرادش نیست را به عنوان رهنمود قرآن به مردم ارائه می‌دهند و این اتفاقی است که این روز‌ها درباره آیه ۵۶ سوره انفال رخ می‌دهد. درحالی که باید آیات قبل، بعد و شأن نزول و بسیاری از نکات درباره آیه را در نظر بگیریم.

در تفسیر آیه یک آیه باید به قبل و بعد آن هم توجه داشت 

در آیه ۵۶ سوره انفال آمده است: «الَّذِینَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا یَتَّقُونَ» همانان که از ایشان پیمان گرفتى ولى هر بار پیمان خود را مى‌شکنند و [از خدا] پروا نمى‌دارند. (ترجمه فولادوند)

به عنوان مثال چند روز پیش رئیس جمهور محترم این آیه از سوره انفال را خواند و به آن استناد کرد که طی آن می‌توان با دشمن دوباره و چندباره مذاکره کرد. در حالی که ایشان باید آیات قبل و بعد را هم می‌خواند.

شأن نزول و منظور خداوند در این آیه و آیات قبل و بعد آن چیست؟ و آیا یهودیان چند بار نقض عهد کردند و پیامبر (ص) به آنها فرصت دوباره داد؟

در این آیات خداوند درباره یهودیان بنی‌‌قریظه و دو گروه دیگر یهودیانی که در مدینه بودند سخن می‌گوید. آنها به پیامبر (ص) تضمین دادند که خلاف مصالح مسلمانان عمل نکنند و با مشرکان هم‌پیمان نشوند و بی‌طرف باقی بمانند، اما در جنگ احزاب یهود بنی‌‌قریظه با مشرکان قرار گذاشتند و پیمان‌شکنی کردند و وقتی سپاه مسلمانان در جنگ بودند در مدینه به آزار دیگر مسلمانان پرداختند و عهد خود را با پیامبر (ص) شکستند. پیامبر (ص) هم بلافاصله پیمان‌نامه آنان را باطل کرد و آنان را از مدینه اخراج کرد.

عهد‌شکنی یهودیان با مسلمانان فقط یکبار رخ داد و مکرر نبود، پیامبر (ص) هم فرصت دوباره‌ای به آنها نداد و بلافاصله آنها را از مدینه اخراج کرد

این عهدشکنی فقط همین یک‌بار بود و مکرر نبود و عهد‌شکنی‌های دیگر از سوی گروه‌های دیگر یهودیان مدینه رخ داد زیرا سه طایفه یهودی در مدینه حضور داشتند. گروه دیگر بعد از جنگ بدر عهد‌شکنی کردند و پیامبر (ص) تکلیف آنها را هم مشخص کرد و اصلاً کار به نقض عهد‌های مکرر نکشید و اینها کلاً از مدینه اخراج شدند. گروه دیگر هم قصد جان پیامبر (ص) را کردند که آنها هم برسر پیمانشان نماندند و پیامبر (ص) آنها را هم اخراج کرد و دیگر به آنها فرصت نداد. 

پیامبر (ص) پس از لغو پیمان، نه تنها فرصت نداد بلکه دشمنان را سخت مجازات کرد

درمجموع یک گروه در جنگ احزاب، یک گروه در جنگ بدر و یک گروه هم که قصد جان پیامبر (ص) را کردند در همان عهد‌شکنی اول از سوی پیامبر (ص) از مدینه اخراج شدند و فرصت دوباره‌ای پیدا نکردند. پیامبر (ص) فقط چند روز به آنها مهلت داد که از مدینه بروند. حتی یکی از گروه‌ها به امید کمک کفار در برابر مسلمانان مقاومت کردند و از مدینه نرفتند و پیامبر (ص) به همین دلیل بر آنها بیشتر سخت گرفت و گفت: دیگر حق ندارید چیزی از مدینه ببرید و فقط خودتان می‌توانید بروید.

پس اصلاً عهد‌شکنی مکرر و انعقاد پیمان‌نامه‌های دیگر در کار نبود؟

پیامبر (ص) در برابر پیمان‌شکنی آنها فقط عهدنامه را باطل نکرد بلکه آنها را مجازات کرد و از مدینه اخراج کرد. حتی بنی‌قریظه وقتی مسلمانان را آزار دادند و عده‌ای را کشتند پیامبر (ص) سختی را بر آنان بیشتر کرد و گفت: یا ایمان می‌آورید و یا کشته می‌شوید و عده‌ای که ایمان نیاوردند به اشد مجازات محکوم یعنی مرگ محکوم شدند. پس آنچه رخ داده و در این آیه ذکر شده نقض عهد مکرر نبوده بلکه هر گروه یا قبیله به محض نقض عهد، پیامبر (ص) در مقابل آنها ایستاد و ضمن ابطال پیمان نامه آنها را مجازات کرد.

حال می‌شنویم یک مسئول بلند‌پایه که البته آیه را هم غلط خواند، می‌گوید: کفار سه یا چهار بار نقض عهد کردند و پیامبر (ص) دوباره با آنها پیمان‌نامه نوشت.

براساس گفته قرآن پیمان‌شکنی عادت دشمن است و نباید به آنها اعتماد کرد

در این آیه فعل «ینفقون» به عنوان مضارع آمده نه ماضی، یعنی اتفاقی که اکنون افتاده و این کار عادت آنهاست و آنها هر بار نقض عهد می‌کنند. و هر بار پیمان خود را می‌شکنند، این آیه نگفته آنها قبلاً پیمان‌ها را شکسته‌اند بلکه می‌گوید: این عادت آنهاست و باز هم آن را تکرار می‌کنند، پس جایز نیست مهلت به آنها داده شود. این در هر زمانی رخ می‌دهد و حتی مختص زمان پیامبر (ص) هم نیست. اینها را شاید یک طلبه سال اول هم بداند و تفاوت فعل مضارع و ماضی را تشخیص بدهد. خداوند دارد حالت، عادت و روحیات کفار را به ما نشان می‌دهد. 

خداوند خطاب به پیامبر (ص) می‌فرماید: اگر کفار نقض عهد‌ کردند تو پیمان‌نامه را به سمتشان پرتاب کن و حتی اگر احتمال نقض عهد دشمن را دادی، پیمانت را با آنان لغو کن

از طرفی در آیه قبل خداوند آنها را بدترین بندگان معرفی می‌کند و می‌فرماید: آنها هیچ‌گاه اصلاح نمی‌شوند و ایمان نمی‌آورند. حتی خداوند در آیات بعد دستور می‌دهد اگر خوف داشتی و احتمال دادی که اینها به دنبال نقض پیمان و عهدشکنی هستند تو هم پیمان را با آنها بشکن و پیمان‌نامه را به سمت آنها پرتاب کن. جالب است که خداوند خطاب به پیامبر (ص) می‌فرماید: اگر احتمال نقض عهد کردی تو هم پپیمانت را بشکن.

حال یک مقام بلند‌پایه کشور می‌گوید: اینها سه بار یا چهار بار نقض عهد کردند و پیامبر (ص) به آنها مهلت دوباره داد. کجا پیامبر مهلت دوباره داد و مکرر با آنها پیمان بست؟ اصلاً این حرف نقض آشکار آیات بعد است که خدا می‌گوید: حتی اگر احتمال پیمان‌شکنی دادی تو هم عهد را بشکن و مکرر به این موضوع تأکید شده است. یعنی اگر آنها قبلاً با کسی دیگر هم نقض عهده کرده‌اند به او دیگر اعتماد نکنید.

دستور خدا این است که حتی پیمان اول را هم نباید بست که ما با آمریکا پیمان بستیم. حال باز هم آنها نقض عهد کردند و زیر تعهدشان زدند و باز هم می‌گوییم چه اشکال دارد پیمان مجدد ببندیم و برای آن آیه قرآن را هم تحریف می‌کنیم. در حالی که حتی اگر آیه قرآن هم این دستور را نداده بود، عقل می‌گوید: اینها که در تاریخ به هیچ عهدی پایبند نبودند، نباید با آنها پیمان بست. صفات آمریکا کاملاً روشن است اینها با متحدان اروپایی‌شان هم نقض عهد می‌کنند. آن وقت ما می‌خواهیم باز با آنها مذاکره کنیم و برای توجیه آن معنی و مفهوم آیات قرآن را تغییر می‌دهیم.

صلح حدیبیه مثال دیگری برای فرصت‌ندادن پیامبر به عهد‌شکنی دشمن است

آیا به جز ماجرای یهودیان بنی‌قریظه مثال دیگری هم برای نقض عهد کفار و ایستادگی پیامبر (ص) در مقابل آنان آمده است؟

بله، در صلح حدیبیه قرار شد هم‌پیمانان یعنی مسلمان و کفار مکه به هم حمله نکنند، اما گروهی از مشرکان به قومی که هم‌پیمان پیامبر (ص) بود حمله کردند، پیامبر گفت: کار صلح حدیبیه تمام است. کار تا جایی بالا گرفت که ابوسفیان آمد و گفت: ما نبودیم و گروهی دیگر بودند که حمله کردند. پیامبر (ص) قبول نکرد و ابوسفیان هر چه خواهش کرد پیامبر (ص) نپذیرفت، حتی سراغ امام علی(ع) رفت و ایشان هم فرمودند: فایده‌ای ندارد زیرا شما نقض پیمان کردید و همین زمینه‌ای شد برای فتح مکه.

حال چگونه می‌شود که می‌گوییم پیامبر (ص) بارها پیمان‌شکنی کفار را نادیده گرفت و آیه را هم آنگونه که دوست داریم تفسیر می‌کنیم. حتی در آیه ۶۰ سوره انفال خداوند دستور قدرت‌نمایی به مسلمانان می‌دهد که تا می‌توانید عِده و عُده فراهم کنید تا آنها را بترسانید. حال چگونه است که در یک صفحه از قرآن این مقدار تناقض وجود دارد که آنها مدام نقض عهد کنند و شما باز هم به ‌آنها فرصت دهید؟

تفسیر قرآن مبنی بر امکان مذاکره مجدد با دشمن، نقض آیات دیگر قرآن است

خداوند می‌گوید: چنان قدرتمند شوید که نه تنها کفار بلکه کسانی هم که از ذهن آنها خبر ندارید و درصدد ضربه زدن به شما هستند هم بترسند و حساب کار دستشان بیاید. حتی خداوند در آیه ۵۷ سوره مبارکه انفال می‌گوید: در جنگ آنچنان آنها را تار و مار کن که عبرت بگیرند. در عین حال خداوند می‌فرماید: تا جایی که آنها ایستادند شما هم بایستید و اگر تا آخر بر عهد خود بودند شما هم بر عهدتان بمانید.

حتی در ادامه خداوند می‌فرماید: اگر نقض عهد کردند شما مجاز به قتال آنها هستید. اینها هیچ عهد و پیمانی برایشان مهم نیست. در سوره توبه که در ادامه سوره انفال آمده خداوند می‌فرماید: آیا با کسانی عهد و پیمان شکستند وارد مبارزه نمی‌شوید؟ خداوند مسلمانان سرزنش می‌کند برای عدم برخورد با کفار. خداوند در سوره توبه می‌فرماید: آیا مشکل شما ترس از مبارزه است؟ شما باید از خدا بترسید نه از کفار. خداوند می‌فرماید: اگر جواب نقض عهد را ندهید نشانه ترس و خوف شماست.

باید آیات قبل، بعد، حتی آیات مرتبط که در این مورد در سوره توبه آمده را هم بخوانیم، شأن نزول آیه را ببینیم، سپس بعد قضاوت و از آیه برداشت کنیم

دردناک است که ما بیاییم آیات قرآن را برعکس تفسیر کنیم و حتی نگاهی به آیات قبل و بعد نکنیم. باید آیات قبل، بعد، حتی آیات مرتبط که در این مورد در سوره توبه آمده را هم بخوانیم، شأن نزول آیه را ببینیم، سپس بعد قضاوت و از آیه برداشت کنیم.

در پایان به مسئولان کشور توصیه می‌کنم که راه موفقیت در برابر دشمن و در همه عرصه‌ها عمل دقیق به آیات الهی است و قطعاً اگر در مذاکره با دشمن و در دیگر امور مطابق با دستورات الهی عمل کنیم نصرت الهی قطعاً شامل ما می‌شود و پیروز و سربلند در همه عرصه‌ها خواهیم بود.

 

منبع:فارس


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین