۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۹ : ۲۳
عقیق:در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که معنای آن در نگاه اول عجیب و غیرپذیرفتنی مینماید. چراکه با اصول ثابت شده اعتقادی و بینش دینی رایج ناسازگاری دارد. از جمله این آیات، میتوان به آیههای ۷۳ تا ۷۵ سوره اسراء اشاره کرد.
خداوند در این آیات فرموده است: «وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ وَ إِذاً لَّاتَّخَذُوکَ خَلِیلاً (۷۳) وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً (۷۴) إِذاً لَّأَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لاتَجِدُ لَکَ عَلَیْنا نَصِیراً (۷۵)؛ نزدیک بود آنها تو را از آنچه بر تو وحىکرده ایم بفریبند، تا غیر آن را به ما نسبت دهى و آنگاه تو را به دوستى خود بر مىگزیدند.(۷۳) و اگر تو را ثابت قدم نمىداشتیم، همانا نزدیک بود اندکى به سوى آنان متمایل شوى.(۷۴) در آن صورت دو برابر در دنیا و دو برابر در آخرت عذاب به تو مىچشاندیم، آنگاه براى خود در برابر ما یاورى نمىیافتى.(۷۵)»
تمجید یا تهدید پیامبر!
خداوند در این آیات به طرز غیرقابل باوری پیامبر خود را تهدید کرده است؛ به این دلیل که ظاهراً نزدیک بوده اندک تمایلی به کفار پیدا کند! این مطلب در نگاه اول با عظمت شأن و عصمت پیامبر تعارض دارد. اما با دقت در الفاظ آیه روشن میشود که نه تنها سخن از نقص و عیب پیامبر نیست که در حقیقت این آیات پیامبر را ستودهاند. رکون در عربی به معناى کمترین حد تمایل است و بر اساس این آیات، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نه تنها کمترین میلی به کفار نکرد، که حتی به میل، نزدیک هم نشد. این مطلب نه تنها با عصمت او ناسازگاری ندارد که عین عصمت الهی رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم است.[۱]
به در بگو دیوار بشنود!
گاهی در قرآن مشاهده میشود در مواردی که مطلب بسیار مهم و حیاتی است و تخلف از آن به هیچ وجه بخشودنی نیست، خداوند در قالب تهدید پیامبر، تکلیف دیگران را یکسره کرده است تا همه بدانند وقتی پیامبر چنین مورد خطاب قرار میگیرد، آنها چه حال و روزی خواهند داشت. در موارد متعددی ائمه علیهم السلام در تفسیر این آیات، به این مطلب اشاره کردهاند که مراد خداوند در واقع تهدید پیامبر نبوده است، بلکه میخواسته امتش را متوجه اهمیت امر کند.[۲] [۳]
مفسران حقیقی قرآن
برای دانستن اینکه مسأله مورد اشاره این آیات چیست و چه امر خطیری در میان بوده که خداوند چنین هشدارهایی داده است، بهترین راه مراجعه به روایات اهل بیت علیهم السلام است که مفسر حقیقی قرآن و سخنگویان رسمی دین هستند. هرچند قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است، اما قرآن کتاب ابدی هدایت و جوشیده از چشمه بیکران علوم لایزال الهی است، لذا فهم حقایق و باطن آن چیزی نیست که برای همگان میسر باشد.
خداوند خود تکلیف تفسیر قرآن را مشخص کرده و در آیات متعددی پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام را تنها مرجع رسمی و قانونی تفسیر قرآن معرفی کرده است. به عنوان نمونه در این دو آیه، خداوند تبیین قرآن را وظیفه پیامبر دانسته است: «وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فیهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُون؛[۴]
ما این کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر براى اینکه حقایقى را که در آن اختلاف کردهاند، براى آنان توضیح دهى [تا از آراء، نظریات وسلیقه هاى باطلشان نسبت به حقایق دست بردارند] و براى مردمى که ایمان دارند [مایه] هدایت و رحمت باشد.» همچنین فرموده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون؛[۵] و قرآن را [هم] به سوى تو نازل کردیم به خاطر اینکه براى مردم آنچه را که براى [هدایتشان] به سویشان نازل شده بیان کنى و براى اینکه [در پیامبرى تو و آنچه را به حق نازل شده] بیندیشند.»
ردپای ولایت امیرالمؤمنین در جای جای قرآن
با مراجعه به روایاتی که در تفسیر این آیات وارد شده، روشن میشود، آن مسأله مهم که خداوند پیامبرش را به شدت تهدید کرده، مربوط به امر امامت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بوده است. خداوند با تهدید پیامبر خواسته به مردم بفهماند که سهلانگاری در امر امامت و جانشینی پیامبر به هیچ وجه پذیرفتنی نیست و خدا حتی با بهترین بندهاش بر سر امامت شوخی ندارد. امام کاظم علیهالسلام درباره ماجرای نزول این آیات فرموده است: «قریش میخواست پیامبر صلی الله علیه و آله را در رأی و نظرش نسبت به علی علیهالسلام دچار تردید و شک نماید تا پیامبر دست از علی بردارد و او را رها کند، حتّی برخی از زنان حضرت در اینباره بسیار بر او اصرار ورزیدند...»[۶]
امام باقر علیه علیهالسلام نیز در این باره فرموده است: «تفسیر این آیه در مورد علی علیه السلام است؛ یعنی آنها خواستند تو را از آنچه درباره علی به تو وحی کردیم، باز دارند و خداوند به آن حضرت وحی فرموده بود که ایشان را به پذیرش ولایت علی فرمان دهد.»[۷]
بر خلاف تصور عدهای که نبودن نام علی علیهالسلام در قرآن را بهانه قرار میدهند، در جای جای قرآن یاد علی علیهالسلام وجود دارد و هیچ گاه قرآن جدا از علی نبوده است، همانطور که هیچگاه علی از قرآن جدا نبوده است.
علی روشن
پی نوشت:
[۱] المیزان، ج۱۳، ص۱۷۳.
[۲] عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۰۲.
[۳] کافی، ج۲، ص۶۳۱.
[۴] نحل، آیه: ۶۴.
[۵] نحل، آیه: ۴۴.
[۶] تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج۸، ص۲۸۰.
[۷] تفسیر فرات الکوفی، ص۲۴۳.
منبع:حوزه