عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۱۱۹۵۹
تاریخ انتشار : ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۵:۱۱
تصمیم گرفتیم در فضای مجازی، فراخوانی با موضوع نیاز به دستگاه آبمیوه‌گیری منتشر کنیم. عکس آبمیوه‌گیری را گذاشتم. باورم نمی‌شد، آدم‌هایی که اصلا نمی‌شناختم، می‌آمدند عکس آبمیوه‌گیری‌هایشان رامی‌گذاشتند و اعلام آمادگی می‌کردند.

عقیق:فاطمه‌سادات حاجی‌وثوق، بانوی جهادگر مشهدی، کمی اهل رسانه و دغدغه‌مند برای مبارزه با کروناست. او عضو شورای محله هم هست. به همراه یک از دوستانش در محله نوفل‌لوشاتو، تلاش‌های خود را برای خدمت‌رسانی به بیماران کرونایی شروع می‌کند.

 این گزارش برگرفته از مصاحبه با این بانوی جهادگر سلامت، درباره تلاش‌های خودجوش مردمی برای مقابله با کروناست که مهم‌ترین نتیجه‌اش برداشتن بار از دوش کادر درمان بوده است.

همفکری با یکی از اعضای کادر درمان

فاطمه سادات حاجی وثوق هستم، متولد ۱۳۵۴ در تهران. دبیرستان ریاضی فیزیک خواندم و در دانشگاه هم فیزیک. در حال حاضر مقیم مشهد هستم و در صدا و سیما مشغولم. وقتی بحث شیوع کرونا در کشور مطرح شد، شاید روزهای اولش خیلی جدی نگرفتیم. بعدتر دیدیم خیلی جدی است. فکر می‌کنم این دغدغه برای خیلی‌ها ایجاد شد. دوروبر خودم می‌دیدم، مثلا دوستان و همکاران دنبال این بودند که بالاخره یک کاری بکنند. مثلا کجا می‌شود ماسک دوخت، کجا می‌شود مثلا فلان کمک را انجام داد. از طرفی ترس مبهمی که از این بیماری وجود داشت، جرأت همه را برای وسط میدان آمدن کم می‌کرد.

گروه‌های جهادی شروع به کارکرده بودند. فکر می‌کنم فعالیت‌های خودجوش ما هم می‌توانست مثل آنها سریع‌تر راه بیافتد. اولش خودم ذهنم خیلی درگیر بود که دقیقا چه کاری می‌شود کرد. چند جایی پیگیر شدیم پارچه بیاوریم و داخل خانه ماسک بدوزیم. هماهنگی‌هایی هم انجام شد، اما بعد باز نتیجه این شد که بهتر است چرخ خیاطی‌ها را جمع کنند، ببرند داخل یک کارگاه تا افراد مستقر شوند. در مجموع فکرهایی شد، اما به نتیجه نرسید.

در همین حین با آقای دکتر زهتابچیان، از پزشکان بیمارستان شریعتی که در محله‌ خود ما (شهرک نوفل لوشاتو) ساکن‌اند، مشورتی گرفتیم. نظر او بود که آبمیوه طبیعی مورد نیاز بیماران است. این موضوع را اولین بار از زبان او شنیدیم. او درباره شرایط بیماران اینطور توضیح داد: «توان بدنی بیماران مبتلا به کرونا خیلی ضعیف می‌شود. آبمیوه‌های آماده هم از مواد نگه‌دارنده و شکر تشکیل می‌شوند. به هیچ عنوان نمی‌شود برای بیماران استفاده کرد و به آبمیوه طبیعی نیاز داریم». جرقه کار همان‌جا در ذهنم زده شد.

تعطیلات عید؛ اولین روز کار

رسید به سوم فروردین همزمان با مبعث پیامبر (ص). گفتم توکل به خدا دیگر کار را شروع می‌کنیم. یک دستگاه آبمیوه‌گیری گذاشتیم وسط. واقعا تصورمان این بود که یک آبمیوه‌گیری می‌گذاریم جلویمان و بعد در حدی که توان داریم بطری آبمیوه را پر می‌کنیم.

دیدیم اصلا امکانش نیست و با یک دستگاه نمی‌شود. تصمیم گرفتیم در فضای مجازی، فراخوان اعلام نیاز به دستگاه آبمیوه‌گیری را منتشر کنیم. حتی عکس آبمیوه‌گیری را گذاشتم تا همان مدلی که مدنظرمان هست بیاورند. باورم نمی‌شد، آدم‌هایی که اصلا نمی‌شناختم، می‌آمدند عکس آبمیوه‌گیری‌هایشان را می‌گذاشتند و می‌پرسیدند: این خوب است؟ کی بیاوریم؟ کجابیاوریم؟ و به این شکل بلافاصله مردم پای کار آمدند.

ابتدای کار دو نفر بودیم. خانم زهرا موفق که معلم بازنشسته هستند. ما در مسجد محله با هم آشنا شدیم. واقعا همیشه حامی کار خیر بودند. مسئله قرنطینه تازه جدی شده بود و به لحاظ مسائل بهداشتی نباید تجمع می‌کردیم. ‌ بنابراین وقتی احساس کردیم نیاز به نیروی بیشتری داریم، تصمیم شد روزانه دو نفر به صورت نوبتی به کمک ما بیایند. به خصوص که نیروهای داوطلب و خودجوش، روزانه به من پیام می‌دادند و ذوق و شوق آنها را دیدم.

ضرورت کسب اعتبار با توجه به حساسیت‌های بهداشتی

در همان ابتدای کار با مددکاران یکی از بیمارستان‌ها مرتبط شدیم. توضیحاتی داد و سفارشاتی به ما کرد. به نظرم رسید که این کار نیاز به اعتبار بیشتری دارد. یعنی ما باید مطمئن باشیم که کارمان را از نظر بهداشتی درست انجام می‌دهیم. چون جنبه بهداشتی آن، نکته حساسی است. این شد که در فضای مجازی، در صفحه کمپین خبرنگارها ایده تهیه آبمیوه‌ را گذاشتم. آقای دکتر رحیمی، مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی که در حال حاضر دبیر ستاد کرونا در استان هم هستند، در آنجا عضو کردم. او هم وقتی دیدند گفتند اگر بخواهید این کار را بکنید، بهتر است با نظارت ما و با آن دستورالعمل‌هایی که ما به شما می‌دهیم این کار را انجام دهید. من هم پذیرفتم و خیلی خوشحال شدم. احساس کردم که دیگر کارمان معتبر است.

شروع کار در بیمارستان‌ها

با مدیر پشتیبانی بیمارستان‌ها و همکاران دیگرشان مرتبط شدیم. رابطین هر بیمارستان را هم معرفی کردند. طوری شد که آنها روزانه لیست اقلام مورد نیاز بیمارستان‌ها را برایم می‌فرستادند. که مثلا این تعداد بیمار و این تعداد پرسنل در بخش کرونا داریم و به نسبت اقلام مورد نیازمان این‌ها است. هر بیمارستان لیست خودش را می‌فرستاد. نقاهتگاهی هم بعدا راه افتاد که آن را هم به لیست‌مان اضافه کردیم و طبق چیزی که آنها اعلام می‌کردند کار را جلو می‌بردیم.

با پرتقال و سیب شروع کردیم، حتی دستگاه آب‌پرتقال‌گیری هم پیدا کردیم. اما بیمارستان‌ها آب پرتقال نخواستند، چون گفته بودند این حجم ویتامین C برای بیماران مفید نیست و بهتر است به صورت واحد میوه بعد از غذا به آن‌ها بدهیم.

بعدتر گفتند که ترکیب آب سیب و عسل برای بیماران توصیه شده. باز تمرکز را روی آب سیب گذاشتیم. برای اینکه آب‌‎میوه‌ها هم تازه تازه سرو شود، هر روز دقیقا رأس همان ساعتی که به بیماران میان وعده می‌دهند، مسئول توزیع‌مان آب‌میوه را به آن‌ها می‌رساند.

خادمان حرم رضوی هم پای کار آمدند

برای تهیه میوه، ما دنبال مسئول خرید بودیم. در سناباد خیریه‌ای است به نام خیریه خادم‌الرضا که بیشتر اعضای آن خدام و کفشداران حرم امام رضا (ع) هستند که دور هم جمع شده‌اند و این خیریه را راه انداخته‌اند.

با مسئول آنجا، حاج‌ آقا قاسمیان موضوع را مطرح کردیم. تمام و کمال پای کار آمدند و نیروهای خرید خیریه‌ را در اختیار ما قرار دادند. بخش مربوطه در خیریه، چون همان افرادی هستند که در شرایط کرونا هم اقلام را در حاشیه شهر توزیع می‌کنند، در این قضیه هم با رعایت مسائل بهداشتی، یک روز در میان به میدان بار می‌رفتند و برای ما، طبقه‌مان لیستی که از بیمارستان‌ها دریافت کردیم، میوه خریداری می‌کنند و برای ما می‌آورند.

وقتی جعبه‌های میوه را می‌آورند طی دستورالعملی که از خود بیمارستان گرفته‌ایم، در لگن‌های بزرگ آن‌ها را خالی می‌کنیم و با آب گرم و آن موادی که گفتند مخلوط می‌کنیم. دو نفر مسئول شست‌وشو هستند. می‌نشینند خیلی با دقت، شست‌وشو را انجام می‌دهند. یعنی آنقدر شست‌وشوی میوه طولانی می‌شود که گاهی خودم تعجب می‌کنم. بچه‌ها دستکش و ماسک دارند و با اسکاچ و برس تک‌تک میوه‌ها را ضدعفونی می‌کنند. اگر هم نوبت به شست‌وشوی هویج‌ها باشد، بعد از گذراندن همین مراحل هویج‌ها کاملا با چاقو تراشیده می‌شوند تا نوبت به مرحله آبمیوه ‌گرفتن می‌رسد. موقع آبمیوه گرفتن هم دو نفر دیگر با تجهیزات بهداشتی لازم و با رعایت حساسیت‌ها مراحل آب‌گیری را انجام می‌دهند.

سختی‌ها و ظرافت تهیه بطری در شرایط قرنطینه

چند گزارش‌ از شهرهای دیگر در تلویزیون دیده بودم که اغلب از بطری‌های یک نفره استفاده می‌کردند. ما هم می‌خواستیم این کار را بکنیم. ولی از همان ابتدا توصیه به ترکیب آب سیب و آب هویج را داشتند و این کار را می‌خواستند خودشان در بیمارستان انجام بدهند تا بعد با عسل طبیعی مخلوط کنند. طبیعتا تکرار این کاربرای هر بطری یک نفره به نسبت بطری بزرگ، مقداری دشوار و زمان‌بر بود. پس به ما پیشنهاد دادند که بطری‌های بزرگ یک و نیم لیتری انتخاب کنیم.

خود این تهیه بطری هم جریان دارد. وقتی شروع به کار کردیم، ایام قرنطینه شروع شده بود و فروشگاه‌های غیرضروری تعطیل بودند. یک روز تمام بازاری که در بلوار پیروزی بورس فروشگاه‌های لوازم یک بار مصرف است، گشتیم. تمام مغازه‌ها تعطیل بودند. شماره‌های مغازه‌ها را بر‌داشتیم و زنگ ‌زدیم اماهیچ کدام جواب نمی‌دادند. در نهایت یکی از جوان‌های مسجد گفت در مرکز پخش آشنا دارد و سفارش می‌دهم. یک بسته عریض و طویل خیلی بزرگی است، حساب کنید روی صندلی عقب ماشین به زور جای می‌گیرد.

هر چند روز برایمان از اینها سفارش می‌دهد. درهایش هم یک طوری است که پلمب می‌شود. انگار از کارخانه‌ تهیه می‌کنید. الحمدلله تا حالا هم از طریق همین جوان نیازهای بطری یک بار مصرف‌مان برآورده می‌شود.

در بیمارستان گفتند که ما آب‌میوه‌ها را با عسل مخلوط می‌کنیم. با یکی از دوستان دوران دانشگاه که در زمینه طب سنتی صاحب نظر است، مطرح کردم. بعد او گفت من بانی می‌شوم. تا به حال دو بار خودش یا همسرش چند کیلو عسل برای ما آورده‌اند.

به نام او، برای او، به یاد او

اولین باری که این بطری‌های آبمیوه می‌خواست تحویل بیمارستان شود، متوجه شدیم روی بطری‌ها هیچ برچسبی ندارد و به نظرمان جالب نیامد. با خودمان فکر کردیم چه کاری می‌شود انجام داد. تازه ماه شعبان شروع شده بود و ایام ولادت امام حسین (ع) بود. شروع کردیم «یا حسین» نوشتن و بعد از چسباندن آن‌ها را فرستادیم.

این مزین کردن، برای خودمان هم حس خوبی داشت. عکسش را هم گرفتیم و فرستادیم برای بانی‌ها. خیلی‌ حس متفاوتی داشت. این ایده خیلی تاثیر گذاشت و بانی‌های بیشتری هم پیدا شد. بعدش نشستیم با دقت بیشتری فکر کردیم که چه کنیم. به این نتیجه رسیدیم از اسم شهدا استفاده کنیم. استفاده کردن از اسم شهدا برکت و نور ایجاد می‌کند و یک حس خیلی خوب به مریض می‌دهد. یک بار سرپرستار نقاهتگاه زنگ زد می‌گفت خیلی منقلب شده است. می‌گفت من این برچسب‌های شهید را بردم داخل بخش و برای مریض‌ها یکی‌یکی اسم‌هایشان را خواندم. صلوات می‌فرستادند و گریه می‌کردند. حال و هوای خاصی ایجاد شده بود، حتی برای کادر درمان هم تاثیر خاصی داشت.

آقای ولیان‌پور زحمت تهیه‌اش را می‌کشد. شب‌ها اسامی شهدایی که بانیان می‌خواهند روی بطری‌ها چاپ شود، برایش می‌فرستم. پرینت می‌گیرد و بُرش می‌دهد و اول صبح می‌آورد و به ما تحویل می‌دهد. همه‌اش هم با هزینه خودش. همان اول هم قرار گذاشتیم که اسم حاج قاسم سلیمانی، همیشه میان نام شهدا باشد. او هر روز که نوارها را می‌آورد، اسم سردار عزیزمان هم داخلش هست.

منبع:فارس


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین