۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۵ : ۲۱
عقیق: کشورداری بدون سیاستورزی امری ناممکن است. و در نگاه رایج دنیا سیاستورزی به ناچار شامل اموری چون موضعگیری مبهم، امتیاز دادن برای امتیاز گرفتن و اموری از این دست است. بلکه کسی که حرفها، موضعگیریها و تصمیمهای خود را بیپرده و از ابتدای کار اعلام میکند از سیاست سررشتهای ندارد.
کسی که اهل سازش و کوتاه آمدن برای تصاحب یا تثبیت حکومت خود نیست فهم سیاسی پایینی دارد. حتی چنین فردی صلاحیت لازم برای تصدی امر حکومت را دارا نیست. حاکم باید اهل معامله باشد، باید بتواند در صحنه تهدیدات، نمایشی خوب را کارگردانی کند و یادش باشد اینها نمایشاند و قرار نیست مواضع واقعی آشکارا بیان شود.
هرچند این نگاه، نگاه رایج سیاستمداران دنیا است،(1) امام امام(ع) در رفتار خود نشان داد که از این روش استفاده نمیکند. سیرهی ایشان بیانگر این واقعیت است که امیرالمۆمنین علیه السلام مواضع خود را صریح بیان کرده، برای تحکیم قدرت خود از اصولش کوتاه نیامده است. ماجرای شورای شش نفره خلافت، اتمام حجت امام با مردم قبل از بیعتشان با ایشان و رد نصیحت برخی سیاسیون در سازش ابتدایی با معاویه، سه نمونه آشکار است که میزان اهمیت این اصل را نشان میدهد.
صراحت یا ابهام
امام علی(ع) حاضر نشد حتی برای رسیدن به خلافت و بازگرداندن جریان جامعه به مسیر اصلی خود، اندک تسامحی در تعبیر داشته، یا یک دروغ مصلحتی بگوید. خلیفه دوم شورایی شش نفره تشکیل داد تا بعد از مرگش خلیفه مسلمین را تعیین کنند.(2) این شورا شامل عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص، طلحه، زبیر، عثمان و امام علی(ع) بود. قرار بر این بود که این شش نفر یکی را از بین خود برای خلافت تعیین نمایند، زبیر به امام علی(ع) رای داد، طلحه به عثمان و سعد به عبدالرحمن. عبدالرحمن رای خود را بین امام علی(ع) و عثمان معلق بر شرطی گذاشت. او ابتدا به امام علی(ع) گفت:
«من حاضرم با تو بیعت کنم به شرطی که طبق قرآن، سیره رسول خدا و سیره ابوبکر و عمر رفتار کنی». امام صریح و بی پرده اعلام کرد کتاب خدا و سیره رسولش را قبول داشته، اما به سیره ابوبکر و عمر عمل نخواهد کرد. عبدالرحمن همین شرحها را به عثمان گفت و او بدون درنگ پاسخ داد چنین خواهد کرد. در این هنگام عبدالرحمن با عثمان بیعت کرده، او خلیفه سوم مسلمین شناخته شد.(3)
امیرالمۆمنین(ع) میتوانست به ظاهر شرط عبدالرحمن را قبول کرده، پس از بیعت و تثبیت حکومت خود، دلایل عمل نکردن به سیره دو خلیفه قبل را برای مردم بیان کند؛ همان کاری که بعد از مرگ عثمان و به خلافت رسیدن خود انجام داد.(4) اما امام با تصریح به روش خود و عدم مبهمگویی نشان داد، حاکم اسلامی ابهام و دوپهلویی را نپذیرفته، مواضع خود را صریح بیان میکند؛ حتی در جایی که یک ابهامگویی یا دروغ ساده، به ظاهر باعث شود مسیر انحراف جهان اسلام، به سمت اصلاح تغییر یابد.
عدالت یا تسامح
نمونه دوم که امام مواضع خود را صریح بیان کرده است، زمانی است که مردم برای بیعت با ایشان به منزلش هجوم آورده، همگی اصرار بر این امر داشتند. بعد از قتل عثمان، شرایط چنان شد که مردم خود برای بیعت سراغ امیرالمۆمین علیهالسلام آمدند. این در حالی بود که ۲۵ سال از رحلت رسول خدا میگذشت و در این مدت آنچه حق امام علی(ع) بود، توسط دیگران غصب شده بود. در این مدت جامعه از سیره رسول اسلام و تعالیم اسلامی دور گشته، به انحراف کشیده شده بود و این فرصت، برای اصلاح جامعه بسیار مناسب بود.
اما مردم ۲۵ سال به اموری عادت کرده بودند. خواص، ویژهخوار شده بودند و برخی امور خلاف سنت رسول خدا در بین مردم عادت شده بود. کسی که میخواست در این شرایط حکومت را به دست گیرد، میبایست «به خاطر حفظ مصالح و ملاحظهی جوانب قضیه، کوتاه بیاید و دلها را به دست بیاورد.»(5) اما امام قبل از اینکه مردم با او بیعت کنند، با آنها اتمام حجت کرده، روز بعد از بیعت نیز صحبت بسیار تندی کرد.
ایشان قبل از اینکه مردم با او بیعت کنند خطاب به آنها فرمود: «بدانید اگر من خواسته شما را اجابت کنم [و حکومت بر شما را بپذیرم] آنطور که خود میدانم شما را اداره خواهم کرد و به حرف این و آن و سرزنش سرزنشگران توجهی نخواهم نمود (سفارشپذیر نبوده ملاحظه شخصیتها و ... را نخواهم کرد)».(6) ایشان روز بعد از بیعت نیز مردم را جمع کرده، فرمود: «بدانید هر زمینی از بیت المال که عثمان آن را بخشیده یا مالی از اموال الهی که بذل کرده باید به بیت المال بازگردد... به خدا سوگند اگر این مال را در جایی بیابم با اینکه مهر زنان شده باشد یا کنیزان با آن خریداری شده باشند آن را به بیت المال باز خواهم گرداند!»(7)
کلماتی که حضرت در آن شرایط حساس بیان کردهاند از منظر دیپلماسی مرسوم در جهان، کاری خام است که تنها ثمرهاش سست شدن پایههای حکومت نوپای امام خواهد بود. اما علی بن ابی طالب(ع) با رفتار خود نشان داد حکومتداری اسلامی، حکومتداری انقلابی است؛ حکومتداریای که بر سر ارزشها هیچ سازش و تسامحی به خرج نداده، صراحتا و با صدای رسا مواضع انقلابی خود را اعلام میکند.
باجدهی یا قاطعیت
سومین موضعگیری امام که حکایت از نفی ساسیتبازیهای رایج در اداره حکومتها دارد، رد پیشنهاد امتیاز دادن به معاویه برای سکوت و عدم مخالفت او با حکومت نوپای امام است. پس از قتل عثمان، «تمام اقطار اسلامی با امیرالمۆمنین(ع) بیعت کردند. تا آن روز هیچ بیعتی به عمومیت بیعت با امیرالمۆمنین(ع) وجود نداشت جز شام که با امیرالمۆمنین علیه السلام بیعت نکردند».(8) در همان اوایل حکومت امیرالمۆمنین علیه السلام، مغیرة بن شعبه نزد حضرت رفته به ایشان گفت: «ای امیر مۆمنان برای شما خیرخواهیای دارم.»
امام پرسیدند خیر خواهیت چیست و او پاسخ داد: «...و معاویه را در حکومتش بر شام تثبیت کن تا اطاعت خود را بر او لازم کرده باشی.(9) سپس آنگاه که حکومتت اسقرار یافت، هرطور که خواستی با او رفتار کن ]خواستی برکنارش کن و خواستی ابقایش نما»(10) امام در پاسخ به او به خدا سوگند یاد کرد تا زمانی که معاویه چنین جهتگیری داشته باشد، هرگز او را به کار نخواهد گماشت بلکه از او میخواهد به اجتماع مسلمین پیوسته، با امام بیعت کند و اگر از بیعت امتناع کرد با او خواهد جنگید! این در حالی است که ابن عباس که از بزرگان آن روزگار جهان اسلام بود نیز با نظر مغیره موافق بوده، این کار را به صلاح میدانست.(11) گویا ابن عباس نیز هرچند بیشتر چهرهای علمی بود تا سیاسی، اما تفکری دیپلماتیک داشت نه انقلابی.
یک ارزش بزرگ
بیان صریح مواضع در سه مقطع بسیار حساس از زندگی سیاسی امام علی علیه السلام به خوبی نشان میدهد در اسلام، داشتن مواضع انقلابی و بیان انقلابی این مواضع یک ارزش بزرگ است؛ آنقدر بزرگ که باید برای حفظش امام علی علیه السلام خلافت را در شورای شش نفره از دست بدهد، در اولین ساعات حکومت نوپا، صدها دشمن و ناراضی برای خود درست کند و از ابتدای حاکم شدن، سنگ بنای جنگی ۱۱۰ روزه را با سپاهیان انبوه شام بگذارد.(2)
پی نوشت ها: