کد خبر : ۱۱۰۱۱
تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۸:۰۰
ابوالفضل ساجدی:

پيامبر(ص) دارای چند نوع رؤياست؟

سروش ميان رؤياهای رسالی و رؤياهای غيررسالی پيامبر(ص) تفكيكی انجام نداده است ؛ در مورد رؤياهای رسالی بايد بدانيم كه اين رؤياها با رؤيای سايرين تفاوت دارد؛ اما سروش در ادعايی كه مطرح كرده است، از وجوه امتياز رؤياهای پيامبر(ص) غفلت ورزيده است.

عقیق:حجت‌الاسلام و المسلمين ابوالفضل ساجدی، عضو هيئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) و مدير قطب فلسفه دين ايران در گفت‌وگویی به نقد و بررسی مقاله جديد عبدالكريم سروش با عنوان «محمّد(ص)؛ راوی رؤياهای رسولانه» پرداخت و با اشاره به طرح سه ادعای مترتب بر هم از سوی سروش مبنی بر عدم مخاطبه خداوند و پيامبر(ص) و ماهيت مشاهداتی و رؤيايی وحی و اين كه قرآن به دليل اين كه حكايت خواب است، نيازمند تعبير و نه تفسير است، به نقد و بررسی اين دعاوی پرداخت كه در ادامه اين گفت‌وگو، وی به بحث در خصوص ادعای دوم سروش يعنی اين مطلب كه مشاهدات پيامبر(ص) در خواب بوده‌اند و وحی از ماهيتی رؤيايی برخوردار است، پرداخت.

رؤیا یکی از ابزارهای وحی است

ساجدی اين ادعا را كه مشاهدات پيامبر(ص) در خواب بوده است، ناتمام دانست و بيان كرد: دليل اول ما اين است كه اساساً همه قرآن رؤيا نيست و اگر هم بخواهيم به فرض، رؤيا را هم در وحی دخيل بدانيم بايد بگوئيم كه رؤيا می‌تواند يكی از ابزارهای وحی باشد؛ كما اين كه ايشان برای اين كه اثبات كند كه همه مشاهده‌های پيامبر(ص) در خواب اتفاق افتاده، دليلی نياورده و به چند مؤيد برای اثبات ادعای خود اكتفا كرده است.

ادعای نزول قرآن در خواب خلاف تحقیقات تاریخی است

وی با اشاره به اين مطلب كه آگاهی به خواب‌ديدن امری است كه فقط برای خود خواب‌بيننده حاصل می‌شود، عنوان كرد: بر اين اساس هيچ شخص ديگری نمی‌تواند بفهمد كه فردی خواب ديده است يا نه يا اين‌كه چه چيزی در خواب ديده است و تنها می‌توان متوجه خواب بودن فرد شد. در اينجا ما بايد زندگی پيامبر(ص) را با يك نگاه پديدارشناختی بررسی كنيم و ببينيم كه آن چه ايشان به عنوان وحی مطرح كرده‌اند در خواب روی داده است يا در بيداری و اين چيزی است كه با مطالعه زندگی پيامبر(ص) به آن می‌توان پی برد.

ساجدی با اشاره به اين مطلب كه هم تاريخ و هم احاديث متعدد نشان می‌دهد كه گرچه بخشی از وحی در رؤيا بوده، اما بخش‌های فراوانی از آن در حالت بيداری نازل شده است، بيان كرد: پيامبر(ص) چه به صورت الهام و مكاشفه و چه از طريق جبرئيل و بدون اين كه سايرين متوجه شوند، در جريان وحی قرار می‌گرفتند و اين‌كه بخواهيم بگوئيم كه همه نزول قرآن در خواب بوده است، ادعايی بی‌دليل و خلاف تحقيقات تاريخی است.

مدير قطب فلسفه دين ايران افزود: در واقع شما نمی‌توانيد بر فرض به من بگوئيد كه چند بار خواب ديده‌ام، بلكه بايد مطالعه كنيد و ببينيد اگر شواهد و قرائنی هست، اين شواهد چه می‌گويند و وقتی كه ما نزول قرآن را مورد مطالعه قرار می‌دهيم يا به روايات مراجعه می‌كنيم، نتيجه‌ای كه حاصل می‌شود خلاف ادعای مطرح شده از سوی سروش است و نشان می‌دهد آن چيزی كه اتفاق افتاده همه آن در عالم خواب نبوده، بلكه غالباً در بيداری بوده است.

وحی و اغماء یا خواب و رؤیا؟

وی با اشاره به يكی از شواهد سروش برای رؤيايی بودن وحی، مبنی بر اين كه پيامبر(ص) در وقت نزول وحی به خواب سنگين فرو می‌رفتند و عرق می‌ريختند، اين شاهد را نيز وافی به مقصود سروش ندانست و بيان كرد: اين‌كه حالتی خاص در وقت نزول وحی برای پيامبر(ص) پديد می‌آمد، نشان نمی‌دهد كه آن‌چه بر ايشان نازل شده است، در خواب نازل شده و ماهيتی رؤيايی دارد.

اين محقق و پژوهشگر در ردّ اين ادعا به سه دليل تمسك جست و گفت: اولاً آن چه در نقليات تاريخی آمده كلمه «اغماء» و «غشيه» است كه معادل «بيهوشی» است، نه كلمه «نوم» كه معادل «خواب» است. اغماء غير از خواب سنگين است و مساوی تلقی كردن اين دو،‌ مغالطه اشتراك لفظی در استدلال است كه آقای سروش به اين مغالطه مبتلا شده است. معمولاً انسان كه خواب می‌رود نيم ساعت اول در خواب سبك است و به تدريج به حالت خواب سنگين وارد می شود. اغماء و بيهوشی با خواب فرق دارد؛ لذا تعبيری كه مسيحيان در مورد حالت پيامبر(ص) به كار بردند «مصروع» است نه «نوّام».

ساجدی همچنين با بيان اين‌كه سروش در صدد اثبات اين است كه پيامبر(ص) مثل ساير انسان‌ها به دليل خستگی و امثال آن به خواب می‌رفته و بعد رؤيا می‌ديده و بعد از بيداری آن چه را ديده به عنوان وحی بيان می‌كرده است، چنين تصوری را اساساً خطا دانست و اظهار كرد: در تصور آقای سروش وحی بعد از به خواب رفتن حاصل می‌شده است، در حالی كه در مورد بيهوشی قضيه بر عكس است؛ يعنی هنگام دريافت وحی، پيامبر(ص) قبل از بيهوش شدن وحی را دريافت می‌كرده، اما شدت وحی سبب بيهوش شدن وی می‌شده است؛ نه اينكه ابتدا به دليل ديگری مثل تصادف كردن يا پرت شدن يا ضربه خوردن و ... بيهوش شود، سپس در حال بيهوشی وحی بر او نازل شود. بنابراين به عنوان دومين نقد ادعای رؤيای بودن وحی بايد گفت كه وحی عامل بيهوشی و مقدم بر آن است، نه متأخر از آن.

وی افزود: ثالثاً بيهوش شدن در موارد وحی مستقيم بوده كه آن هم طبق روايات و شواهد تاريخی، نسبت به كل قرآن، موارد اندكی چنين بوده است و نسبت دادن آن به كل قرآن مغالطه در استدلال است؛ زيرا اين امر مستلزم آن است كه با استقرای ناقص نتيجه استقرای تام گرفته شود.

عضو هيئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) اضافه كرد: غالباً وحی به صورت مكاشفه‌ای كه با حضور جبرئيل برای حضرت رخ می‌داده، بر ايشان عرضه می‌شده است و حتی بر اساس روايات گاهی جبرئيل از حضرت اجازه ورود می‌گرفتند و در كنار ايشان قرار می‌گرفتند و هيچ گونه اضطرابی در كار نبود و گوئی كه حضرت با يك انسان معمولی گفت‌وگو می‌كردند.

در قرآن خواب به عنوان منبعی برای وحی دانسته نشده است

وی با اشاره به آيه 51 سوره شوری كه انواع وحی را بيان می‌كند، بيان كرد: در اين جا از سه قسم وحی، يعنی به شكل مستقيم، از ورای حجاب و از طريق جبرئيل سخن گفته شده و حتی اسمی هم از خواب به ميان نيامده است و اين نشان می‌دهد كه اصلاً خواب نوعی وحی مستقل و منبعی برای وحی نبوده، بلكه ممكن است مقارن بعضی از مصاديق وحی بوده باشد؛ به تعبير ديگر ممكن است جزء يكی از مصاديق سه طريق و سه منبعی باشد كه بيان شد.

نکته‌ای در تفاوت نبی و رسول؛ شاهدی بر حاصل شدن غالب وحی در بیداری.

ساجدی به عنوان يكی از شواهد اين‌كه غالب وحی در بيداری حاصل شده است، به تفاوتی كه در روايات ميان نبی و رسول بيان شده، اشاره و بيان كرد: در روايات آمده است كه رسول كسی است كه «يعطيه الملك فيحدثه و يكلمه كما يحدث احدكم صاحبه؛ رسول كسی است كه ملك به سراغ او می‌آيد و با او مانند كسی كه با دوست خود سخن می‌گويد گفت‌وگو می‌كند» يا گفته شده است كه رسول كسی است كه «ينزّل عليه الجبرئيل فيراه و يسمع كلامه؛ جبرائيل بر او نازل می‌شود و او را می‌بيند و كلامش را می‌شنود» اما نبی كسی است كه «يری فی منامه و يسمع الصوت و لايعاين الملك؛ نبی كسی است كه در خواب می‌بيند و صدای ملك را می‌شنود اما او را مشاهده نمی‌كند.» بنابراين رسول ملك را مشاهده می‌كند اما نبی مشاهده نمی‌كند.

وی اظهار كرد: اين نشان می‌دهد كه رسول در بيداری با جبرييل سخن می‌گويد همان گونه كه با انسان‌های ديگر سخن می‌گويد. اما تفاوت در اين است كه به دليل اين كه اين گفت‌وگو در عالم مكاشفه است كسی جز پيامبر(ص) متوجه آمدن جبرييل نمی‌شود. بنابراين اين هم شاهدی است بر اين كه بيشتر آن چه بر حضرت نازل شده است در بيداری بوده نه اين كه در خواب باشد.

رؤیا و مکاشفه یک چیزند یا دو چیز؟/ به کار رفتن واژه «رؤیا» در نوشته سروش به صورت مشترک لفظی

ساجدی همچنين با اشاره به متفاوت دانستن رؤيا و مكاشفه از سوی سروش، عنوان كرد: يكی از اشكالاتی كه بر ايشان وارد است اين است كه بسيار متزلزل سخن گفته و در بعضی موارد كلمات را به صورت مشترك لفظی به كار برده است. ايشان در ابتدا می‌گويد كه ادعای من اين است كه مشاهدات پيامبر(ص) در رؤيا بوده است و نه مكاشفه و ديگران هم اگر از مكاشفه سخن می‌گويند به درستی متوجه حقيقت وحی نشده‌اند و به دليل وجه اشتراك مكاشفه و رؤيا دچار اشتباه شده‌اند اما خود آقای سروش گاهی رؤيا و مكاشفه را به جای هم بكار می‌برد.

اين محقق و پژوهشگر در باب مغالطه اشتراك لفظی كه سروش در بكارگيری واژه «رؤيا» به آن دچار شده است، عنوان كرد: ايشان در ابتدای بحث می‌گويد كه آن چه كه برای پيامبر(ص) اتفاق افتاده است همه خواب ديدن است و قرآن نقل رؤياهای اوست ولی وقتی كه به زوايای بحث او می‌رسيم می‌بينيم كه واژه «رؤيا» را گاهی به صورت مشترك لفظی به معانی ديگری به كار می‌برد. برای مثال او می‌گويد كه خواننده می‌تواند به جای واژه «رؤيا» از واژه‌هايی مانند مكاشفه استفاده كند. بنابراين در ابتدا تأكيد می‌كند كه همه وحی نقل رؤياست اما در ادامه می‌گويد كه شما می‌توانيد به جای رؤيا از مكاشفه و واقعه و مثال و خيال متصل و منفصل و ... استفاده كنيد.

ساجدی بيان كرد: در واقع در اين جا هم آقای سروش رؤيا و مكاشفه را يكی می‌گيرد و سخن ما اين است كه اگر رؤيا و مكاشفه را يكی بگيريد دچار مغالطه شده‌ايد (ما انسان‌ها معمولاً رؤيا داريم اما مكاشفه نداريم) و اگر رؤيا و مكاشفه را دو چيز بگيريد خلاف ادعای اصلی شماست به دليل اين كه شما می‌خواهيد ادعا كنيد كه وحی رؤياست نه مكاشفه.وی ادامه داد: اگر منظور سروش اين است كه «رؤيا» و «مكاشفه» و آن چيزهايی كه نام برده يك چيز هستند كه اشتباه است و اگر هم بخواهد بگويد كه دو چيزند كه خلاف حرف خود را گفته است؛ زيرا در ابتدای كلامش تأكيد دارد كه آن‌چه برای پيامبر(ص) رخ داده مكاشفه نيست بلكه رؤياست و بس. يا برای مثال در جايی ديگر می‌گويد: «عارفان كه از كشف تام محمدی سخن گفته‌اند اشارت به دريافتی اشراقی و ابرآگاهانه و فوق حسی و رؤيايی داشته‌اند» در اينجا نيز كشف تام محمدی را مساوی رؤيا می‌گيرد در حالی كه در اين جا نيز كشف با رؤيا متفاوت است؛ يا جايی ديگری هم می‌گويد «از دل‌انگيزترين رؤياهای محمّد(ص) آن بود كه همه زمينيان و آسمانيان و سايه‌هاشان را شب و روز، طوعاً و كرهاً، سجده‌كنان در پيشگاه خداوند می‌ديد. چه رؤيايی! چه مكاشفه‌ای! چه خيال لطيف و چه كلك خيال‌انگيزی!»

نسبت دادن برداشتی غلط در باب معراج به علامه طباطبایی

وی با اشاره به بخشی از متن سروش كه اشاراتی به الميزان دارد، برداشت او را از الميزان غلط و مطالب او را تحريف سخنان علامه طباطبايی دانست و اظهار كرد: او برداشت غلطی را در باب معراج به علامه نسبت داده است و صريحاً برای اينكه حرف خود را به كرسی اثبات بنشاند سعی كرده كه بسياری از مكاشفات و معجزات را مصداق خواب قلمداد كند و از جمله اين را به صاحب الميزان نسبت داده كه ايشان هم معراج را رؤيای پيامبر(ص) برشمرده است و اين واقعاً جای تعجب است كه اين گونه سخن بگويد.

ساجدی افزود: آقای سروش می‌گويد: «مفسّرانی هم بوده‌اند كه معراج پيامبر را تجربه‌ای معنوی و رؤيايی نبوی و عروجی روحانی دانسته‌اند، نه پروازی جسمانی. از جمله صاحب تفسير الميزان در شرح آيات نخستين سوره اسراء و سوره نجم.» مطلب ايشان خلاف سخن علامه طباطبايی است. علامه در ابتدای كلام خود قول به رؤيا بودن معراج را به معاويه و امثال معاويه نسبت می‌دهد.

وی ادامه داد: علامه درباره جزييات معراج می‌فرمايد: «اما درباره چگونگی جزئيات آن، ظاهر آيه و روايات محفوف به قرائنی است كه آيه را داری ظهور نسبت به جزئيات می‌كند؛ ظهوری كه به هيچ وجه قابل دفع نيست ... با نظر داشتن آن قرائن از آيه و روايات چنين استفاده می‌شود كه آن جناب با روح و جسدش از مسجد الحرام تا مسجد القصی رفته اما عروجش از مسجد الاقصی به آسمانها ممكن است كه بگوئيم كه اين عروج با روح مقدسش بوده است وليكن نه آن طور كه قائلين به معراج روحانی معتقدند كه به صورت رؤيای صادقه بوده است؛ بلكه مقصود از روحانی بودن آن اين است كه روح مقدس آن جناب به ماوراء اين عالم ماده يعنی آن جايی كه ملائكه مكرم منزل دارند ... عروج نموده ...»

وی افزود: حتی علامه روايتی را نقل می‌كند كه صريحاً دلالت بر جسمانی بودن اسراء پيامبر(ص) دارد. در روايتی كه ايشان نقل می‌كنند بيان شده كه ابوطالب در تمام طول شب به دنبال آن حضرت می‌گشت و به او دست نمی‌يافت؛ يعنی اصلاً حضرت نبود؛ در حالی كه اگر فردی خواب باشد جسمش حاضر است.

تحمیلی غلط بر کلام مولوی

ساجدی همچنين با اشاره به تحريف سخن مولوی در نوشته سروش گفت: وی در تفسير اين بيت از مولوی كه می‌گويد «فلسفی كو منكر حنانه است/ از حواس انبياء بيگانه است» گفته است كه «فيلسوف كه در كلام مولانا همان متكلم معتزلی است به دليل اين كه حس نبوی و تجربه پيامبرانه و رؤيای رسولانه ندارد نمی‌تواند اين حكمت را باور كند وگرنه شنيدن ناله ديوار در خواب چرا ممكن و معقول نباشد؟» ايشان اول شعر مولوی را اين گونه تفسير می‌كند كه منظور مولوی اين است كه شنيدن ناله در خواب است در حالی كه مولوی شنيدن اين ناله را در خواب توصيف نكرده بلكه می‌گويد كه آن كسی كه منكر اين صدا باشد از حواس انبياء بيگانه است. ايشان حواس انبياء را در اين جا مساوی رؤيای انبيا گرفته و اين هم تحميل غلطی بر كلام مولوی است.

وی افزود: سروش سپس برای اين كه اين مسئله را بپوشانند الفاظ و تعابيری همچون حس نبوی، تجربه پيامبرانه و رؤيای رسولانه را در كنار هم قرار می‌دهد و آن‌ها را با هم مترادف می‌گيرد تا به مراد خود دست يابد. علاوه بر اين ما روايات متعددی داريم كه نشان می‌د‌هد كه اين ناله در بيداری بوده و شنيده شده است.

سروش رؤيای پيامبر را با رؤيای ديگران مساوی تلقی می‌كند

ساجدی همچنين با اشاره به يكی ديگر از اشكالات ادعای سروش بيان كرد: ايشان رؤيای پيامبر را با رؤيای ديگران مساوی تلقی می‌كند اما بايد توجه داشت كه اولاً رؤياهای پيامبر(ص) دو نوع است و پيامبر(ص) هم رؤيای رسالی دارد و هم رؤيای غيررسالی. بر اين اساس قرآن بيانگر همه رؤياهای پيامبر(ص) نيست و بر فرض هم كه بخشی از وحی از طريق رؤيا بوده است اما پيامبر(ص) رؤياهای غيررسالی نيز داشته است.

وی ادامه داد: رؤياهای رسالی همان‌هاست كه مبنای وحی و بيان كلام خداوند است و رؤياهای غيررسالی هم رؤياهای صادق ديگری است كه پيامبر(ص) داشته‌اند. بنابراين بايد اولاً ميان اين دو در ميان خواب‌های پيامبر(ص) تفكيك كنيم؛ كه سروش اين تفكيك را انجام نداده است و ثانياً حتی اگر آن رؤيای رسالی پيامبر(ص) را نيز در نظر بگيريم بايد بدانيم كه رؤياهای پيامبر(ص) با بقيه تفاوت دارد و صرف اين كه رؤياست دليل نمی‌شود كه ويژگی‌های اين رؤيا با رؤيای ديگران يكی باشد و با ساير رؤياها مشمول حكمی واحد باشد.

ساجدی در همين باره اضافه كرد: اگر گفتيم كه ما با خداوند در وجود داشتن مشتركيم دليل نمی‌شود كه هر محدوديتی ما داريم خدا هم داشته باشد يا هر قدرتی كه خدا دارد ما هم داشته باشيم. طبيعتاً اين گونه نيست و وجوه مشتركی ميان ما و خدا وجود دارد و وجوه امتيازی هم وجود دارد. در اين جا سروش در ادعايی كه مطرح كرده است وجوه مشترك رؤيای پيامبر(ص) با سايرين را توجه كرده و از وجوه امتياز غفلت ورزيده است.


منبع: ایکنا
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین