عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۰۵۷۲
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۸
آيت‌الله صافي‌گلپايگاني به مناسبت سالروز ميلاد كريم اهل بيت در نوشتاري به تحليل و بررسي علل صلح امام حسن (ع) با معاويه پرداخته است.
عقیق: متن نوشتار حضرت آيت‌الله العظمي لطف‌الله صافي‌گلپايگاني به اين شرح است: يكي از تعاليم مهم اسلام كه در جبهه برنامه‌هاي اسلامي درخشان و هويدا است، دعوت به صلح و كوشش براي رفع اختلافات و اصلاح ذات البين است.

قرآن مي‌فرمايد: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ فَاَصْلِحُوا بَيْنَ اَخَويْكُمْ؛ در حقيقت مؤمنان با هم برادرند، پس ميان برادرانتان را سازش دهيد.» و در جاي ديگر اشاره كرده است: «وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ؛ و سازش بهتر است.»

پيامبر اكرم(ص) نيز فرموده است: «صَلاحُ ذاتِ الْبَيْنِ اَفْضَلُ مِنْ عامَّةِ الصَّلاةِ وَالصِّيامِ؛ آشتي دادن دو نفر، از نماز و روزه يك سال بهتر است.»

اگر چه جنگ و جهاد يكي از احكام مهمّ اسلام است، ولي هرگز بالذّات و بالاصالة مطلوب نبوده و به لحاظ يك ضرورت اجتناب ناپذير و به عنوان وسيله اصلاح اجتماعي و عدالت و در راستاي اهداف سياسي اسلام و احقاق حق و ابطال باطل تشريع شده است.

جهاد، عبادت و اطاعت خدا است، زيرا جهاد وسيله‌اي است براي آزادي انسان‌ها، براي برداشتن يوغ استعمار ستمكار از گردن افراد و براي وارد كردن همگان در حكومت خدا و لغو حكومت مردم بر مردم كه معاني عالي و ارزنده آن در عبارت «جهاد في سبيل الله» خلاصه شده است.

جهاد، جنگ و كوشش براي پيشبرد نقشه‌هاي نجات‌بخش اسلام است. جهاد براي نجات ضعفا و ستمديدگان، براي دفع استثمار اقويا، براي آزادي انسان‌ها، براي برقراري نظم صحيح و عادلانه، براي اعلام تساوي حقوق، براي زندگي و اجتماع هر چه بهتر و انساني‌تر است.

اسلام، جنگي كه براي پيدا كردن بازار كالاهاي بازرگانان، براي استعمار، براي توسعه قلمرو يك كشور و فتح ممالك و جهانگيري، براي انتقام و كينه‌توزي، براي كسب شهرت و قهرماني، براي بسط نفوذ يك ديكتاتور و غلبه يك ملّت بر ملّت ديگر باشد را محكوم كرده و قهرمانان اين جنگ‌ها را گمراه و جنايتكار و خائن و گناهكار مي‌داند. بنابراين همه ما بايد اين آيه را سر مشق زندگي خود قرار دهيم: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين؛ آن سراى آخرت را تنها براى كسانى قرار مى‏دهيم كه اراده برترى‏جويى در زمين و فساد را ندارند و عاقبت نيك براى پرهيزگاران است.»

بر طبق اين آيه، هر كس بخواهد رجحان و برتري بر كسي يا ملّتي داشته باشد، به حكم اين آيه محكوم است.

به راستي كه سران ملل و رهبران حكومت‌هاي دنياي معاصر، چقدر به اين‌گونه تعاليم اسلام نياز مبرم دارند.

جهادي براي اسلام مقدس محسوب مي‌شود كه براي دفاع از حقيقت و فضيلت، براي مقاصد و مصالح عموم، براي انحطاط حكامي كه خود را مالك خلق و مطلق العنان و صاحب اختيار بدون شرط افراد مي‌شمارند، باشد. هدف تمام مجاهداتي كه اولياي اسلام در هر زمان و مكاني انجام دادند، اين بوده كه آسايش و آزادي را براي بشر به ارمغان آورند و به ياري افراد مظلوم و محروم بشتابند.

پس با اين شرح و تفسير مجاهده در راه اسلام كاري نيست كه كسي بتواند آن را با نيروي هواي نفس و احساسات و براي فرونشاندن آتش خشم و غضب آغاز كند.

گاه عدم شرايط و موانع اقتضا مي‌كند كه اين تكليف منجّز شود و گاه اقتضا مي‌كند كه مانع از تنجّز يا توجّه اين تكليف گردد.

هرگز نمي‌توان خون كسي را ريخت و به مال و جان كسي تعرّض كرد؛ مگر در جاهايي كه به ناچار، عقل و شرع انجام چنين اعمالي را قاطعانه اجازه دهد.

اساس همه جنگ‌هايي كه در عصر ما بين ملل جريان دارد؛ اعمّ از جنگ سرد و گرم، جنگ‌هاي تبليغاتي و انتخاباتي و حزبي، جنگ‌هاي اقتصادي و تجاري و مبارزه‌ها و رقابت‌هايي كه دولت‌ها، كارتل‌هاي صنعتي و همه و همه با هم دارند، مقاصد پست مادّي و حيواني و ارضاي غريزه حبّ جاه و مال و شهوات و به دست آوردن پيروزي‌هاي مادّي و نظامي و اقتصادي را دنبال مي‌كند. بنابراين چنين جنگ‌هايي، نقطه انتهايي ندارند و بين هر گروه و جمعيّتي كه باشد، با شرافت انساني سازشي ندارد.

در اسلام همه اين مبارزات كه موجب گرفتاري بشر و اساس گناه و ظلم، و مايه استبداد و خيانت شمرده مي‌شود، ممنوع است. مسلمانان بايد بتوانند با همه اين مسائل نيز مبارزه كرده و مبارزه آنان به مقاصد كثيف آلوده نشود.

باري نكته ديگر در حكم جهاد اين است كه چون جهاد براي تحقّق اهداف اسلام و دفاع از حريم فضليت و آزادي و نواميس الهي است، تا وصول به اين اهداف، لازم و منجّز است. پس از تشكيل مدينه فاضله انسانيت و جامعه اسلامي و يكپارچه‌شدن جهان بشري و برداشته‌شدن فواصل جغرافيايي و تبعيضات گوناگون در سايه تعاليم اسلام، موضوع و زمينه جهاد از بين مي‌رود؛ در حالي كه اساس زندگي اجتماعي تا ابد همان اجتماع فاضل بوده و احكامي مانند احكام عبادات و معاملات و مناكحات ثابت خواهد بود.

بنابراين جهاد به منزله وسيله تأمين و تحصيل اهداف اسلام، نيروي دفاع، و نگهبان جامعه اسلامي است و مقصود بالاصالة ساير احكام و به اصطلاح علما، جهاد، تكليف و واجب للغير است.

نتيجه مطلب اينكه بايد در صلح و سازش و جنگ و جهاد، هدف را در نظر گرفت. اگر مقصد، مقدّس و انساني وشرافتمند باشد، صلح يا جهادي كه براي آن انجام مي‌گيرد، مقدّس و شرافتمندانه است.

ما در اينجا نمي‌خواهيم و نمي‌توانيم در اسرار جنگ‌ها و صلح‌هاي اولياي دين وارد شده، از آن شرحي بنويسيم، زيرا علاوه برآن كه خود را لايق نمي‌دانيم، اين رشته سر دراز دارد، ولي به طور بسيار فشرده، عرض مي‌شود كه سيري اجمالي در تاريخ غزوات و معاهدات رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم و صلح‌هايي كه بين آن حضرت و كفّار واقع شد و همچنين مطالعه مختصري از تاريخ  فداكاري‌ها و جانبازي‌ها و مجاهدات علي عليه السّلام در ميادين جهاد و روش و برنامه‌هاي جنگي آن حضرت ما را به اين حقيقت راهنمايي مي‌كند كه جنگ‌هاي مقدّسي كه آنان مي‌كردند از جنگ‌هاي عادي كه براي اهداف مادي واقع مي‌شود، جدا بود و غرض آن بزرگواران، اداي تكليف و تقرّب به خدا بوده است.

بنابراين مي‌بينيم كه دلاوران ميادين جهاد را بندگان زاهد و خداپرست و صاحبان دل‌هاي لبريز از محبّت و عدالت و انسان‌هاي بشر دوستي تشكيل مي‌دهند كه حتّي به آزار مورچه‌اي راضي نمي‌شوند و اين سخن پر از حقيقت و عدالت علي(ع) راهنماي آن‌ها است: «وَ اللهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ‏ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه؛ به خدا سوگند. اگر اقليم‌هاي هفت‌گانه و آنچه در آن است به من داده شود تا خداوند را نسبت به مورچه‌اي ستم كنم به اين كه پوست جو را از دهانش بيرون بكشم، اين كار را نمي‌كنم.»

اين خاندان در صلح و آشتي و جنگ و جهاد، يك هدف داشتند و آن هدف، اطاعت خدا، و هدايت و نجات بندگان خدا و اعتلاي كلمه خدا بود.

پس از بررسي اين مطالب، صلح امام حسن عليه السّلام را تا حدود آگاهي و بينش خود بررسي مي‌كنيم و دريافت پاره اي از اسرار آن را وجهه همّت مي‌سازيم و از خداوند، طلب ياري و هدايت مي‌كنيم.

بديهي است نگارش در مورد اين مطلب موضوعي نيست كه حق آن، در ضمن يك يا چند مقاله ادا گردد. اين موضوع بسيار گسترده است و با تاريخ صدر اسلام و تاريخ زندگي علي عليه السّلام و آزمايش‌هايي كه از امّت اسلام شد، ارتباط دارد و راجع به آن كتب مستقلّي نگارش شده است ولي «آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد».

امام حسن مجتبي(ع) انساني صادق، با وفا، پرهيزكار و با تقوا، خيرخواه و بزرگوار بودند. صلحي كه بين آن حضرت و معاويه برقرار شد علاوه بر آن كه صلح‌طلبي و خيرخواهي و گذشت او را نشان داد، ثابت كرد كه خانواده ايشان نيز رياست‌خواه و جاه طلب نيستند و در قيام و نهضت، كناره‌گيري و عزلت، صلح و جهاد، رضاي خدا و مصلحت عموم را مي‌خواهند. در هنگام جهاد، مصداقِ «يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللهِ وَلا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم» بوده و از كسي باكي ندارند و در وقت صلح، مرد گذشت و فداكاري هستند.

اسرار صلح امام

- تكليفي الهي

صلح امام عليه السّلام يك تكليف الهي و وظيفه شرعي بود كه امام در آن شرايط و احوال ناگزير شد آن را بپذيرد يا به عبارت ديگر شرايط و اوضاع اين مسأله را بر امام تحميل كرد و بر حسب حديث مشهور و مسلّم اهل سنّت، پيامبر صلّي الله عليه وآله و سلّم از آن خبر داده و او را به سيادت و آقايي و اصلاح‌گري معرّفي فرموده است.

در شرايطي كه صلح براي مصلحت عموم لازم باشد، اگر سران هر دو طرف، پا در ركاب لجاج بگذارند و كينه‌توزي پيشه سازند صلح برقرار نخواهد شد. فقط در صورتي صلح برقرار مي‌شود كه يا هر دو طرف، حسن نيّت داشته باشند يا يكي از آنها خير و مصلحت جامعه را در نظر بگيرد و آن را بر حيثيّت و شئون شخصي خود مقدّم بدارد و هر چه طرف مقابل لجاجت مي‌كند، او از خود گذشت و فداكاري نشان دهد.

در اين ميدان به طور قطع معاويه كسي نبود كه براي خير و صلاح جامعه دست از خلافت و پادشاهي و نيّات خبيث خود بر دارد و حق را به صاحبش بسپارد. او در راه رسيدن به مقصدش، نه خدا و پيغمبر و نه مصلحت مسلمانان را در نظر مي‌گرفت و همه چيز را فداي حبّ جاه و رياست طلبي خود مي‌ساخت و از اينكه عموم شيعه و هواداران اهل بيت و حتّي عموم مسلمانان را قتل عام كند، باكي نداشت و اگر تا حدودي بازي با الفاظ اسلامي مي‌كرد، به خاطر رياست و حكومت بود و اگر رياست و حكومتش در خطر مي‌افتاد، به آن الفاظ نيز كاري نداشت. قهراً و طبعاً در چنان موقعيتي تنها كسي كه جانب مصلحت را رعايت مي‌كرد، امام بود.

ظهور اين خصلت عظمي از آن حضرت با وجود سوابق درخشان، مقام امامت و عهده‌داري حفظ اسلام، عجيب و شگفت‌انگيز نبود. اگر امام عليه السّلام مصلحت اسلام را در نظر نگيرد، پس چه كسي به آن اهميت مي‌دهد؟

- ضعف و تفرقه سپاه اسلام

صلح امام حسن(ع) وقتي انجام گرفت كه سپاه معاويه در همكاري و ياري او اتّفاق و اتّحاد داشتند در حالي كه لشكر امام(ع) به واسطه فتنه‌هاي بزرگي كه علل آن تغيير مسير خلافت پس از رحلت رسول خدا(ص) از مسير واقعي و شرعي بود، گرفتار ضعف و سستي و نفاق و اختلاف و تفرقه شد و به واسطه حوادثي مانند فتنه طلحه و زبير و عايشه (جنگ جمل) و فتنه معاويه (جنگ صفّين) و فتنه خوارج (جنگ نهروان) و شهادت بسياري  از اعلام و رجال اسلام و صحابه و شيعيان و دوستان واقعي اهل بيت و نفوذ منافقين و وضع و موقف اهل حق، بسيار حساس و خطرناك شده بود و مؤثّرترين ضربه‌اي كه به روحيه لشكر امام (ع) خورد، شهادت اميرالمؤمنين(ع)  بود.

علاوه بر اين جنگ‌هايي كه مي‌كردند، سود مادي و غنيمت نمي‌بردند و معلوم است در چنين وضعي، پيروزي بر لشكر معاويه كه روحيه‌اش با پول و رشوه، قوي و دلگرم بود، بسيار بعيد و بلكه محال بود و در نهايت نتيجه‌اي جز كشته شدن بقيه اصحاب واقعي امام عليه السلام و ضعف اهل حق نداشت.

- اوج انحطاط اخلاقي مردم

انحطاط اخلاقي در آن زمان به حدّي رسيده بود كه تقريباً از هيچ كس انتظار نمي‌رفت براي حق، مردانه فداكاري و جان نثاري كند. آنان مردمي بودند كه حق مرد فداكار و دادگري چون علي عليه السّلام را نشناختند و ايشان را آن همه رنج دادند.

در چنين موقعيتي امام عليه السلام با مردمي كه در چنين جهنم انحطاط فكري و خلقي سقوط كرده بودند، چه كاري انجام مي‌داد و چه اصلاحاتي را آغاز مي‌كرد و چگونه هجوم معاويه را از بلاد اسلام دفع مي‌كرد؟

- خطر سقوط اسلام و كشورهاي اسلامي

به فرض اگر جنگ ادامه مي‌يافت و اصحاب امام نيز پايداري مي‌كردند، در آن صورت نيز فاصله بين پيروزي اصحاب حق بر اهل باطل زياد بود و با ادامه آن محاربات كشورهاي اسلامي در خطر سقوط قرار مي‌گرفت و زحمات پيغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم و اميرالمؤمنين عليه السّلام به هدر مي‌رفت؛ زيرا نفوذ معاويه زياد شده بود. آن حضرت در اين باره فرمود: «اِنّي خَشيتُ اَنْ يَجْتَثَّ الْمُسْلِمُونَ عَنْ وَجْهِ الاْرْضِ؛ ترس آن را دارم كه مسلمانان از روي زمين محو شوند.»

- سياست اسلامي امام

پيروزي امام عليه السلام بر معاويه در صورتي امكان‌پذير بود كه آن حضرت، روش شرعي امامت را كه روشي خدا پسند بود ترك كند و مكر و خدعه را سرلوحه برنامه‌هاي خود قرار دهد و تجاوز، جور و ستم و دروغ و خيانت را در امور خود داخل كند.

معاويه و ساير رياست‌طلبان و جاه‌پرستان براي نيل به هدف پليد خود و حكومت بر مردم، از هيچ خيانت و جنايت، فريبكاري و دروغ و ستمگري و قانون شكني باكي نداشتند و در نظر آنها هر چه محيط آلوده‌تر مي‌شد و مردم به مصالح و اغراض شخصي خود علاقه‌مندتر مي‌شدند و رشد فكري و اجتماعي آنان در همان سطح پايين نيز ركود مي‌كرد، نهايتاً زمينه براي پيشرفت سياست‌هاي مزدورانه و خائنانه آنان بيشتر مي‌شد.

اين افراد، نظم و قانون و امنيّت و همه مفاهيم مورد علاقه بشر را وسيله گسترش تسلّط خود مي‌ساختند و نظم و امنيتي را مي‌خواستند كه از استثمار آنها محافظت كند و بدين وسيله قانون، عدالت، آزادي و حقوق جامعه بشريّت را استهزا مي‌كردند.

اما سياست اهل بيت، سياست و روش علي و حسن و حسين عليهم السّلام و ساير مردان خدا، به تمام معنا ضد اين سياست بود.

اين مردانِ حقيقت و عدالت، سياست و روششان، حفظ مصالح اجتماع و آسايش واقعي و احترام به حقوق و برقراري عدالت و مساوات بود و در سياست آنان هيچ جايي براي مكر و خدعه، دروغ و ظلم وجود نداشت.

عملاً نيز اهداف عالي اين سياست در مدّت خلافت ظاهري اميرالمؤمنين عليه السلام معلوم شد و طبق نصوص و متن تعاليم اسلام، سازنده مترقي‌ترين اجتماعات صد در صد انساني بود.

چنين سياستي به واسطه اسبابي كه از ۳۰ سال پيش تا آن روز، حكومت‌طلبان و دنياپرستان پيش آورده بودند، طرفدار نداشت و جز عده معدودي، كسي خواستار آن نبود و علت پيشرفت معاويه نيز، همين علل و اسباب بود، نه قوّت سياست و زيركي او.

آنچه بيان شد مختصري از اسرار و علل صلح امام عليه السّلام بود. در پايان اشاره به اين نكته لازم است كه صلح در شرايطي صورت گرفت كه از روي ناچاري و براي حفظ مصالح مهم انجام گرفت و شرايطي كه امام عليه السّلام به معاويه فرمود و معاويه هم آنها را قبول كرد، شرايط بسيار حسّاس و پر ارزشي بود و اگر چه معاويه به اين شرايط عمل نكرد، ولي اين عهدنامه وثيقه‌اي بود كه روش معاويه را محكوم ساخت و او را از اينكه اميرالمؤمنين و خليفه پيغمبر معرفي شود، خلع ساخت و خيانت‌ها و عمل نكردن به تعهداتش را آشكار ساخت و در عين حال اين عهدنامه، اتمام حجت و سندي به نفع شيعه شد و مستمسكي بود كه اعمال خلاف معاويه تا حدي با آن كنترل مي‌شد و زبان اعتراض مردم را به او باز نگاه مي‌داشت.

منبع: حج
211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین