۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۹ : ۲۳
این حدیث به صورت دیگرى از معاذ بن جبل نقل شده است:
«قال: کُنتُ مع النّبیّ صلى الله علیه و آله فی سَفَرٍ فَأصْبَحْتُ یوماً قریباً مِنْهُ، وَنَحْنُ نَسیرُ، فقلتُ: یا رسولَ اللَّهِ أخْبِرْنی بِعَمَلٍ یُدْخِلُنِى الْجَنّةَ، وَیُباعِدُنى مِنَ النّارِ، فأخْبَرَهُ إلى أن قال: ألا أُخْبِرُک بِمِلاکِ ذلِکَ کُلِّه؟ قلتُ: بلى یا رسولَ اللَّهِ، قال: کُفَّ عَلَیکَ هذا- و أشار إلى لِسَانِهِ- قُلتُ: یا نَبِىَّ اللَّهِ، وَإنّا لَمُؤاخَذُونَ بِما نَتَکَلَّمُ به؟ قال: ثَکَلَتْکَ أمُّکَ، وَهَل یُکِبُّ النّاسَ فی النّارِ على وُجوهِهِم- أو قال: على مَنَاخِرِهِمْ- إلّاحَصائِدُ ألْسِنَتِهِم؟»
معاذ بن جبل که از یاران پیامبر اکرم(ص) است مىگوید: در سفرى با پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بودم، در صبحى به پیامبر اکرم(ص) عرض کردم: عملى را به من یادآورى کن که مرا وارد بهشت کرده و از آتش جهنّم دور کند؟
پیامبر اکرم(ص) بعد از گفتن مطالبى به معاذ فرمود: آیا تو را خبر بدهم به ملاک و معیار این مطالب؟ گفتم: بله، فرمود: نگه دارى زبان است.
گفتم: اى پیامبر آیا ما به واسطه سخن گفتن مؤاخذه مىشویم؟ فرمود: مادرت به عزایت بنشیند آیا جز این نیست که مردم براى آنچه با زبان درو مىکنند در دوزخ سرنگون مىشوند؟
در روایات ما درباره دو مسأله بحث شده و اهمّیت فوقالعادهاى براى هر دو بیان شده است که یکى سکوت و دیگرى حفظ زبان است.
انسان بدون حفظ زبان به جایی نمیرسد
علماى اخلاق معتقدند که سالکان راه حق بدون رعایت سکوت و حفظ زبان از انواع گناهانى که به آن آلوده مىشوند به جایى نمىرسند.
در دو مورد از آیات قرآن مسأله سکوت به عنوان یک ارزش والا مطرح شده است؛ نخست در داستان حضرت مریم(ع) ؛ در آن لحظات طوفانى که درد زایمان به حضرت مریم دست داد، غم و اندوه سراسر وجودش را فرا گرفت؛ به خصوص از اینکه نوزادش متولّد شود و رگبار تهمتهاى مردم بى ایمان متوجّه او گردد، تا آنجا که از خدا تقاضاى مرگ کرد، در این هنگام ندایى شنید که به او دستور داد: «غمگین مباش، پروردگارت از پایین پاى تو چشمه آب گوارایى جارى ساخته (و درخت خشکیده خرما به فرمان او به بار نشسته است) ... از آن غذاى لذیذ بخور و از آن چشمه گوارا بنوش و چشمت را (به مولود تازه) روشن دار و هر گاه انسانى را دیدى و از تو توضیح خواست با اشاره بگو: من براى خداى رحمان روزه گرفتهام و امروز با احدى سخن نمىگویم؛ «فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِى إِنِّى نَذَرْتُ لِلرَّحْمَانِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیّاً»
مىدانیم که نذر همواره به کارى تعلّق مىگیرد که داراى رجحان و مطلوبیّت الهى باشد، بنابراین «روزه سکوت» در آن امّت یک عمل الهى بوده که در شریعت اسلام تحریم شده است.
در آیه دیگر همین سوره اشاره دیگرى به اهمّیت سکوت دیده مىشود، آنجا که در داستان حضرت زکریّا علیهالسلام مىخوانیم هنگامى که مژده تولّد حضرت یحیى(ع) در آینده نزدیک به او داده شد، در حالى که هم خودش پیرو ناتوان بود و هم همسرش نازا، از خداوند تقاضاى نشانهاى کرد «قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِّى آیَةً» و به او وحى شد که: «نشانه تو این است که سه شبانه روز تمام در حالى که زبانت سالم است قدرت سخن گفتن با مردم را نخواهى داشت (تنها زبانت به ذکر خدا و مناجات با او گردش مىکند) «قَالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیّاً»».
اهمیت سکوت در روایات
در روایات ما هم اهمّیت زیادى به سکوت داده شده که به بخشى از آن اشاره مىکنیم:
1. در زمینه تأثیر سکوت در تفکر عمیق و استوارى عقل، رسول اکرم(ص) مىفرماید: «إذا رَأَیْتُمُ المُؤمِنَ صَموتاً فَأدْنوا مِنْهُ فإنَّه یُلْقىِ الْحِکْمَةَ وَالْمُؤمِنُ قَلیلُ الکَلامِ کَثِیرُ العَمَلِ وَالمُنافِقُ کَثِیرُ الکَلامِ قَلِیلُ العَمَلِ»
هنگامى که مؤمن را خاموش ببینید به او نزدیک شوید که دانش و حکمت به شما القا مىکند، و مؤمن کمتر سخن مىگوید و بسیار عمل مىکند و منافق بسیار سخن مىگوید و کمتر عمل مىکند.
2. از بعضى از روایات به دست مىآید که یکى از مهمترین عبادات سکوت است؛ از جمله در مواعظ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به ابوذر مىخوانیم: «ارْبَعٌ لا یُصِیبُهُنَّ إلّا مُؤْمِنٌ، الصَّمْتُ و هُو أوَّلُ العِبادَةِ»
چهار چیز است که تنها نصیب مؤمن مىشود، نخست سکوت است که سرآغاز عبادت است.
3. از بعضى احادیث استفاده مىشود که پرگویى مایه قساوت و سنگدلى است.
در حدیثى از امام صادق(ع) مىخوانیم: «کانَ المَسیحُ علیهالسلام یقولُ: لاتُکْثِرِ الکَلامَ فى غَیرِ ذِکْرِاللَّه فانَّ الَّذِینَ یُکْثِرونَ الکلامَ فی غَیرِاللَّهِ قاسِیَةٌ قُلُوبُهُم ولکِنْ لایَعْلَمونَ» حضرت مسیح علیهالسلام مىفرمود: جز به ذکر خدا سخن زیاد مگویید، زیرا کسانى که در غیر ذکر خدا سخن بسیار مىگویند، دلهایى پر قساوت دارند ولى نمىدانند.
4. امام على بن موسى الرضا(ع) مىفرماید: «انَ الصّمْتَ بابٌ مِنْ أبوابِ الحِکْمَةِ، انَّ الصَمْتَ یُکْسِبُ المَحَبَّة انَّهُ دلیلٌ على کُلِّ خَیرٍ»
سکوت درى از درهاى دانش است، سکوت محبّت مىآورد، و دلیل و راهنماى همه خیرات است.
5. سکوت سبب نجات از بسیارى از گناهان مىشود و در نتیجه کلید ورود در بهشت است، چنانکه در حدیثى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىخوانیم: مردى نزد آن حضرت آمد و طالب سعادت و نجات بود، پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: آیا تو را به چیزى راهنمایى کنم که خدا به وسیله آن تو را وارد بهشت سازد؟ عرض کرد: آرى اى رسول خدا؛ سپس حضرت دستور به انفاق و یارى مظلوم و کمک از طریق مشورت فرمود، و بعد دستور به سکوت داده و فرمود: «فَاصْمِتْ لِسانَکَ إِلّا مِن خیرٍ؛ سخن مگو جز در جایى که خیر است» و در پایان افزود: هرگاه یکى از این صفات در تو باشد، تو را به سوى بهشت مىبرد.
یاد آوری چند نکته درباره سکوت
بعد از ذکر این مقدّمه به حدیث مورد بحث بر مىگردیم و چند نکته را یادآور مىشویم:
نکته اوّل: حدیث مىفرماید این افراد را به صورت در آتش مىاندازند، چرا؟
به یکى از جهات ذیل؛
الف) صورت عضو بسیار حسّاسى است به همین جهت انسان وقتى مىخواهد زمین بخورد ناخودآگاه دستش را سپر صورت مىکند تا آسیبى به صورت نرسد.
ب) به خاطر تحقیر آمیزبودن آن است.
ج) عضوى که باعث گناه شده، بسوزد.
نکته دوم: از روایت استفاده مىشود که اصلاح زبان، کلید اصلاح انسان و انحراف آن سبب انواع انحرافات است، چرا که زبان ترجمان دل و نماینده عقل و کلید شخصیّت انسان و مهمترین دریچه روح است.
به تعبیر دیگر، آنچه در صفحه روح انسان نقش مىبندد، قبل از هر چیز بر صفحه زبان و در لابه لاى گفتههاى او ظاهر مىشود.
امام على(ع) مىفرماید:
«تَکَلَّموا تُعْرَفوا فَانَّ الْمَرْءَ مَخْبوءٌ تَحْتَ لِسانِهِ؛ سخن بگویید تا شناخته شوید همانا شخصیت هر کس زیر زبانش نهفته است».
تا مرد سخن نگفته باشد / عیب و هنرش نهفته باشد
نکته سوم: به همان نسبت که برکات زبان و آثار سازنده آن زیاد است، آفات و گناهانى که به وسیله آن انجام مىگیرد و آثار مخرّبى که در فرد و جامعه دارد، بسیار زیاد است.
غزالی، 20 انحراف و آفت برای زبان شمرده است و برخی 30 انحراف
مرحوم «فیض کاشانى» در کتاب «المحجّة البیضاء» و «غزالى» در «احیاءالعلوم» بحث مشروحى تحت عنوان گناهان زبان ذکر کردهاند.
غزالى بیست انحراف و آفت براى زبان شمرده که از جمله آنها موارد زیر است:
1. بیهودهگویى و پرحرفى.
2. بد زبانى و دشنام.
3. مزاح و شوخیهاى رکیک و زشت.
4. مسخره کردن و استهزاى دیگران.
5. فاش کردن اسرار مردم.
و ...
و علماى اخلاق، ده مورد دیگر هم اضافه کردهاند که مجموع آن به 30 آفت مىرسد.
غیبت یکی از مهمترین آفات زبان
یکى از این گناهان و آفتها که در آیات و روایات بر اهمّیت آن تصریح شده مسأله «غیبت» است، چرا که سرمایه بزرگ انسان در زندگى حیثیّت و آبرو و شخصیّت اوست، و هر چیزى که آن را به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ترور شخصیّت از ترور شخص مهمتر است، و به این جهت گاهى اوقات گناه آن از قتل نفس نیز سنگینتر است.
یکى از فلسفههاى تحریم غیبت این است که این سرمایه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص درهم نشکند، و حیثیّت آنها لکّهدار نشود.
فلسفه دیگر اینکه «غیبت»، بدبینى مىآفریند، پیوندهاى اجتماعى را سست مىکند، سرمایه اعتماد را از بین مىبرد، پایههاى تعاون و همکارى را متزلزل مىسازد، بذر کینه و عداوت را در دلها مىپاشد و گاه سرچشمه نزاعهاى خونین و قتل و کشتار مىشود.
در حدیثى آمده است که روزى پیامبراکرم (ص) با صداى بلند خطبه مىخواند و فریاد مىزد: «اى گروهى که به زبان ایمان آوردهاید نه با قلب، غیبت مسلمانان را نکنید، و از عیوب پنهانى آنها جستجو ننمایید، زیرا کسى که در امور پنهانى برادر دینى خود جستجو کند، خداوند اسرار او را فاش مىسازد، و در درون خانهاش رسوایش مىکند».
در حدیث دیگرى آمده است که خداوند به موسى وحى فرستاد: «مَنْ ماتَ تائِباً مِنَ الْغِیْبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلُ الجَنَّةَ، وَ مَنْ ماتَ مُصِرّاً علَیها فَهُوَ أوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ النّارَ؛ کسى که بمیرد در حالى که از غیبت توبه کرده، آخرین کسى است که وارد بهشت مىشود و کسى که بمیرد در حالى که اصرار بر آن داشته، اوّلین کسى است که وارد دوزخ مىشود».
امام صادق(ع) در روایتى مىفرماید: «مَنْ روى على مؤمنٍ روایةً یُریدُ بِها شَیْنَهُ وَهَدْمَ مُروءَتِهِ لِیَسْقُطَ مِنْ أعْیُنِ الناسِ، أخْرَجَهُ اللَّهُ مِن وِلایَتِهِ إلى وِلایَةِ الشَّیْطانِ، فلا یَقْبَلُهُ الشَّیْطانُ؛ کسى که به منظور عیبجویى و آبرو ریزى مؤمنى، سخنى نقل کند تا او را از نظر مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خودش بیرون کرده، به سوى ولایت شیطان مىفرستد، ولى شیطان هم او را نمىپذیرد».
غیبت یعنی چه؟
«غیبت» یعنى در غیاب کسى سخن گفتن، منتها سخنى که عیبى از عیوب او را فاش سازد؛ خواه این عیب جسمانى باشد، یا اخلاقى؛ در اعمال او باشد یا در سخنش، و حتّى در امورى که مربوط به اوست، مانند لباس، خانه، همسر و فرزندان او و مانند اینها؛
بنابراین اگر کسى صفات ظاهرى و آشکار دیگرى را بیان کند، غیبت نخواهد بود، مگر اینکه قصد مذمّت و عیبجویى داشته باشد که در این صورت از جهت دیگر، حرام است.
مثل اینکه در مقام بدگویى بگوید آن مرد نابینا، یا کوتاه قد، یا سیاه رنگ یا کوسه، اینها همه در صورتى است که این صفات واقعاً در آن شخص باشد، اما اگر صفتى اصلًا وجود نداشته باشد، آن وقت «تهمت» خواهد بود که گناه آن به مراتب شدیدتر و سنگینتر است.
امام صادق(ع) مىفرماید: «الغِیْبَةُ أَنْ تَقولَ فى أخیکَ ما سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ، و أَمّا الْأَمْرُ الظّاهِرُ فیهِ، مِثْلُ الحِدَّةِ وَالْعَجَلَةِ، فَلا، وَالْبُهْتانُ أنْ تقولَ فیه مالیسَ فیه» غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزى را بگویى که خداوند پنهان داشته، و امّا چیزى که ظاهر است مانند تندخویى و عجله که غیبت به حساب نمىآید، امّا تهمت این است که چیزى را بگویى که در او وجود ندارد».
خداوند در قرآن از غیبت نهى کرده و مىفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَّعْضُکُمْ بَعْضاً أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ».
خداوند در این آیه غیبت را به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه مىکند که این زشتى فوقالعاده غیبت و گناه عظیم آن را مىرساند.
در شأن نزول جمله «لَایَغْتَبْ بَّعْضُکُمْ بَعْضاً» آمده که این آیه درباره دو نفر از اصحاب رسول خدا(ص) است که رفیقشان سلمان را غیبت کردند، زیرا او را خدمت پیامبراکرم(ص) فرستاده بودند تا غذایى براى آنها بیاورد، پیامبراکرم(ص) نیز سلمان را سراغ اسامة بن زید که مسئول بیتالمال بود فرستاد، اسامه گفت: الان چیزى ندارم، آن دو نفر از اسامه بدگویى کردند و گفتند: او بخل ورزیده و درباره سلمان هم گفتند:
اگر او را به سراغ چاه سمیحه (چاه پر آبى بود) بفرستیم آب آن خشک خواهد شد.
سپس خودشان به راه افتادند تا نزد اسامه بیایند، و درباره موضوع کار خود تجسّس کنند، پیامبر (ص) فرمود: من آثار خوردن گوشت در دهان شما مىبینم، عرض کردند:
اى رسول خدا ما امروز مطلقاً گوشت نخوردهایم. فرمود: آرى گوشت سلمان و اسامه را خوردهاید و آیه نازل شد و مسلمانان را از غیبت نهى کرد.
علاج غیبت و توبه آن
«غیبت» مانند بسیارى از صفات ذمیمه تدریجاً به صورت یک بیمارى روانى در مىآید، به گونهاى که غیبت کننده از کار خود لذّت مىبرد، و از این که پیوسته آبروى این و آن را بریزد احساس رضا و خشنودى مىکند، و این یکى از مراحل بسیار خطرناک اخلاقى است.
اینجاست که غیبت کننده باید قبل از هر چیز به درمان انگیزههاى درونى غیبت بپردازد، انگیزههایى همچون «بخل»، «حسد»، «کینهتوزى»، «عداوت» و «خود برتربینى».
باید از طریق خودسازى و تفکّر در عواقب سوء این صفات زشت و نتایج شومى که به بار مىآورد، و همچنین از طریق ریاضت نفس، این آلودگیها را از جان و دل بشوید، تا بتواند زبان را از آلودگى به غیبت باز دارد. سپس در مقام توبه بر آید، و از آنجا که غیبت جنبه «حقّ الناس» دارد، اگر به صاحب غیبت دسترسى دارد و مشکل تازهاى ایجاد نمىکند، از او عذرخواهى کند، هر چند به صورت سربسته باشد، به عنوان مثال بگوید من گاهى بر اثر نادانى و بىخبرى غیبت شما کردهام، مرا ببخش، و شرح بیشترى ندهد، مبادا عامل فساد تازهاى شود.
و اگر دسترسى به آن فرد را ندارد یا او را نمىشناسد، یا از دنیا رفته است، براى او استغفار کند، و عمل نیک انجام دهد، شاید به برکت آن خداوند متعال وى را ببخشد و طرف مقابل را راضى کند.
موارد استثنا در غیبت
آخرین سخن درباره غیبت اینکه قانون غیبت مانند هر قانون دیگرى استثناهایى دارد، از جمله این که گاه در مقام «مشورت» به عنوان مثال براى انتخاب همسر، یا شریک در کسب و کار و مانند آن کسى از انسان سؤالى مىکند، امانت در مشورت ایجاب مىکند اگر عیوبى از طرف سراغ دارد بگوید، مبادا مسلمانى در دام بیفتد، و چنین غیبتى که با چنین نیّتى انجام مىگیرد حرام نیست.
همچنین در موارد دیگرى که اهداف مهمّى مانند هدف مشورت در کار باشد، یا براى احقاق حق و تظلّم صورت گیرد غیبت حرام نیست.
البتّه کسى که آشکارا گناه مىکند و به اصطلاح «متظاهر به فسق» است، از موضوع غیبت خارج است، و اگر گناه او را پشت سر او بازگو کنند ایرادى ندارد، ولى باید توجّه داشت که این حکم مخصوص گناهى است که نسبت به آن متظاهر است.
این نکته نیز قابل توجّه است که نه تنها غیبت کردن حرام است، گوش دادن به غیبت، و حضور در مجلس غیبت نیز جزء محرّمات است. براساس پارهاى از روایات بر مسلمانان واجب است که ردّ غیبت کنند، یعنى در برابر غیبت به دفاع برخیزند، و از برادر مسلمانى که حیثیّتش به خطر مىافتد دفاع کنند.
منبع: فارس
211008