۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۸ : ۰۱
عقیق:در منابع روايي آمده است: "إِنَّهُ لَمَكْتُوبٌ عَلَى يَمِينِ عَرْشِ اللَّهِ مِصْبَاحٌ هَادٍ وَ سَفِينَةُ نَجَاة"؛ در طرف راست عرش نوشته شده است: حسين چراغ هدايت و كشتى نجات است. [1]
بر اين اساس، جا دارد كه پرسيده شود؛ چرا از بين ائمه هدي تنها امام حسين (ع) از اين لقب برخوردار شدند؟ در پاسخ بايد گفت: اگرچه ائمه (ع) نور واحد هستند و همگي چراغ هدايت به حساب مي آيند، اما شرايط زمانه باعث مي گرديد تا جنبه اي از شخصيت آنان تجلي پيدا كند و به فعليت برسد و در نتيجه مظهر يك اسم از اسماي الاهي گردند. با توجه به دو مثال مي توان مطلب گفته شده را توضيح داد:
مثال اول: از بين ائمه (ع) تنها امام پنجم (ع) به شكافنده علم (باقر) ملقب است، با اين كه همه امامان معصوم از علم لدني برخوردار بودند و اين نيست، مگر اين كه در زمان و شرايطي كه امام پنجم (ع) زندگي مي كرد، از سويي نحله ها و افكار جديدي، بروز كرده و از سويي ديگر، دولت بني اميه به ضعف گراييده بود. در اين فضا و بستر فراهم شده، ضروري بود كه اصول مكتب تشيع تبيين شود. اين جا بود كه آن امام همام حوزه درسي را راه اندازي كرد و ره آورد چنين حوزه اي كه در زمان امام صادق (ع) به شكوفايي كامل رسيد، تبيين دقيق مكتب اهل بيت و تربيت شاگردان زيادي بود كه در دورترين مناطق جهان اسلام به تبليغ مكتب تشيع روي آوردند. نمود اين نقش در امام پنجم باعث گرديد تا لقب باقر (شكافنده علم) براي آن امام به كار گرفته شود و اين نه به معناي آن است كه امامان ديگر، عالم نبوده اند، بلكه تنها گوياي نقش ويژه علم امام باقر (ع) در ترسيم خطوط و شاخصه هاي مكتب اهل بيت است.
مثال دوم: از بين امامان معصوم تنها امام علي (ع) و امام حسين (ع) از لقب ثارالله (خون خدا يا كسي كه ولي دم او خدا است) برخوردارند با اين كه همه آنان به مرگ طبيعي از دنيا نرفته اند و شهادت در راه خدا نصيب آنان شده است. دليل اين امر آن است كه از بين امامان تنها خون آن دو امام بر زمين ريخته شد و در آن شرايط، اين نحوه از شهادت، بيشترين نقش و تأثير را در حيات بخشي به اسلام داشته است، و اين در حالي است كه ويژگي ياد شده در امامان ديگر بروز نكرده است. به عبارت ديگر؛ با اين كه همه امامان جلوه كاملى از صفات و اسماي الاهى بوده اند، شرايط خاص و ويژگي هاي زمانه، باعث ميگرديد كه جنبه اي از شخصيت آنها تجلي پيدا كند و به فعليت برسد و آنان مظهر يك اسم از اسماي الاهي گردند و در هر زمان، يك بُعد از ابعاد وجودي آنان ظهور، بروز و جلوه خاصى داشته باشد.
اما چرا لقب چراغ هدايت و كشتي نجات تنها براي امام حسين (ع) استفاده شده است، در جواب بايد گفت: موقعيت و شرايط امام حسين (ع) يك شرايط ويژه بود. در آن شرايط بني اميه توانسته بود با تبليغات مسموم چهره اسلام را واژگون و مسخ نمايد. روشن است كه چنين اسلامي نمي توانست هدايت گر انسان ها باشد، اسلامي كه اجازه مي داد خليفه آن يك انسان شراب خوار و قمار باز و... باشد، اسلامي كه تبعيض نژادي و طبقاتي را مي پذيرفت، اسلامي كه سردمدارانش در حالت مستي بر نماز جماعت حاضر مي شدند.
امام آنگاه كه از هدف قيام خود سخن مى گويد، مى فرمايد: « انى لم اخرج اشراً و لابطراً و لامفسداً و لاظالماً بل خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى » ؛ من نه براى راحت طلبى و وانهادن مسئوليت، به راه افتاده ام و نه براى خوشگذرانى و بيهودگى؛ نه انگيزه ام ستم كارى و بيدادگرى است و نه تبه كارى، بلكه مى خواهم امت جدم را اصلاح كنم. [2]
آن حضرت - بعد از ترسيم وضعيت اجتماعى زمانه خود- مى فرمايد: «مگر نمى بينيد كه حق و عدالت اجرا نمى شود و مردم دست از باطل نمى كشند؟! در چنين محيط فاسد و آلوده اى هر فرد با ايمانى آرزومند مرگ و ملاقات پروردگار است». [3] يا آن گاه كه از زمامداري يزيد با خبر شد، فرمود: « وعلى الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد » . [4] امام در چنين شرايطي توانست هم اسلام را از نابودي نجات بخشد و هم تمام ابعاد اسلام واقعي را در عمل براي جهانيان ترسيم نمايد و به نمايش بگذارد و در واقع راه نجات و هدايت را براي انسانها تجسم نمايد؛ از اين جهت؛ در حادثه كربلا و به ويژه روز عاشورا ما شاهد بروز و ظهور همه فضائل و خوبيها از وجود مقدس امام حسين (ع) و يارانش هستيم، و مي توانيم اين ادعا را داشته باشيم كه تمام ابعاد اسلام توسط ايشان با رنگ خون در زمين كربلا اين تابلوي هميشه زنده تاريخ، نقاشي شده است، در حالي كه براي امامان ديگر اين شرايط فراهم نشد كه همه ويژگيها و فضائل خود را در معرض ديد حقيقت جويان قرار دهند و تمام ابعاد هدايتي اسلام را به نمايش بگذارند، و اين البته به مقتضاي وظيفهاي بود كه برعهده آنان بود كه هر شرايط خاص، رفتار خاصي را هم مي طلبيد و آنان موظف بودند الگوي رفتاري مناسب همان شرايط را به بشريت ارائه دهند؛ يعني اين محدوديت از سوي شرايط بوده است كه رفتار الگويي محدودي را اقتضا مي كرد. به جهت همين جامعيتي كه واقعه عاشورا از آن برخوردار است اين حادثه و خود امام حسين (ع) چراغي شدند كه با نگاه به اين چراغ كسي گمراه نمي شود و در درياي طوفاني غرق نخواهد شد. به عبارت ديگر، آن امام چراغ هدايت است براى آنهايى كه در ظلمات جهل گرفتار آمدند و كشتى نجات است براى آنهايى كه در گرداب دنيا دست و پا مى زنند.
لذا در زيارت اربعين امام حسين (ع) مى خوانيم: «وبذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة و قد توازر عليه من غرّته الدنيا...»؛ خون پاكش را در راه تو به خاك ريخت تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى گمراهى نجات بخشد، در حالى كه دنيا طلبان (كسانى كه دنيا فريبشان داده بود) بر عليه او يك دست شده بودند. [5]
پي نوشت:
[1] . طبرسى، امين الاسلام فضل بن حسن، إعلام الورى، ص400، اسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 هـ ق.
[2] . شريف قرشي، باقر، حياة الامام الحسين بن على(ع)، ج2، ص264، دار الكتب العلمية، قم، 1396 هـ ق؛ امام در جملهاى ديگر مىفرمايد: «اللهم انى احب المعروف و انكر المنكر»، مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، ج43، ص328، ، 110 جلد، مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان، 1404 هـ ق.
[3] . «الاترون الى الحق لايعمل به والى الباطل لايتناهى عنه ليرغب المؤمن فى لقاءاللَّه فانى لاارى الموت الاّ السعادة والحياة مع الظالمين الاّ برماً»، اعيان الشيعة، ج4، بخش اول، ص234 و 235، دار التعارف للمطبوعات، بيروت، 1406 هـ ق؛ امام در خطابش به لشكر كوفه فرمود: «اناللَّه و انا اليه راجعون هولاء قوم كفروا بعد ايمانهم فبعداً للقوم الظالمين»، گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم، موسوعة كلمات الامام الحسين، ص417-416، چاپ سوم، دارالمعروف للطباعة والنشر، 1416 - 1995 م.
[4] . ديگر بايد فاتحه اسلام و مسلمانى را خواند و با آن وداع گفت، آن گاه كه جامعه و مردم دچار زمامدار و رهبرى مانند يزيد گردند. ابن طاووس، اللهوف على قتلى الطفوف، ص11، انتشارات جهان، تهران، 1348 هـ ش.
[5] . مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 98، ص 331.
منبع:اسلام کوئیست