پاسخ به يك سوال تاريخي
چرا امام حسن(ع) با معاويه جنگ نكرد؟
همانطور كه امام حسن عليه السلام نزديك به ده سال در برابر معاويه قيام نكرد، امام حسين عليه السلام نيز تقريبا به همين مقدار زمان از دوران امامتش با دوران معاويه همراه بود و قيام نكرد.
عقیق: يكي از سوالاتي در ارتباط با حيات سياسي و اجتماعي امام حسن عليه السلام
پرسيده ميشود، مربوط به صلح آن امام بزرگوار با معاويه است و اين سوال
مطرح ميشود كه چرا امام حسن (ع) با معاويه صلح كرد، ولي امام حسين (ع) با
يزيد جنگيد؟
براي پاسخ به اين سوال بايد شرايط زندگاني هر كدام اين
دو امام همام را بررسي نماييم زيرا همانطور كه بزرگان ديني و مورخان زبردست
تاكيد كرده اند: روح حاكم بر زندگي هر كدام از معصومين عليهم السلام، هيچ
تفاوتي با يكديگر ندارد و تنها، شرايط موجود به رفتارهاي ظاهرا متفاوتي
منجر شده است.
* سه عامل قيام حسيني
درباره قيام امام
حسين عليه السلام بايد گفت كه اين قيام سه دليل مهم داشت كه هر يك از آنها
در زمان امام حسن (ع) به شكل ديگري رخ نمود:
الف) حكومت ستمكار وقت
از امام حسين (ع) بيعت ميخواست: «خذ الحسين بالبيعة اخذاً شديداً لَيسَ
فيه رخصة (لهوف، صص ۹ و ۱۰؛ الفتوح، ابن اعثم، ج ۵، ص ۱۰؛ مقتل الحسين،
خوارزمي، ج۱، ص ۱۸۰)؛ «از حسين بيعت محكم بگير و هيچ گذشت هم نبايد داشته
باشي». اما تنها پاسخ ايشان اين بود: «نه، بيعت نميكنم» و نكرد. هنگام صلح
امام حسن (ع)، معاويه از امام بيعت نخواست؛ يعني بيعت كردن از مواد صلح
نبود و هيچ مورخي هم ادعا نكرده است كه امام حسن (ع) يا فردي از ياران او
يا برادران و اصحاب و شيعيانش با معاويه بيعت كرده باشد. پس بيعت كه يكي از
عوامل وادارنده امام حسين (ع) به مقاومت شديد بود، در جريان امام حسن (ع)
وجود نداشت.
ب) يكي ديگر از علل قيام امام حسين (ع) دعوت مردم كوفه
بود. اين مردمان بيست سال حكومت معاويه را چشيدند. در دوره او زجر ديدند و
ستمهايش را تاب آوردند، اما سرانجام بيتاب شدند. حتي برخي از مورخان
معتقدند كه زمينه قيام امام، در كوفه صد درصد آماده بود، اما رويدادهايي
پيش بيني نشده اوضاع را دگرگون كرد. مردم كوفه هجده هزار نامه براي امام
فرستادند و آمادگي خود را به او اعلام كردند. اما هنگامي كه امام حسين (ع)
آمد، كوفيان ياري اش نكردند.
همه ميگويند كه زمينه قيام فراهم
نبوده است. اما از ديد تاريخي اگر امام آن نامهها را ناديده ميگرفت، بي
گمان در تاريخ محكوم ميشد؛ يعني آيندگان ميگفتند كه زمينه بسيار خوبي را
از دست داد. اوضاع كوفه در دوره امام حسن (ع) چنين نبود، بلكه مردم كوفه
خسته، ناخشنود و پراكنده بودند و ميانشان اختلاف عقيده پيدا شده بود.
اعلام
آمادگي مردم كوفه حجت را بر امام حسين (ع) تمام كرد و اگر زمينه هم آماده
نبود، ايشان نميتوانست آن اتمام حجت را ناديده بگيرد. اما در زمان امام
حسن (ع) مردم كوفه براي قيام آمادگي نداشتند. وضع داخلي كوفه به اندازهاي
بد بود كه خود امام حسن (ع) از بسياري از مردم كوفه پرهيز ميكرد و هنگامي
كه بيرون ميرفت در زير لباسهايش زره ميپوشيد تا خوارج و دستپروردگان
معاويه به او آسيب نرسانند. چنانكه روزي در حال نماز بهسوي آن حضرت تير
انداختند اما چون در زير لباسهايش زره پوشيده بود تير كارگر نشد (علل
الشرايع، شيخ صدوق، ج۱، ص ۷۱۷)
ج) عامل سومي كه در قيام امام حسين
وجود داشت عامل امر به معروف و نهي از منكر بود؛ يعني با قطع نظر از اينكه
از امام حسين (ع) بيعت ميخواستند و او حاضر نبود بيعت كند و قطع نظر از
اينكه مردم كوفه از او دعوت كرده بودند و اتمام حجتي بر امام حسين (ع) شده
بود و او براي اينكه پاسخي به آنها داده باشد، اعلام آمادگي كرد. قطع نظر
از اينها مسئله ديگري وجود داشت كه امام حسين (ع) تحت آن عنوان قيام كرد.
آن
مسئله امر به معروف و نهي از منكر بود. مسئله اينكه معاويه در دوره بيست
ساله خلافتش بر خلاف اسلام عمل كرد احكام اسلام را تغيير داد، بيت المال
مسلمانان را حيف و ميل كرد، خونهاي محترم را ريخت و سرانجام پسر شرابخوار،
قمارباز و سگباز خودش را به ولايتعهدي برگزيد. امام حسين (ع) در برابر
مخالفتهاي معاويه با سنّت پيامبر (ص) فرمود:
بر ما لازم است كه به اينان اعتراض كنيم؛ زيرا پيغمبر چنين فرموده است:
مَنْ
رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ نَاكِثاً
لِعَهْدِهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللهِ
بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ عَلَيه بِقَوْلٍ وَلا
فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ وَ قَدْ
عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَان
(بحارالانوار، ج۴۴، ص ۳۸۲)
هركس پادشاه ستمگري را بنگرد، كه حرام خدا را
حلال كرده، دين خدا را فرو افكنده، با سنّت پيامبر خدا مخالفت ميكند و در
ميان مردمان با گناهكاري و ستم حكم ميراند، سپس با سخنراني و اقدام بر
او نشورد، سزاوار است كه خداوند آن كس را نيز به سرانجام [خواري و عذاب] آن
پادشاه دچار سازد و به تحقيق ميدانيد كه اين گروه (حاكمان وقت)
ازشيطانپيروي ميكنند.
بنابراين، اوضاع زمان امام حسن (ع) با شرايط
زمان امام حسين (ع) متفاوت بود؛ يعني معاويه ميگفت: من حاضرم به كتاب خدا
و سنت پيغمبر و سيره «خلفاي راشدين» صددرصد عمل كنم و براي خود جانشيني
معين نكنم. البته امام حسن (ع) به ماهيت معاويه خوشبين نبود و چنانچه در
آن اوضاع صلح را نميپذيرفت، امروز در تاريخ محكوم ميشد. اكنون تاريخ
معاويه را محكوم ميكند؛ زيرا او همه اين شروط را پذيرفت و تنها از ديد
سياسي پيروز شد و هنگامي كه بر مسند خلافت و قدرت نشست اين شرطها را زير
پا گذاشت و به هيچيك از آنها عمل نكرد و آشكار ساخت كه آدم دغل باز است.
هنگامي كه او به كوفه آمد به صراحت گفت:
مردم كوفه! من در گذشته با
شما نجنگيدم براي اينكه شما نماز بخوانيد، روزه بگيريد، حج بكنيد، زكات
بدهيد، «ولكن لآمُرَ عليكم (مقاتل الطالبيين، ص ۴۶)؛ «من جنگيدم براي اينكه
امير و رئيس شما باشم».
معاويه در زمان امام حسن (ع) دست به كاري
نزد كه ماهيتش را آشكار كند و زمينهاي براي قيام به انگيزه امر به معروف و
نهي از منكر يا به اصطلاح تكليفي بالفعل به وجود آيد، اما اين زمينه در
زمان امام حسين (ع) بود.
* صبر ده ساله امام حسين در برابر معاويه
بنابراين،
وضعيت دوران امام حسن (ع) و امام حسين (ع) را از هيچ ديدي با يكديگر
نميتوان سنجيد؛ زيرا امام حسن (ع) ميبايست مدتي كناره ميگرفت تا ماهيت
پنهان و مستور امويان آشكار شود و قيامي كه در آينده انجام ميگيرد از نظر
تاريخ موجه باشد. برخي از شيعيان پس از همين قرارداد صلح كه پايبند نبودن
معاويه به آن آشكار شد، به امام حسن (ع) عرض كردند كه اكنون اين قرارداد
صلح «كأن لم يكن» است، بنابراين شما قيام كنيد.
آنان درست ميگفتند؛
زيرا معاويه آن را نقض كرد. امام فرمود: «نه». قيام پس از معاويه صورت
ميپذيرد؛ يعني كمي بيش از اين به آنان بايد مهلت داد تا وضع خودشان را خوب
روشن كنند. آنوقت، زمان قيام است. معناي سخن امام اين است كه اگر تا
دوران پس از معاويه زنده ميبود و در همان وضعي قرار ميگرفت كه امام حسين
(ع) در آن قرار گرفت، بيگمان قيام ميكرد.
بنابراين، وضع امام حسن
(ع) بر پايه سه عاملي كه انگيزههاي مهم، صحيح و مشروع قيام امام حسين (ع)
به شمار ميرفت، با وضع برادرش متفاوت و متغاير بود؛ يعني از او تقاضاي
بيعت كردند و از وي بيعت نميخواستند. مردم كوفه حجت را بر امام حسين (ع)
تمام كردند و گفتند كوفه پس از بيست سال بيدار شده و كوفه پس از دوران
معاويه با كوفه پيش از آن متفاوت است.
هنگامي كه نام امام حسين (ع)
ميان مردم كوفه برده شد، آنان اشك ريختند و گفتند كه درختها ميوه دادهاند
و زمينها سرسبز شدهاند، بيا كه آمادگي ما كامل است. اين دعوتها براي
امامحسين (ع) اتمام حجت بود. اما امام حسن (ع) در وضع ديگري به سر ميبرد.
هركس
وضع كوفه را در آن زمان ميديد، آماده نبودن مردمان آن را درمييافت. نكته
قابل توجه آن است كه همانطور كه امام حسن عليه السلام نزديك به ده سال –
بنا به شرايطي كه گفته شد- در برابر معاويه قيام نكرد، امام حسين عليه
السلام نيز تقريبا به همين مقدار زمان از دوران امامتش با دوران معاويه
همراه بود و قيام نكرد كه اين مساله به ويژگيهاي آن دوران و نيز وضعيت
معاويه بر ميگردد.
معاويه منافقانه از دين دم ميزد و امكان داشت
كه مقابله نظامي با وي، به اصل دين آسيب وارد نمايد اما در دوران يزيد،
شرايط تغيير يافت و شرابخوارگي علني يزيد يا اشعار وي كه هيچ سنخيتي با
توحيد و ديانت نداشت، راه را براي قيام در برابر حاكم ظالم فراهم ميآورد.
منبع:حج
211001