۲۶ آبان ۱۴۰۳ ۱۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۶ : ۲۱
عقیق:یکی از رموز موفقیت، داشتن روحیه خودباوری و اعتماد به نفس است. اعتماد به نفس به معنای خوداتکایی است[1] و نقطه مقابل آن، اعتماد به دیگران است. کسی که اعتماد به نفس نداشته باشد، زبون، بیچاره و ناتوان است و نمیتواند از امکانات و استعدادهای درونی خود بهرهبرداری کند. از دست دادن اعتماد به نفس، موجب فلج شدن فکر و روح انسان میشود .
عسکری اسلامپور در شماره ی 69 فصلنامه ی کوثر نوشت: فرد خودباخته و فاقد اعتماد به نفس، همیشه از خود مأیوس و به دیگران متکی است. او در زندگی، پیشرفت چندانی نخواهد کرد و همواره سایه ناتوانی و شکست بر زندگیاش حکمفرما خواهد بود. مردان بزرگ تاریخ با دریافت این نکته، در همان اوان جوانی، ارزش خود را یافتند و تواناییهای درونی خویش را کشف کردند و با اتکا و اعتماد به همین تواناییها راه پیروزی را سریعتر پیمودند. در این نوشتار، بحث از موضوع اعتماد به نفس را به طرح چند پرسش، آغاز میکنیم:
الف) اعتماد به نفس چیست؟
ب) چگونه اعتماد به نفس ایجاد کنیم؟
ج) عوامل اخلالگر در اعتماد به نفس چیست؟
در این نوشتار میکوشیم تا پاسخ مناسب و قانع کنندهای به سؤالات بالا داده شود و در پایان، توصیههای کاربردی برای تقویت اعتماد به نفس ارائه دهیم.
افراد از منظر شخصیتی
انسانها از یک دیدگاه که در تقسیم بندی رفتاری و شخصیتی، حائز اهمیت است، به سه دسته زیر تقسیم میشوند:
1. افراد خودباخته؛
2. افراد خود شیفته و دیگر شیفته؛
3. افراد خودباور.
1. افراد خودباخته
تعداد زیادی از انسانها دچار «خودباختگی» عمیقیاند و از سواحل آرامش فاصله گرفته و در گرداب هولناک، تاریک و فروبرندة «ناامیدی و سرگشتگی» گرفتارند. این افراد دارای خصوصیاتی مانند کمرویی شدید، احساس حقارت، احساس ناتوانی، احساس تنهایی و احساس پوچیاند. این حالات ناشی از احساس ناتوانی از کنار آمدن با زندگی اجتماعی، خانوادگی، تحصیلی و حرفهای است. بنابراین، این دسته از افراد از انطباق خویش با شرایط موجود، عاجز و از رقم زدن آیندة مطلوب درماندهاند. آنچه حائز اهمیت است، اینکه تعداد زیادی از این دسته افراد، فکر میکنند مشکلشان ناعلاج و بزرگترین مشکل موجود در عالم هستی است و مشابه و نظیر ندارد و گاهی در این توهم به یقین میرسند، حتی ممکن است توصیه دیگران به آنها برای غلبه بر این حالت، به نظرشان مضحک باشد.
2. افراد شیفته
این دسته از افراد همیشه کامرواییها و بهروزیها را در دیگران یا فقط در خود میبینند و تمام لحظات خویش را صرف تماشا و الگوگیری از دیگران میکنند یا اینکه خود محورند. افراد شیفته دو دستهاند:
1. برخی دلباخته دیگراناند و فقط مریدند.
2. دستهای شیفته خویشاند و از خود تصور قطب بودن دارند. این گونه افراد، هستی خود را وقف این میکنند که قلمرو محدود وجود خود را به صورت مطلق بنگرند. البته باید از اهل کمال و کسانی که مؤید «من عندالله» هستند مثل حضرات معصومان: الگو گرفت، اما این بدین معنا نیست که تمام لحظات عمر را به تماشای توان دیگران و غبطه و حسرت خوردن بگذرانیم؛ زیرا ما فقط یک بار فرصت زندگی کردن داریم و به فرموده امام علی (ع) :«الفُرَصُ تَمُرٌّ مَرَّ السَّحاب[2]؛ فرصتها چون ابر میگذرند».
افراد خودشیفته همه را پر اشکال میبینند و همیشه به سرزنش حضوری یا غیابی دیگران مشغولند و دائم میگویند:«فلان شخص چنین است و فلان شخص چنان است». این رفتار ، نشانه خبائث نفس و دنائت طبع و عیبناک بودن آن است. هر کسی که عیب داراد طالب عیوب مردم است.« هر که بیهنر افتد، نظر به عیب کند».
امام باقر (ع) میفرمایند:« در عیب آدمی همین بس که در مورد (عیوب) خود کور باشد و در مورد مردم بینا، و دیگری را به کاری سرزنش کند که خود نمیتواند آن را ترک کند».[3]
کسی که همیشه از دیگران انتقاد میکند و فقط ضعفها و عیوب دیگران را میبیند، آیا مدعی است که خودش را بدون عیب و خطاست و روح و روان او معتدل است؟ نحوه ادراک ما از محیط اطرافمان میتواند زندگی را برای ما به عرصه دردناک یا سرشار از لذت مبدّل سازد.
یک نکته کاربردی
روانشناسان میگویند: سعی کنید گرفتار افراد خودباخته و پوچگرا نشوید، حتی وقتی یک دوست با شما از غمهایش صحبت میکند، باید مراقب روحیه خودتان باشید و با روحیه خوبی با او روبهرو شوید تا شما نیز چون او افسرده و نگران نگردید؛ زیرا وجود هر انسانی جلوهگاه احساسات و ویژگیهای متعددی از قبیل کینه، نفرت، خشم، حسادت، تنبلی، ملاحظهکاری، استقامت و .... است. در آن لحظه شما باید تشخیص دهید که در چه موقعیتی قرار دارید و در این صورت خواهید توانست بهترین روش برخورد با دوستتان را پیدا کنید. یادآوری میشود که انسان در هر موقعیتی میتواند درک کند که کدام ویژگی و احساس خود را باید به کار گیرد. همچنین شخصی که به همه چیز، نگاهی همراه با پذیرش معقول و منطقی دارد، به دوره شکوفایی خود سرعت خواهد بخشید.
3. افراد خودباور
روح انسان نه دیدنی است و نه لمس کردنی ، ولی در صورت صیقل خوردن خواهد درخشید. افراد خودباور دارای چنین روحی هستند.
انسان در موقعیتهای مختلف، روحیات متفاوتی دارد. در شرایطی تابع و فرمانبردار و در شرایطی دیگر، سرکش و نافرمان است. در یک موقعیت، احسان درونیاش به او فرمان میدهد که فلان کار را بکن و گاه هم بیتفاوت میشود. ممکن است در یک لحظه، کیفیت کار برایش مهم نباشد و در لحظه دیگری در مورد کیفیت انجام کار به شدت احساس مسئولیت داشته باشد. افکار ما شکلهایی از وجود ما هستند
حالا که به این نکته مهم در مورد انسان پی بردید، باید سعی کنید تمام ابعاد و خصایص شخصیت خود را بشناسید. نقطه شروع موفقیت هر انسانی، خودشناسی و خودباوری است که محصول این دو، اعتماد به نفس است. انسانی که خود را نمیشناسد، در مسائل خانوادگی، اجتماعی و شخصی و در لحظات بحرانی و حساس زندگی، دچار تزلزل و شکست خواهد شد. افراد خودباور، «خود منظم» و «خود نامنظم» و لاابالی و بیمسئولیت، خویش را میشناسد و این بزرگترین قدم به سمت تعالی است. انسانی که همه عواطف و احساسات خود را شناخت و آنها را به عنوان جزیی از وجودش پذیرفت، ضعفهایش را با تشویش کمتری جبران خواهد کرد و در مقابل ، نقطههای قوت شخصیتش را آسانتر و سریعتر شکوفا خواهد ساخت. انسان خودباور به یقین میداند که «رشد و بالندگی ، با رکود و احساس شکست، سازگار نیست».[4]
در پاسخ اولین سؤال میگوییم: به واقع اعتماد به نفس، یک عطیة الهی و یک ویژگی برجسته است؛ زیرا کسی که بر ضعفهایش غلبه یافته و هر گونه اندیشه خودخواهانه را وانهاده است، نه ظالم است و نه مظلوم، بلکه او آزاد است.
آدمی تنها با اعتلای اندیشههایش میتواند برخیزد و غلبه کند و توفیق یابد، حتی او برای توفیق در امور دنیوی نیز باید اندیشههایش را به ورای خصال حیوانی انقیادآور بکشاند. انسانی که نخستین اندیشهاش غرقه شدن در لذایذ حیوانی است، نه میتواند به روشنی بیندیشد و روی اصول صحیح ، برنامهریزی کند و نه میتواند به اعتماد به نفس برسد. او حتی نمیتواند به کمترین گنجهای نهفته درونش دست یابد و آنها را بپروراند. او در هر کاری با شکست و ناکامی رو به رو میشود. اگر انسان، اندیشههایش را متعالی نکند، نمیتواند در موضعی قرار گیرد که امور را در اختیار بگیرد و مسئولیتهای جدی بپذیرد.
برای رسیدن به اعتماد به نفس، علاوه بر پشتکار و عدم سستی و مشورت با آگاهان و عدم تقلید کورکورانه از دیگران، انسان باید به خدا توکل کند و تصمیم بگیرد.
راههای دستیابی به اعتماد
برای رسیدن به اعتماد به نفس راههایی وجود دارد که انسان با پیمودن آن اعتماد به نفس پیدا میکند. از جمله این راهها، آن است که انسان در همه کارها بر خداوند توکل کند و از او یاری بجوید. کسی که بر او توکل دارد، هرگز یأس و نومیدی به خود راه نمیدهد؛ زیرا تکیه او بر کسی است که قادر بینهایت و شکست ناپذیر است. توکل به خدا، انسان را از انواع وابستگیها که سرچشمه ذلت و بردگی است، نجات میدهد و به او آزادی و اعتماد به نفس میبخشد.
توکل به خدا موجب باورمند شدن شخص به خویش میشود و به مسیر، ایمان پیدا میکند و چنان اعتماد به نفس مییابد که برای وصول به توفیقات بالا و والا، به ایثار و پشتکار عظیمی دست میزند؛ زیرا محصول اعتماد به نفس بالا، پشتکار بالاست و در این زمینه، خداوند را اصل همه چیز میداند. در سایه توکل به خداوند است که آدمی دارای اعتماد به نفس بالا میشود و به سرچشمه فیض الهی اتصال مییابد و پشتکار و تواناییهای او در تصور نمیگنجد.
ایمان بنده در صورتی کامل میشود که تنها توکل بر خداوند کند و در عین حال که در تحصیل اسباب ترقی و کمال، جدّیت میکند، تنها خداوند را مسبّب الاسباب او را قادر و توانای بر هر چیز بداند. امام علی (علیه السلام) میفرماید:
«لا یصدقُ ایمانُ عَبد حتی یکونَ بِما فی یداللهِ اَوثَقَ مِنهُ بِما فی یدِه[5]؛ ایمان بندهای صدق نمیکند، جز آنکه توکل و اعتماد او به آنچه در دست خداست، بیشتر از آن باشد که در دست اوست».
انسان با کمک این ایمان، همه درها را خواهد گشود و بلندترین قلهها را فتح خواهد کرد و گستردهترین اهداف خویش را به تحقّق خواهد رساند. در واقع، انسان بدون ایمان و اعتقاد به وجود پروردگار و جهان آخرت، هیچ بعد معنوی در این دنیا ندارد و در نتیجه، دستاورد کمی از دنیای معنویت خواهد داشت.
یکی دیگر از راههای رسیدن به اعتماد به نفس، دوری از سستی و تنبلی، بیحوصلگی و سهلانگاری در کارهاست؛ زیرا دوری نکردن از این امور، نتیجهای جز سرخوردگی و باختن اعتماد به نفس ندارد. کسی که در امر دنیای خود بیرغبت (تنبل) باشد، در امر آخرت (امور معنوی) رغبتش کمتر است؛ زیرا غالباً کسی که برای دنیا کار میکند و زحمت میکشد، نتیجهاش یا نقد یا به فاصله کمی به او داده میشود، بر خلاف شخصی که برای سفر آخرت خویش عبادت میکند که خداوند مزد عبادت او را ذخیره آخرتش قرار میدهد و در عوض، از نعمتهای بیپایان آخرت و بهشت جاوید بهرهمند میسازد.
در روایت آمده است که روزی حضرت موسی (علیه السلام) به حضرت حق عرض کرد:
«ای عِبادُکَ ابغض الیکَ فقال الله تعالی عزّ و جلّ: مَن کانَ جیفَةٌ بِالیلِ و بطّالٌ بالنََهار؛[6] پروردگار! کدام یک از بندگاننت نزد تو مبغوضترند؟ خطاب رسید: کسی که در او این دو خصلت باشد: چون مردار متعفن شبش را در خواب به سر برد و روز، بیکار و ولگرد باشد».
بنابراین هر گاه سستی و تنبلی و بیحوصلگی، به صورت عادت برای شخص درآید، حربهای برای سرکوبی موفقیتهای اوست و در مقابل، حرکت و گرمی جان و دل است که منشأ تمام سعادتهاست و خیر دنیا و آخرت را برای صاحبانش به ارمغان میاورد و کسانی هم که در دنیا به مقامات عالی نایل شدهاند، در اثر همین صفت همت و گرمی روح بوده است.
سستی و تنبلی از عوامل اخلالگر در اعتماد به نفس هستد؛ چنان که در کلام امام صادق (علیه السلام) ، بی حوصلگی و تنبلی دو کلید هر بدی بیان شدهاند. آن حضرت فرمودند:
«از بی حوصلگی و تنبلی بپرهیز؛ زیرا این دو کلید هر بدی هستند. کسی که سستی و کسالت به خرج دهد، حق را ادا نخواهد کرد و کسی که بیحوصلگی کند، بر کار حقی صبر و شکیبایی نمیکند».[7]
یکی دیگر از راههای رسیدن به اعتماد به نفس، استقلال فکری و نهراسیدن از شکستها و ناکامیهاست. انسان باید بکوشد استقلال فکری داشته باشد و مشتکلات خویش را خود حل کند و کمتر از کسی کمک بگیرد. البته نکته در خور توجه در اینجا این است که استقلال فکری در امور زندگی به معنای مشورت نکردن نیست؛ زیرا در آن صورت وی جزء انسانهای خودشیفته میشود.
عدم مشورت انسان را شخصی خودبین و متکبر بار میآورد و آن گاه شخص، شیفته خود میشود و احساس قطب بودن پیدا میکند. این گونه افراد هستی خود را وقف این میکنند که قلمرو محدود وجود خود را به صورت مطلق بنگرند.
انسان باید با دیگران، پدر و مادر، اهل فن، مربی، استاد، دوستان و ... برای حل مشکلات خود مشورت کند و از آنان کمک بگیرد و پس از مشورت وقتی تصمیم گرفت، توکّل بر خدا کند و کار را انجام دهد. مشورت امری پسندیده است که مورد تاکید قرآن مجید هم است و در سوره «شوری» به آن اشاره شده است. یکی از عوامل پیروزی و موفقیت است. با این همه، در نهایت، باید خود شخص مشکل خود را حل کند و منتظر یاری دیگران نباشد.
عدم ترس از ناکامیها
حقیقت این است که چرخ زندگی همواره مطابق میل ما نمیچرخد و روزگار بر وفق مراد پیش نمیرود. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «الدَّهرُ یومان یومُ لَک و یومِ عَلَیک. فَان کانَ لَکَ فَلا تَبْطَر و اِن کانَ عَلَیک فلا تَضجَر؛[8] روزگار دو روز است: روزی به سود تو و روزی به زیان توست. اگر به نفع و مطابق میل تو بود، سرمستی مکن و اگر به ضرر تو بود، دلتنگ و بیقرار مباش».
دنیا این گونه است؛ شکست و پیروزی، سختی و آسانی و شادی و غم، همراه هماند. قرآن کریم میفرماید: )فَانَّ مَعَ العُسرِ یسْراً، انّ مَعَ العُسْرِ یسْراً([9] این دو آیه شریفه به صورت یک قاعده کلی و به عنوان تعلیلی بر آیات پیشین سوره انشراح است و به همه انسانهای مؤمن و مخلص و تلاشگر نوید میدهد که همیشه در کنار سختیها، آسانی هاست. حق تعالی نمیفرماید بعد از مشکل، آسانی است، بلکه فرموده: )مَعَ العُسرِ یسْراً ( «همراه با سختی، آسانی است». این نوید و وعده الهی است که به دل، نور و صفا میبخشد و به پیروزیها امیدوار میکند و گرد و غبار ناامیدی را از صفحه روح انسان میزداید. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند:
« واعْلَمْ انَّ مَعَ العُسْر یسراً و انَّ مَعَ الصَّبر النَّصر و انَّ الفَرَجَ مَعَ الکرب[10]؛ بدان که با سختیها آسانی است و با صبر، پیروزی و با غم و اندوه، خوشحالی و گشایش است».
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند
بر اثر صبر نوبت ظفر آید
این بیت ترجمان فرمایش مولی علی (علیه السلام) است که میفرمایند:
«لا یعدَمُ الصَّبورُ الظَّفَر و اِنْ طالَ بِهِ الزَّمان؛[11] پیروزی از انسان شکیبا و بردبار، جدا نمیشود؛ هر چند روزگار به درازا بکشد».
گویند: ادیسون برای اختراع برق، هزار آزمایش انجام داد که تنها یکی از آنها به اختراع لامپ برق انجامید. اما برای او 999 آزمایش دیگر، شکست نبود. او در هر آزمایش میفهمید که این راه به ایجاد روشنایی با استفاده از برق نمیانجامد و همین برای او موفقیت محسوب میشد. برای دستیابی به اعتماد به نفس، نباید هرگز از شکستها و ناکامیها بهراسیم و باید باور داشته باشیم که میتوانیم شکستها را جبران کنیم و همیشه شعارمان این باشد که شکست مایه پیروزی است و هر ناکامی، ما را یک قدم به پیروزی نزدیک میکند.
تضعیف اعتماد به نفس، ممنوع
یکی از عوامل تضعیف اعتماد به نفس، منفیبافی و منفیگرایی در امور زندگی و تحصیل است.« تمام ما بدون استثنا در مدت زندگی خود در معرض برنامهنویسیهای منفی قرار داشتهایم. از همان زمانی که جوان بودیم، شرطی شدیم که بهراسیم، شرطی شدیم که بدترینها را انتظار داشته باشیم، شرطی شدیم که موفقیتهای خود را کوچک بشماریم و در برابر فریب خوردن، گارد دفاعی داشته باشیم. به عبارت دیگر، عادت کردیم که به مسائل منفی نگاه کنیم. برنامهنویسیهای منفی گذشته، میتواند به تصویر بد و احساس عدم امنیت، منجر گردد». [12]
اگر افکار منفی، عادت شوند، واکنشهای منفی جذب میکنند و در نتیجه بر دامنه منفیبینیها افزوده میشود . البته پذیرفتنش دشوار است که کسی بخواهد منفی باشد و خصوصیات منفی دیگران را بگیرد. بنابراین تنها راه برخوردار شدن از روابط مثبت، انسان مثبت بودن است.
همه چیز بستگی به ذهن و نگرش ما دارد. ثابت شده است که اگر به ذهن خودمان، مثبت بودن و شاد و موفق بودن را تلقین کنیم، از فرمان ما اطاعت میکنند. انسان با هجده میلیارد سلول مغزی متولد شده که در هر لحظه از حیاتش منتظر دستور و راهنمایی است. اگر تصمیم بگیرد به آنها دستور مثبت بدهد، از دستورهای او اطاعت خواهند کرد؛ همان طور که از دستورهای منفی او اطاعت میکنند. پس شخص منفینگر میتواند به جای برنامهنویسی منفی، گذشته را با یک برنامهنویسی مثبت، تغییر دهد.
توصیهها برای تقویت اراده
1. موفقیتهای روزانه خود را ـ هر چند کوچک و کم اهمیت ـ یادداشت و علل آن را بررسی کنید و به دنبال موفقیتهای بزرگتر باشید.
2. پس از کسب موفقیتها، هیچ گاه منتظر تأیید دیگران نباشید.
3. سعی کنید استقلال فکری داشته باشید[13]. و مشکلات خود را، خودتان حل کنید و کمتر از دیگران کمک بگیرید.
4. همواره سعی کنید با خواستههای نفسانی و عادات بد و ناپسند مبارزه کنید، مثل تنبلی، بیحوصلگی، راحت طلبی و ...؛ زیرا کسی که قوی و با اراده و از اعتماد به نفس برخوردار است، بر هوای نفس خو چیره میشود. یکی از کلمات گهربار رسول الله(ص) این است که فرمود:«الشَّدیدُ من غلب نفسه».[14] روانشناس معروفی میگوید: یک نه گفتن به عادت بد، موجب میشود شخص برای مدتی تجدید قوا کند و بدین ترتیب، ضعف اراده خود را به تدریج برطرف سازد».[15]
5. همواره داشتن اراده قوی و اعتماد به نفس لازم را به خود تلقین کنید. برای مثال، بگویید:« من میتوانم. من بر مشکلات پیروز میشوم. من در امتحان آخر ترم سال تحصیلی قبول میشوم. من اراده و اعتماد به نفس قوی و پولادین دارم». باید سعی شود از منفینگری و منفیبافی، دوری شود و با نگرش مثبت به مسائل در کسب موفقیت کوشید. ناپلئون میگوید:« باید کلمه «نمیشود» از قاموس زندگی و از لغت محو شود». او از شنیدن واژههای «نمیشود»، «نمیدانم»، «نمیتوانم»، ناراحت و دلتنگ میشد و میگفت:«بخواه، میشود».[16]
6. نهراسیدن از شکست و ناکامیها؛ چرا که شکست و ناکامی خود گامی به سوی پیروزی ماست.
7. توصیه بسیار مهمی که انسان باید نصب العین خود قرار دهد، توکل به خداست، ضمن اینکه در راه رسیدن به کمالات، باید از تحصیل اسباب و موجبات آن هم غافل نشویم ( او مسبب الاسباب است.)
8. دقایقی و لحظاتی از روز البته در وقت معینی مثل صبحها را به ورزش و نرمش اختصاص دهید؛ چون ورزش (البته در یک رشته، بهتر است)، موجب تقویت اراده و دستیابی به اعتماد به نفس میشود.
9. پایبندی به انجام تکالیف و وظایف شرعی و دینی. همواره سعی کنید نماز خود را اول وقت بخوانید؛ زیرا تکالیف و عباداتی چون نماز و روزه، حج و ... هر کدام به نوعی تمرین و تقویت اراده و اعتماد به نفس به شمار میرود. برای مثال، کسی که روزه میگیرد، در واقع با هوسهایش به مبارزه برمیخیزد و پر واضح است که دست رد زدن بر هوا و هوسهای فریبنده، به استواری ایمان و تقویت اراده میانجامد.
10. همواره سعی کنید توجه خود را به یک کار معطوف دارید و آن را در زمان مشخصی انجام دهید و در یک زمان فکر خود را مشغول چند کار نکنید؛ مثلاً مطالعه همراه با تماشای فیلم و تلویزیون نباشد.
11. در تصمیمگیریها، سرعت عمل داشته باشید و امروز و فردا نکنید؛ البته عجولانه نیز تصمیم نگیرید( با مشورت و بررسی جوانب کار).
12. کارها را به طور کامل انجام دهید و از نیمه کاری و سر همبندی اجتناب بورزید.
13. سعی کنید چیزی را که نمیدانید، خیلی راحت بگویید: «نمیدانم»؛ چون گفتهاند: «لا ادری نصف العلم؛ نمیدانم، نیمی از دانستن است».
14. این باور را به خود القا کنید که خصوصیات اخلاقی، داشتن استعداد، همیشه ارثی نیست و با کوشش میتوان همه آنها را به دست آورد.
15. در انتخاب مدل و رنگ لباس، وسایل زندگی و تحصیل، آرایش سر و صورت و ظاهر و .... هرگز به روز توجه نکنید و مقلد دیگران نباشید.[17]
پینوشتها:
1_(فرهنگ معین، ج 3، ص 302.)
2_(نهج البلاغه، کلمات قصار.)
3 _(اصول کافی، ج 2، ص460.)
4 _(روانشناسی شخصیت، درس کارشناسی ارشد دانشگاه تهران.)
5 _(نهج البلاغه، ترجمه دشتی، حکمت310، ص702.)
6 _(سفینة البحار.)
7_( وسائل الشیعه، ج 12، ص 39.)
8_(بحارالانوار ، ج 78، ص 20.)
9 _(انشراح / 5 و 6.)
10_(تفسیر نورالثقلین، ص 604، ح 11.)
11_(نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 163.)
12_(شارین کمال الدین، معجزه باور، ترجمه مهدی قراجه داغی، نشر اوحدی، ص 48 – 49.)
13_(وسائل الشیعه، ج 11، ص 123.)
14_(همان.)
15_(گفتار ویلیام جمیز، روانشناس و فیلسوف، راز کامیابی مردان بزرگ، جعفر سبحانی، ص 149.)
1_(همان، ص 99)
17_( مدگرایی نوعی خودباختگی و بیهویتی است که مهاجمان فرهنگی سعی در اشاعه آن در میان جوانان مسلمان دارند. مدگرایی باعث میشود جوان از درون تهی شود و تواناییهای اصیل خود را به فراموشی بسپارد و برای جبران کمبود و ضعفهای روانی به رنگ دیگران در آید.)
منبع: شفقنا
211008