۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۹ : ۲۰
عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: اگر مقصود از مخالفتها این باشد که بیدلیل دایره خودیها را تنگ نکنیم، سخن کاملاً درستی است، اما انکار اصلِ موضوع درست نیست. انکار وجود «غیرخودی» در حقیقت انکار وجود «خود» است و مشکل ما مسلمانان از روزی آغاز شد که خود را فراموش کردیم و مبهوت و شیفته غیرخود شدیم.
اسماعیلی با یادآوری اینکه پیامبر اعظم(ص) در نخستین گام برای تشکیل امت در مدینه، مسلمانان را به اهمیت خودباوری و هویتسازی توجه دادهاند، گفت: پیامبر(ص) در بدو ورود به مدینه قرارداد مکتوبی میان مسلمانان برقرار ساختند. این قرارداد همگانی چنین آغاز شده است: «این نامهاى است از محمد پیامبر خدا (ص) میان مؤمنان و مسلمانان قریش، و یثرب و کسانى که از ایشان پیروى کنند و به آنان بپیوندند و همراهشان کارزار کنند. إنَّهُم أمّةٌ واحدةٌ مِن دونِ النّاسِ: ایشان امّتى واحدند و از امّتهاى دیگر جدایند.»
دانشیار دانشگاه تهران، در ادامه به سروده «پس چه باید کرد ای اقوام شرق؟» اقبال لاهوری که در آن از پاره و پاره شدن و تفرقه و خودفراموشی اهل شرق یا همان مسلمانان گلایهمند شده است، اشاره کرد و اظهار داشت: اقبال در پایان، راه حل خود را ایمان به هویت خود و دست شستن از پراکندگی میداند و میگوید: «ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو / مؤمن خود، کافر افرنگ شو».
وی افزود: این سخن به معنای منع ارتباط و گفتوگو و حتی احسان و نیکی به بیگانگان نیست. آنچه قرآن میگوید این است که اگر با غیرخودیها گفتوگو هم میکنید، مرزهای تفاوت و غیریت را فراموش نسازید و هوشیارانه عمل کنید. غفلت از این حقیقت و باز کردن راه نفوذ غیرخودی به داخل خود بسترسازی برای تحقق دسیسههای آنان است. دشمن، دشمن است و نباید به دست خود راه را برای آنان باز کنیم. اگر آمدند، ویروس اختلاف و عداوت را میان خودیها منتشر میسازند و به تدریج پیکر جامعه اسلامی را بیمار، رنجور و بالاخره نابود میکنند. آنها شیطانند و شیطنت آنها همین تفرقهافکنیها است: «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ».
محسن اسماعیلی با بیان اینکه قرآن میخواهد پیروان حق «امّت واحده» باشند، خاطرنشان کرد: این است که عامل پیشرفت و پیروزی است؛ هر چند از نظر تعداد اندک باشند: «کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّـهِ». تعداد اندک اما مجتمع و مؤتلف بر تعداد بسیار اما متفرق و متشتت پیروز است. از همین جا معلوم میشود که همه تاکیدها بر اجتماع و الفت، اصالتاً مربوط به اهل حق است؛ بدون آنکه شمار آنان تعیینکننده باشد. به عبارت دیگر، مقصود از «جماعت» در تمام آیات، روایات و ادعیه، «گروه متحد بر محور حق» است؛ نه هر عدهای که همدست و همراه یکدیگر باشند.
وی به حدیثی از امام صادق(ع) که میفرماید: «از پیامبر(ص) درباره جماعت مسلمانان سوال کردند. فرمود: جماعت امت من آنان هستند که گرد حق جمع شدهاند؛ هر چند تعدادشان اندک باشد.» اشاره کرد و گفت: مروری بر موضوع اجتماع و الفت در نهجالبلاغه نیز نشان میدهد که دقیقاً برگرفته از قرآن و سنت و تفسیری بر آن است.
عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه اصول حاکم بر اتحاد و انسجام ملی و چگونگی رابطه با دشمن در نهجالبلاغه را میتوان در پنج اصل خلاصه کرد، اظهار داشت: اصل نخست، انتقاد امام علی(ع) از خودفراموشی است. در اینجا باید به موارد متعددی از گلایههای امام از پیروان خویش اشاره کرد که نسبت به تذبذب و ارتباط پیدا و پنهان آنها با غیرخودیها انتقاد میکند و آنها را سست عنصر و دمدمی مزاج میشمارد.
وی در تشریح اصل دوم گفت: امام، اجتماع و الفت میان امت را منّت خدا بر آنان میدانست و میفرمود: «خداوند سبحان بر این امّت منّت نهاده و پیوند الفت و اتحاد را میان آنان برقرار ساخته؛ نعمتى که هیچ کس از مردم نمىتواند بهایى براى آن بشناسد، زیرا از هر بهایى برتر و از هر چیز با ارزشى پر ارزشتر است.»
عضو حقوقدان شورای نگهبان افزود: سومین اصل اینکه امام(ع) خودیها را از پراکندگی و رنگ رنگ شدن بر حذر میداشت و میفرمود:«مبادا در دین خدا به رنگهاى مختلف درآیید؛ چراکه اتحاد و اجتماع در راه حق، هرچند خوشایند شما نباشد، از پراکندگى در راه باطلى که مورد علاقه شماست بهتر است و خداوند سبحان به هیچ کس، نه از گذشتگان و نه باقى ماندگان به سبب اختلاف و تفرقه، نتیجه خوبى نبخشیده است.»
وی ادامه داد: اصل چهارم آن است که امام(ع) علت تفرقه و دشمنی میان خودیها را چیزی جز باطنهای زشت و اهداف آلوده نمیدانست و میفرمود: «شما همه از نظر دین خدا فقط برادر هستید، و چیزى جز زشتى درون و سوءنیت شما را از هم پراکنده نکرده، نه به یکدیگر کمک مىکنید، و نه همدیگر را نصیحت، نه به هم بذل و بخششى دارید و نه به یکدیگر مهر و محبت مىورزید!»
محسن اسماعیلی در پایان این جلسه شرح و تفسیر نهجالبلاغه گفت: و بالاخره اینکه امیرالمومنین(ع) بر مرز میان خودی و غیرخودی تاکید داشت، اما برای جذب غیرخودیها، حتی اگر معاویه و عمروعاص و یارانشان باشد، دل میسوزاند و دعا میکرد؛ چنانکه به لشکریان خود فرمود که از ناسزاگویی به آنان خوشم نمیآید. به جای ناسزاگویی سخن نیک بگویید و اینگونه برای خود و آنان دعا کنید: پروردگارا! خون «ما» و «آنها» را حفظ کن. میان «ما» و «آنها» را اصلاح کن و آنان را از گمراهی نجات عنایت فرما!»
منبع:تسنیم