۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۹ : ۱۵
* آیت الله میرزا جواد تبریزی (ره)
مرحوم فقيه راحل ميرزا جواد تبريزي(ره) در سال 1305 ش مطابق با 1345 هـ . ق در شهر تبريز در محله منجم باشي، نزديک مسجد عربلر چشم به جهان گشود. … وي زندگي خود را در يک خانواده متوسط و متديّن شروع کرد. پدر ايشـان به حاج علي کُبار معروف بود، و در محـل زندگي و بازار ايشان را به عنوان يک شخـص متدين و متعهد مي شناختند. اهل مسجد بود و يک حجره تجارت خشكبار در سراي حاج ميرابو الحسن داشت، مادر مرحوم ميرزا(ره) خانم فاطمه سلطان از بانوان بسيار متـدين و مؤمن بود. در بين بانوان شخصيت اين بانو به زهد وتقوي معروف بود، مرحوم ميرزا (ره) از پـدر و مادري متديّن و داراي ويژگي معنوي والايي به دنيا آمد، معنويت اين خانواده به قدري بود که در منزل خود يک نماز خانه داير کرده بودند. از همان آغاز مرحوم ميرزا(ره) در تحصيلات مدارس جديد بسيار موفق بود، هميشه از نمرات بالايي برخوردار مي شد و مدير و معلمين به خاطر استعداد سرشار و فوق العاده ايشان نويد آينده اي درخشان را مي دادند. بعد از پايان دوره متوسطه، در سال دوم دبيرستان بود که مرحوم ميرزا (ره) کم کم به خاطر جذابيت و معنويت حوزه علميه و آشنائي با گروهي از طلاب فاضل، تصميم به رها نمودن تحصيلات كلاسيك نمود. با توجه به اينکه خانواده مرحوم ميرزا (ره) با ترک مدرسه موافق نبودند لذا ايشان دنبال بهانه اي مي گشت تا بتواند دبيرستان را رها کرده و به دروس حوزه مشغول شود، بعد از مدتي مسئولين دبيرستان تصميم مي گيرند که درس موسيقي را جزء درسها قرار دهند، و با برگزاري اولين کلاس موسيقي مرحوم ميرزا (ره) فرصت را مغتنم شمرده و با اين بهانه که اين خلاف شرع است دبيرستان را ترک مي کند و حاضر نمي شود ديگر در آن مدرسه ادامه تحصيل دهد ، مدير و معلمان با مراجعه به پدر مرحوم ميرزا (ره) از او مي خواهند كه فرزند خود را از تصميم خود منصرف نمايد، زيرا او آينده اي درخشان دارد. لکن مرحوم ميرزا (ره) مقاومت نموده، سرانجام با پناه بردن به مدرسه طالبيه تبريز و با جدّيت درس را شروع مي كند، مدير دبيرستان تصميم مي گيرد خود را به حجره مرحوم ميرزا (ره) برساند و او را قانع به بازگشت به دبيرستان نمايد، لذا با مقداري هدايا به حجره مرحوم ميرزا (ره) مي رود و از او مي خواهد كه به دبيرستان برگردد. لکن مرحوم ميرزا (ره) مي گويد: من با خدا عهد بسته ام که دروس حوزه را شروع کنم و اين راه را انتخاب کرده و از تصميم خود بر نمي گردم. من مي خواهم راهي را بروم که نهايتش خدمت به دين و مذهب بر حق تشيع باشد. مرحوم ميرزا(ره) در صدد بود ازهر راه ممكن رضايت پدر و مادر را جلب كند، زيرا كه عدم رضايت آنها او را آزار مي داد او با عشق و علاقه فراوان مي خواست به دين خدمت كند و به خاطر مخالفت والدين آرامش نداشت، و همواره در فكر چاره جوئي بود، و اين امر موجب شد كه به استخاره پناه ببرد و با خداي خود عهد مي بندد كه اگر استخاره خوب آمد به درس حوزه ادامه دهد، و به تدريج رضايت والدين را جلب نمايد، و اگر استخاره بد آمد آنچه که پدر و مادر به او امر کنند اطاعت نمايد. مرحوم ميرزا (ره) شنيده بود که شيخ هدايت غروي (ره) از اشخاصي است که استخاره او مجرّب است و در ميان مردم شهر تبريز مشهور بود که مضمون استخاره را شرح مي دهد، به نزد مرحوم شيخ هدايت(ره) رفته و استخاره طلب مي کند، شيخ هدايت(ره) به محض آنکه استخاره را مي گيرد چهره اش برافروخته مي شود، مرحوم ميرزا (ره) مي گويد: يك لحظه با نگاه به چهره شيخ، ترسيدم، ناگهان رو به من كرد و گفت: چکار مي خواهي بکني پسر، مي خواهي نبي (پيامبر) بشوي و پا درجاي انبياء بگذاري، من جايگاه تو را در نزد ائمه(عليهم السلام) مي بينم !! (اين قضيه استخاره را مرحوم ميرزا(ره) تا آخر عمر به اعضاء خانواده خود نقل نکردند و به مناسبتي اين قضيـه را به برادر خود حاج کريم رهبر سعادتي نقل کرده و قول گرفته بودند كه در زمان حياتشان فاش نشود). بعد از آنکه استخاره را گرفتند، تصميم مي گيرند با جدّيت به درس حوزه ادامه دهند و از طرفي پدر و مادر خود را راضي کنند، که بعدها اين رضايت حاصل شد، و پدر و مادر به داشتن چنين فرزندي افتخار مي کرده و هميشه دعا گوي او بودند. ايشان در مدرسه طالبيه تبريز سكونت گزيد و با مرحوم علامه شيخ محمد تقي جعفري(ره) هم حجره مي گردد و با جدّيت شروع به درس خواندن مي نمايد تعهد به حضور در درس از آغاز مرحوم ميرزا(ره) را در طالبيه تبريز شاخص كرده بود، و كم كم استعداد علمي او بروز مي كند و توانست دروس سطح را در تبريز به پايان برساند، فاضل محترم آقاي حاج مير علي اكبر فردوس (از تجار خيّر و متديّن تبريز كه از زماني كه فقيه مقدس، مرحوم ميرزا(ره) در طالبيه تبريز مشغول به تحصيل بودند باهم آشنايى داشتند و در طول مرجعيت مرحوم ميرزا (ره) ايشان وكيل و امين مرحوم ميرزا (ره) در تبريز بودند،) در جمعى مى فرمودند: وقتى مرحوم ميرزا (ره) در طالبيه تبريز حركت مى كرد، به وضوح مشاهده مى شد كه طلاب متوجه او مى شوند و با اشاره به يكديگر مى گويند: اين شخص بسيار فاضل است و در تحصيل بسيار موفق است. طلاب از وجود ايشان در هر فرصتى استفاده مى كردند و مقام علمى ايشان از همان جوانى كه در طالبيه قدم مى زدند، به وضوح مشخص بود و اوقات خود را صرف درس و بحث مى كرد وعاشق كسب علم بود و طلاب سعي مي کردند هنگاميکه ميرزا(ره) در طالبيه در حال تردد بود از او استفاده کنند و در هر فرصت ممکن از علم سرشار او بهره ببرند. طلاب در طالبيه تبريز روزها حلقه بحثي داشتند که افراد فاضل و معروف مدرسه مي نشستند و طلاب گرد آنان حلقه زده و شروع به سؤال و جواب مي کردند، مرحوم ميرزا(ره) هم حلقه بحثي داشت که از ساير حلقه هاي بحث شلوغتر بود و افراد دور بر ايشان را گرفته و شروع به بحث مي کردند. تسلط و احاطه علمي مرحوم ميرزا (ره) به قدري بود که طلاب به دور آن حلقه علمي با شوق و ذوق گرد مي آمدند. مرحوم ميرزا (ره) برغم مشکلات مادي با جديت درس مي خواند ايشان نقل کردند: چيزي در حجره براي خوردن نداشتيم من و علامه جعفري(ره) مانده بوديم چه کنيم، بعد از ظهر جمعه تاجري به مدرسه آمد و به ما مبلغي داد جهت نماز وحشت، توانستيم با آن پول چند روزي را بگذرانيم، خداوند متعال به ما عنايت مي کرد و هرگاه با مشکلي برخورد مي کرديم تفضلي مي فرمود و ايام را پشت سر مي گذاشتيم و در هر حال شكر گزار بوده و با گرسنگي و ناداري آشنا شده بوديم، احساس وظيفه و اداي آن موجب مي شد توكلمان بيشتر باشد و به آنچه كه خدا مقدر كرده بود مي ساختيم. حجت الاسلام والمسلمين ابراهيم رضائيان مى گويد: فقيه راحل مرحوم ميرزا(ره) در طالبيه تبريز به فضل و علم معروف بود و افراد فراوان به ايشان علاقه داشتند و از ايشان استفاده مى كردند. و بعضى اوقات حلقه بحث در حياط مدرسه طالبيه تبريز ايجاد مى شد و طلاّب با هم بحث مى كردند. يكى از حلقه هاى بحث، مربوط به فقيه راحل مرحوم ميرزا جواد تبريزى(ره) بود كه ايشان با مرحوم علامه شيخ محمد تقى جعفرى(ره) بحث مى كرد و اين بحث چنان پربار بود كه حدود پنجاه الى شصت طلبه دور مرحوم ميرزا (ره) حلقه مى زدند، و از وجود ايشان استفاده مى كردند. واقعاً مرحوم ميزرا (ره) زحمت كشيده بود و در دوران جوانى از هر نظر مى درخشيد، و تمام اوقات خود را به مطالعه و درس مشغول بود، و از بركات آن زحمات خالصانه است كه امروز حوزه علميه قم داراى فضلايى است كه افتخار حوزه مى باشند، وسكان دار سطوح عالي حوزه هستند، و آثار علمي ايشان كه به قلم مبارك ايشان نگاشته شده است، افتخارى ديگر براي حوزه مى باشد، از اين رو طلاب جوان بايد از زندگى اين فقيه راحل(ره) درس بگيرند، و جهت رسيدن به درجات بالا و كسب مقامات عاليه، ايشان را الگو قرار دهند. تمام مراحل زندگي مرحوم ميرزا (ره) درس است، و اين مراحل چهار گانه که شامل تحصيل در تبريز، و تحصيل در قم، و دوران سکونت در حوزه نجف، و سپس بازگشت به قم مقدسه مي باشد، هر لحظه اش راهكاري است به سوي رسيدن به مرتبه كمال و معرفت. پس از چند سال تحصيل کم کم مرحوم ميرزا (ره) احساس مي کند که بايد حوزه تبريز را ترک كرده و به حوزه علميه قم منتقل شود تا مراتب علمي خود را آنجا کامل نمايد. در سال 1364 هـ.ق در حالي كه مرحوم ميرزا (ره) 19 سال بيشتر نداشت. به قم منتقل مي شوند و در درس آيت الله سيد محمد حجت کوه کمري(ره) چهار سال اصول و فقه حاضر مي شوند، و درس آيت الله رضي زنوزي تبريزي(ره) چهار سال، اصول و فقه حاضر مي شوند و چهار سال، درس فقه در نزد مرحوم آيت الله خراساني(ره) تلمذ مي کند و در طول سكونت در قم كه نه سال طول كشيد در دروس فقه استاد الفقهاء و المجتهدين آيت الله بروجردي(ره) اصول و فقه حاضر مي شود که عمده استفاده ايشان از سيد بروجردي(ره) بوده است که مورد توجه ايشان قرار مي گيرند، و به خاطر تسلط و استعداد علمي ايشان را جزء ممتحنين حوزه قرار مي دهد. کرسي درس مرحوم ميرزا (ره) در قم از رونق خاصي برخوردار بود. درس ايشان زبانزد طلاب بود و مسجد نو ـ روبروي شيخان ـ مملو از طلاب مي شد، و به قول آيت الله شيخ يحيي انصاري شيرازي(حفظه الله)، درس مرحوم ميرزا (ره) به قدري شيرين و با محتوا بود که هنوز حلاوت آن درس را احساس مي کنم و آن گونه درس را بعدها نيافتيم. حجت الاسلام والمسلمين سيد ابراهيم رضائيان مي گويد: من هم از ايران به نجف رفتم و مدتى در حوزه نجف بودم. بعد يك سفر به ايران داشتم كه به محضر مبارك شيخ آيت الله ميرزا هاشم (ره) رسيدم و ايشان تا مرا ديد، با شوق و ذوق خاصى از من سؤال كرد: از ميرزا جواد (ره) چه خبر، ايشان چه كار مى كند؟ واقعاً ميرزا جولان فكر داشت. مرحوم ميرزا هاشم (ره) از هيچ كس سؤال نكرد، فقط جوياى حال ميرزا(ره) شد، و اين خود نشان مى داد كه مرحوم ميرزا(ره) كسي نبود كه فراموش شود. مرحوم ميرزا(ره) مي فرمودند: ما در حوزه قم بوديم و آوازه حوزه نجف را مي شنيديم. خيلي در حسرت نجف مي سوختم، ولکن راهي براي هجرت به آن ديار نمي يافتم، هميشه در اين فکر بودم که آيا مي شود روزي ما هم موفق شويم حوزه نجف را درک کنيم و در جواز مرقد مطهر اميرالمؤمنين و أبا عبدالله الحسين(عليهما السلام) ادامه تحصيل دهم، و اين آرزو موجب شده بود که توسل فراوان داشته باشم تا آنکه خداوند متعال حاجت من را برآورده کرد، و در يک جلسه علمي که داشتيم خدا عنايت کرد و اسباب مهيا شد و موفق به هجرت به نجف شدم. خصوصيات آن جلسه به نقل از مرحوم ميرزا(ره) اينگونه است، كه ايشان فرمودند: بعضي تجار تبريزي، از تهران يا تبريز به قم مي آمدند، و طلاب آذربايجاني را به ميهماني دعوت مي كردند، يك روز حاج يعقوب اپكچي(ره) از تجّار متدّين تبريز ساكن در تهران به قم آمده بود و طلاب را دعوت كرد، من هم در آن جمع بودم، در آن جمع عده زيادي از علماء که بعضي از آنان از مراجع بودند، حضور داشتند، آن زمان من هم يک طلبه جوان بودم، در آن جلسه مسأله علمي مطرح شد که در اطراف اين موضوع طلاب بحث کردند، که من وارد بحث شده و گفتم جواب مسئله اين نيست که مي گوييد، بلکه جواب اين است. نخسـت بعضي طلاب از اينکه من وارد بحث شدم خوششان نيامد، لکن کم کم بعضي از فضلاء جلسه حرف مرا تأييد کردند، و اين موجب شد که ميزبان توجه خاصي به من کند. خود را به من رساند و گفت اگر آقايان رفتند شما بمان با تو کار دارم. بعد از رفتن کليه افراد حاج يعقوب(ره) به نزد من آمد و گفت: ما شاء الله مسلط هستي. دوست دارم اگر حاجتي داري برايت برآورده کنم. مرحوم ميرزا (ره) گفتند: ما که دنبال حوائج دنيا نمي گشتيم و فقط به درس و بحث مشغول بوديم، به او گفتم سالها است آرزو دارم حوزه نجف را ببينم و در آنجا تحصيل کنم، لکن امکانات و خرجي راه و استقرار در نجف را ندارم، مرحوم ميرزا (ره) مي گويد: اين تاجر به من قول داد کارهايم را انجام دهد، و در مدت سه روز ضمـن تهيه گذرنامه تمام ما يحتاج راه را تهيه کرد. من به عنايت اهل بيت (عليهم السلام) به نجف اشرف سفر كردم تا نجف بودم اين تاجر متدين گاهي به من عنايت داشت، و حتي بعد از بازگشت از نجف محبتهاي فراواني كرد، و هر چند وقت يك بار به ديدنم مي آمد، خدا رحمتش کند ... بعداز آنکه مرحوم ميرزا(ره) به نجف اشرف مي رسد بعد از زيارت مرقد مطهر امير المؤمنين علي بن ابيطالب(عليه السلام) در مدرسه خليلي مهمان دوست ديرين خود مرحوم شهيد آيت الله ميرزا علي غروي(ره) مي گردد، و بعد از چند روز يک حجره اي در مدرسه قوام السلطنه شيرازي كه در پشت مسجد طوسي قرار داشت به دست مي آورد، و مشغول تدريس مكاسب و كفايه در مسجد خضراء و مسجد عمران شدند و روز به روز بر وسعت حوزه درسشان افزوده مي گردد، تاريخ دقيق هجرت مرحوم ميرزا (ره) به نجف اشرف سال 1371 هـ . ق است. حجت الاسلام و المسلمين سيد علي مرعشي در خصوص فضل مرحوم ميرزا(ره) مي گفتند: مرحوم ميرزا(ره) از نجف به كربلا با ماشين چوبي كه آن زمان بود مي رفتند و در ماشين جدّ ما آيت الله سيد محمد مرعشي(ره) حضور داشت عده اي از طلاب هم بودند در بين راه بعضي عوام مسائلي را از طلاب مي پرسند كه سؤال و جواب رد و بدل مي شود كه مرحوم ميرزا(ره) با اشكال به جواب بعضي مسائل، جواب صحيح را مي دهد، سيد علي مرعشي مي گويد، مرحوم ميرزا(ره) مورد توجه جدّ ما قرار مي گيرد و آدرس حجره او را گرفته و بعداز چند روز به حجره مرحوم ميرزا(ره) رفته و مبلغي را هديه مي كند من هم از كربلاء آمده بودم تعدادي عباء آورده بودم كه يكي را همان آنجا به ميرزا(ره) تقديم كرديم، جدّ ما از تسلط مرحوم ميرزا(ره) بسيار مسرور شده بود و لذا ميرزا(ره) را مورد عنايت خود قرار داد. يكى از ويژگيهايي مرحوم ميرزا(ره) در نجف اشرف، كه تمام فضلاى نجف آن را به كرات مشاهده كردند وبه آن شهادت مى دهند، توسل و ولاء مرحوم ميرزا(ره) بود، كه علاوه بر جدّيت در درس، و غرق در مسائل علمي، همواره توسل به درگاه اهل بيت(عليهم السلام) را از ياد نمي برد و در انجام اين كار زبانزد بود، فاضل محترم حجت الاسلام والمسلمين محمد علي مظاهري مي گويد: توفيق يافتم با تعدادي از دوستان در سال 1384ش به زيارت عتبات مقدسه نجف اشرف سفر نمايم و سعادت ياري كرد خدمت آيت الله سيستاني(دام ظله) رسيدم در آنجا ضمن رساندن سلام مخصوص مرحوم ميرزا(ره) به ايشان، در خصوص شخصيت مرحوم ميرزا(ره) صحبت شد، آيت الله سيستاني(حفظه الله) فرمودند: ميرزاي تبريزي از وقتي كه نجف اشرف بود ولاي عجيبي داشتند و محب سر سخت اهل بيت (عليهم السلام) بودند. مرحوم ميرزا(ره) هنگام ورود به نجف در درسهاي گوناگوني حضور يافت، ليكن در نهايت پايبند درس مرحوم آيت الله العظمي خوئي(ره) گرديد، و بتدريج از چهره هاي شاخص درس اين استاد بزرگوار و عظيم الشأن گرديده و مورد توجه ويژه ايشان قرار گرفت، معروف است که در آغاز حاضر شدن مرحوم ميرزا(ره) در درس آيت الله خوئي(ره)، سيد(ره) از مرحوم آيت الله محمد علي توحيدي(ره) سؤال مي کند که اين شخص کيست. شيخ توحيدي(ره) مي گويد: اين جواد است. اهل تبريز، سيد خوئي(ره) مي گويد: اين شخص آينده بسيار درخشاني دارد و کم کم موجب مي شود که سيد خوئي(ره) ايشان را به شوراي استفتاء خود دعوت کند، مرحوم ميرزا(ره) را مي توان يكي از شاگردان برجسته و مبرز مرحوم آيت الله خوئي(ره) دانست كه هميشه مورد عنايت و توجه خاص استاد بود، و دراغلب جلسات علمي خصوصي استادشان نيز شركت مي نمود، و دربحثها و درسها با طرح اشكالات و مطرح كردن بحثهاي علمي بر هر چه پربار شدن محفل علمي مي افزودند. استاد علاوه بر تدريس و تحقيق در حوزه علميه نجف، از امر تبليغ احكام و مسائل ديني مردم نيز غافل نبود، و در ايام تبليغي و فرصتهاي مناسب به نقاط نيازمند تبليغ، مسافرت مي كرد و به تبليغ احكام الله مي پرداخت... بعد از گذشت مدتي بعضي از شاگردان مرحوم ميرزا (ره) که خود به درس خارج رسيده بودند، از ايشان مي خواهند که به تدريس خارج پرداخته تا بتوانند طلاب از وجود ايشان استفاده کامل نمايند، ايشان درس خارج را در مسجد عمران شروع مي نمايد، تدريسي كه سالها ادامه يافت تا آن كه ماموران رژيم بعث عراق درشب جمعه سال 1354ش با يورش به حوزه نجف اشرف فضلاء و طلاب را دستگير كرده و از جمله مرحوم ميرزا (ره) را در راه بازگشت از كربلاء به نجـف دستگير و در زندان (خان النصف) كه در ميان راه كربلاء و نجف ـ قرار داشت زنداني مي كنند، دستگيري فضلاء و طلاب نيم ساعت به غروب آفتاب شب جمعه شروع و مرحوم ميرزا(ره) شب هنگام دستگير مي شود، رژيم بعث هر طلبه اي را در خيابان و معابر عمومي مشاهده مي كرد او را دستگير و روانه قرارگاههاي ارتش مي نمود. بعداز دو روز مرحوم ميرزا (ره) از زندان آزاد مي گردد و به او يك هفته دولت بعث وقت مي دهد كه خاك عراق را ترك كند، روحيه مرحوم ميرزا (ره) بعداز قضيه زندان خان النصف بسيار تغيير كرده بود، و برخورد تحقير آميز رژيم بعث سخت بر ايشان اثر گذاشت بود، لذا تصميم گرفتند به هر نحو ممكن خاك عراق را ترك كند حجت الاسلام والمسلمين سيد علي مرعشي به نقل از پدر بزرگوارشان آيت الله سيد جعفر مرعشي(ره) مي گويد: آيت الله خوئي(ره)، ميرزا (ره) را به نهار دعوت مي كند و مي گويد: ميرزا بمان شايد بتوان كاري كرد، لكن ميرزا (ره) مي گفت نه من تصميم گرفته ام بروم و بر رفتن اصرار داشت، مرحوم ميرزا(ره) مي گفت من استخاره گرفته ام و استخاره بسيار خوب آمده. از اين رو ميرزا(ره) در فاصله كوتاهي زندگي خود را جمع نموده و به سمت ايران حركت كردند، و هنگامي كه به مرز عراق رسيدند خبر لغو حكم تبعيد ايشان رسيد، ليكن ميرزا (ره) قبول نكردند و به سمت خاك ايران حركت كردند مرحوم ميرزا(ره) در قم مستقر مي شوند و كم كم خبر حضور مرحوم ميرزا(ره) در قم منتشر مي شود، و طلاب كم كم در اطراف مرحوم ميرزا (ره) جمع شدند، حتي بعضي از شاگردان مرحوم ميرزا (ره) از نجف به قم آمدند، مرحوم ميرزا (ره) در آغاز درس خارج خود را در مسجد كوچكي كه روبروي مسجد فاطميه (گذرخان) بود شروع مي كنند، لكن بعد از يك هفته به خاطر استقبال طلاب به مسجد عشقعلي منتقل مي شود، و بعداز مدتي جاي آن مسجد هم كفاف نمي كند به حسينه ارك منتقل مي شود، و بعداز مدتي حسينه ارك هم پاسخگوي فضلائي كه در درس فقه شركت مي كردند نمي باشد لذا درس فقه به مسجد اعظم منتقل مي شود، تدريس ايشان از هنگام ورود به قم درسال 1355ش تا شوال سال 1427ق مطابق با آذر 1385ش ادامه يافت، مرحوم ميرزا (ره) در سالهاي حضور در قم مقيد به درس بودند و كمتر درس خود را تعطيل مي كردند و حتي ايشان وقتي روزها از درس فقه فارغ مي شدند يك درس فقه ديگر در بيت داشتند كه بعدها به خاطر كثرت استفتائات به جلسه استفتاء تبديل شد. ميرزا(ره) غير از چهار سال آخر عمرشان كه در بيماري بسر مي بردند به تدريس منظم دروس اصول و فقه اشتغال داشتند، و در طول حضور مرحوم ميرزا(ره) در قم حتي در ايام جنگ و بمباران مشاهده نشد كه درس ايشان تعطيل شود. روحش شاد و راهش پر رهروا باد كه واقعا ايشان با فداكاري كه انجام دادند علاوه بر تحول در سطح علمي حوزه مدافع راستين ولايت بودند و جاي خالي ايشان بوضوح حس مي شود، انا لله و انا اليه راجعون.«رَحْمَة اللّهِ عَلَيْه رَحْمَة واسِعَة وَحَشَرهُ اللّه مَعَ النَّبِّي الْمُصْطَفى وَآلِهِ الطّاهِرِين الاَْطْيَبِين صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِم اَجْمَعِين وَالْحَمْدُللّه رَبّ الْعالَمِين.»
نویسنده : سايت آيت الله تبريزي http://tabrizi.org