۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۹ : ۲۱
بر
اساس این گزارش، این اثر داستانی است عاشقانه با زمینه مذهبی که حکایت از
دلدادگی جوانی پاک سیرت از اهل سنت به دختری شیعه مذهب دارد که در راه
وصال با موانع و اتفاقاتی تلخ و شیرین مواجه است.
جذابیت قلم نویسنده به اندازهای است که مخاطب را دچار خود کرده و تا انتهای داستان همراه میسازد.
«پدر
بزرگ از پشت قفسهها بیرون آمد و به گوشوارهای زیبا و گران بها که من
طراحی کرده بودم و ساخته بودم اشاره کرد. خوشحال شدم که آن را برای ریحانه
انتخاب کرده بود؛ هر چند بعید میدیدم که مادرش زیربار قیمت آن
برود.گوشواره را بیرون آوردم و به پدربزرگ دادم.
طراحی و ساخت این گوشواره، کار هاشم است. حرف ندارد!
مادر ریحانه گوشواره ها را گرفت و ورانداز کرد.
قشنگند، ولی ما چیزی ارزان قیمت می خواهیم.
مادر ریحانه گوشوارهها را روی مخمل گذاشت. با نگاهش گوشوارههای قبلی را
جستجو کرد. پدربزرگ گوشوارههای گران بها را توی جعبه کوچکی گذاشت. جعبه را
به طرف مادر ریحانه سُراند.
از قضا قیمت این گوشوارهها دو دینار است.
در دلم به پدربزرگ آفرین گفتم. از خدا میخواستم که ریحانه صاحب آن
گوشواره ها شود. قیمت واقعیاش ده دینار بود. یک هفته روی آن زحمت کشیده
بودم.»
منبع:فارس