کتاب «یادت باشد»، داستان زندگی شهید حمید سیاهکالیمرادی، اولین شهید مدافع حرم، در کمتر از شش ماه به چاپ سیزدهم رسید. بهگفته نویسنده این اثر، تاکنون ۳۰هزار نفر مخاطب این کتاب بودهاند.
عقیق:«یادت باشد» یک عاشقانه آرام در دل هیاهوهای زندگی است که با زبانی ساده و شیرین بهقلم رسول ملاحسنی روایت شده و انتشارات شهید کاظمی در اسفند سال گذشته آن را روانه بازار کتاب کرده است. چاپ نخست کتاب در روز رونمایی آن به اتمام رسید و در طول یک هفته، کتاب به چاپ سوم رسید. بهگفته نویسنده؛ این اثر در حال حاضر به چاپ سیزدهم رسیده و 30 هزار نفر آن را مطالعه کردهاند. رهبر معظم انقلاب چندی پیش در دیدار خبرگان به این کتاب اشاره کرده و فرمودهاند: یک کتابی تازه خواندهام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان ــ زن و شوهر ــ متولّدین دههی 70، مینشینند برای اینکه در جشن عروسیشان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! ب نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسیشان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلام الله علیها) میشود؛ گریهی ناخواستهی این دختر، دل او را میلرزاند؛ به این دختر ــ به خانمش ــ میگوید که «گریهی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد"»! و آن خانم میگوید که «من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمیخواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه زهرا سرافکنده باشم»! ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال 94 و 95 و مال همین سالها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقتهای درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛ اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه، بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل. این دو ــ زن و شوهری که عرض کردم ــ هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد میرود شهید میشود؛ جزو شهدای گرانقدر دفاع از حریم حضرت زینب (سلام الله علیها) است، وضعیّت اینجوری است. در متن پشت جلد کتاب «یادت باشد» این گونه آمده است: سر سفره که نشست گفت: «آخرین صبحونه رو با من نمیخوری؟!»؛ با بغض گفتم: «چرا اینطور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!»؛ گفت: «کاش میشـد صداتو ضبط میکردم با خودم میبردم که دلم کمتر تنگت بشه». گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست میمونم منو بیخبر نذار». با هر جانکندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیاش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید، تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ میزنم، فقط یهچیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی بهجای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو میفهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پلهها را که پایین میرفت برایم دست تکان میداد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم:«یادم هست! یادم هست!». علاقهمندان برای تهیه این اثر میتوانند به سایت مخصوص این کتاب به این نشانی مراجعه کنند. همچنین همزمان با توزیع این اثر، مسابقه کتابخوانی بر مبنای آن برگزار میشود که به نفرات برگزیده کمکهزینه سفر به کربلای معلی، مشهد مقدس و ربعسکه بهار آزادی اهدا میشود. مسابقه بهصورت غیرحضوری و از طریق سامانه پیامکی انجام میشود و تمام علاقهمندان میتوانند با خرید پستی کتاب در مسابقه شرکت کنند.