عقیق: سخنان ارزشمند آیت الله فاطمی نیا درباره شبهای قدر و چگونگی استفاده بهتر از این شبها و دستورالعمل های ایشان.
دستورالعملی برای شبهای قدر
اما غیر از این باشد آقا مسئله مشکل است، یکی از بزرگان در همین تهران بود که چشم برزخی داشت، یکی از شاگردان او برایم نقل کرد، گفت:در یک مجلسی که قرار بود آن ولی خدا که چشم برزخی داشته دعا بخواند و مردم هم با او بخوانند خلاصه ارادتمندان و شاگردان همه جمع شده بودند که دعا خوانده شود،قبل از اینکه دعا شروع شود، جوانی آمد از ایشان چیزی سوال کرد، که در این مسئله نه دل شکستن در کارش بوده است نه چیزی بوده، خلاصه یک جوری مسئله پیش آمد که مثل اینکه اآن جوان ناراضی از کنار ایشون رفت و شاید حق هم نداشته که ناراضی بشود اما اینها که چیزی بدست می آورند خیلی حساس هستند، محنت قرب ز بعد افزون است، دست و پاشان خلاصه میلرزد، میگوید بالاخره چراغ ها را خاموش کردند دعا شروع شد، میگوید وسط دعا این ولی خدا آنچنان فریاد کشید مثل کسی که ناگهان او را ماری زده باشد، گفت آن جوان کجا رفت؟ بیاید که صحبت کنیم! توجه فرمودید، در همان تاریکی شب مثل اینکه نشانش دادند که امشب شما یک مانعی دارید نمیتوانید پیش برید.
شب قدر کدام است
بله علی کل حال مطلب خیلی حساس است. و اما راجع به لیالی قدر هم چیزی عرض کنم که ان شا الله یک حالت تهیأ و حالت آمدگی نسبت به خود بنده و شما عزیزان حاصل شود، و آن این است که هر سه شب قدر بالاخره اینها مظان استجابت دعاست، شب نونزدهم احتمال شب قدر بودنش ضعیفتر از شب بیست ویکم است و شب بیست و یکم احتمال شب قدر بودنش ضعیفتر از شب بیست و سوم است، شب بیست و سوم احتمال قدر بودنش از این دو شب قوی تر است منتها نه این است که احتمال در آن دو شب منفی باشد، نه اصلا روایت دلادت دارد بر اینکه تکرار کنید حاجاتتان را، هرچه شب نونزدهم گفتی شب بیست و یکم هم دوباره آنها رو بگو، بیست و یکم گفتی بیست و سوم هم بگو، منتها ما یک وقتی قم که بودیم عملکرد بعضی از بزرگان، اولیا را میدیدیم، اینها با بیست و سوم آنچنان برخورد میکردند که تقریبا مثل کسی که یقین دارد.
درک شب قدر
روایات زیادی هم داریم که بعضی از بندگان در یک صوری شب
قدر را درک میکنند، البته این هم حرف بزرگی است، حالا شب قدر را درک کردن
شاید به این معنا نباشد که واقعا بداند شب قدر کدامیک است، حالا من
نمیدانم، یک همچین ولیی ممکن هم هست باشد، بعید نیست که کسی به ان رتبه
برسد، مجاز هم نباشد به کسی بگوید، اما شاید یکی از مصادیق اینکه شب قدر را
درک میکنند این باشد که بندگان توبه کنند، انابه کنند خدا آن شب قدر
واقعی، ناخودآگاه به اینها یک حالی میدهد، اصلا خودش هم متوجه نیست،آن شب
حالش قوی تر میشود، آن شب توفیقش بیشتر میشود.
جریان مکاشفه آیت الله خویی در شب قدر
مطلبی را در اینجا نقل میکنم برای اینکه در این ماه عزیز ذائقه مان بیدار شود و یک خورده بدانیم که "لیلة القدرخیر من الف شهر" یعنی چه و توجه پیدا کنیم که چرا انقدر بزرگان برای شب قدر دلهشان پر میزده و [میرزا جواد اقای ملکی تبریزی] سفارش میکند که یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید، این را برای این میگوییم. این را خیلی مجمل عرض میکنم، سندش را هم برایتان میگویم، ما در قم یک آقایی داشتیم هم مجتهد بود هم فقیه بود هم از اولیاء بود، مرحوم آیت الله آسید حسین قاضی قدس الله روحه که ایشون از قوم و خویش های آقای طبابایی و قاضی بزرگ بود، ایشون برای بنده نقل کرد، سند قضیه به این روشنی است، آسید حسین به من گفت و ایشون نقل کرد از خود آیت الله العظمی آقای خویی قدس الله روحه که دیگه سند از این قوی تر نمیشود، قریب به این مضامین که آقای خویی در طلبه گی که جوان بوده است میرود پیش آیت الله آسید علی قاضی بزرگ، قاضی تبریزی که در نجف بوده است، میگوید آقا راجع به شب های قدر یک چیزی به من مرحمت کنید، به من یک چیزی بگویید، آقای قاضی یک دستورالعمل به ایشون میدهد، آن دستورالعمل حالا شاید امانت باشد،چه عرض کنم،شاید نزد اولیاء باشد ما هم ندانیم، نمیدانم.
دستورالعمل متناسب با افراد
علی کل حال در بروی همه باز است، ما
اینجا نباید برخورد عوامانه بکنیم که ببینیم آن چه بوده، مثلا چه وردی
بوده این عوام بازی است، دستگاه پروردگار خیلی بزرگتر از این حرف هاست، اصل
پاکیزگی است اصل ریشه است، خلاصه دستورالعمل هم بالاخره به مناسبت افراد
داده میشود دیگر، اینها اطباء روحانی اند، اطباء جسمانی دیدید چطور برخورد
میکنند؟ یک نفر آمده مختصر سرش درد میکند، یکی هم آمده میگوید من یک کانون
چرکی دربدنم هست، اون یکی میگوید من اشتهام اینطور است به همه یکنواخت دوا
نمیدهند که، طب روحانی آقا دقیقتر از طب جسمانی است، حالا نمیخواهم وارد
این بحث شوم خیلی دقیق است.
ادامه جریان مکاشفه آیت الله خویی..
عرض میکنم خلاصه دستورالعملی میدهد، میگوید اینها را
انجام بده شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان بیا پیش من ایشون انجام میدهد،
اقای خویی طلبه ای بوده جوان، میگوید رفتم پیش آیت الله قاضی ایشون گفت
بنشین، نشستم یکوقت دیدم که یک نفر عین من روبه روی من نشسته، اصلا فرقی با
من ندارد، گفتم اقا اون کی روبه رو؟ گفت اون تویی، حالا عجله نکن،فقط دقت
کن ببین چه تغییری در این صورتی که میبینی به وجود می آید، میگوید دیدم که
این صورت که عین من است و رو به روی من نشسته، یواش یواش تار موهای سفید در
محاسنش می افتد، فرمودند: باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم چند تا طلبه
آمدند دور من بهشان درس میدم، دیدهم اینها زیاد شدند، این محاسن هم یک
خورده بیشتر دارد سفید میشود و بالاخره جمعیت زیاد شدند و من در مسجد حلی
نجف رفتم روی منبر درس خارج میدهم، همان ها را با چشم سر دارم میبینم که
این صورت رفته روی منبر و طلبه ها نشسته اند، فرمود: این تویی، این آینده
شماست تو مجتهد میشوی و درس خارج هم میدهی این هم درست است، بعد فرمودند:
باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم که یک گوشه ای از اتاق روزنه ای مثل اینکه
باز شده، چاپ خانه ایست، دارند حروف چینی میکنند، فرمود:رساله شما دارد
انجا چاپ میشود، بعد دیدم این محاسن این صورت سفیدتر شد و بالاخره مراجعات
زیادی، استفتاء می آورند، من هم خیلی ضعیف و نحیف شده ام و مراجعین ازدحام
کرده اند و بالاخره دیگه این صورت پیرتر شده که به زحمت میتواند بلند شود و
بشیند، فرمود: حالا گوش بده یک صدایی می آید، گوش دادم دیدم بلندگو دارد
میگوید که: مردم آیت الله العظمی آقای خویی به رحمت خدا رفت، میگوید این را
هم شنیدم مسئله تمام شد، نه صورتی نه چیزی، آقای قاضی فرمودند:پسرم این تو
بودی، اینی که حالا دیدی تمام آینده تو بود.یک چیز دیگری هم بعضی ها بر آن
اضافه میکنند، که من بر آن چیز یقین ندارم و نمیتوانم بگویم، آن ثقیل است،
حالا آن هم ان شاء الله خدا یک وقت مصلحت دانست ظاهر میشود.
کار از کجا خراب است..!
حالا من عرض میکنم که بارپروردگارا ما نمیدانیم در درگاه تو چه پرونده ای داریم تو خودت خوب میدانی که ما چه کاها کرده ایم، ای بسا که یک کارهایی میکنیم، فراموش میکنیم، بله، حتی در خیر هم اینطور است، گاهی یک خیری انجام میدهیم فراموش میکنیم، آن خیر خیلی به موقع می آید به داد ما میرسد، هیچ نمیدانیم کار از کجا درست شد، عجب کار درست شد، گره باز شد! چه طور شد؟! چه میدانی؟ یکی از آن نقطه های روشنت آمد به دادت رسید! خدا بزرگ است، خدا تاجر نیست اما اینطور قرار داده است، بر عکسش هم هست، یک وقت میبینی کار خراب است، اصلا نمیشود، حالی نیست، چرا؟! برای اینکه در فلان مورد ما یک دلی شکستیم، کاری کردیم، به هرحال بارپروردگارا نمیدانیم چه کرده ایم، تو خودت خوب میدانی، اما انقدر میدانیم که تو در این ماه رمضان در رحمت را به روی بنگانت باز کردی، این سحر ها چه اسراری دارد، این لحظات افطار چه اسراری دارد، اصلا روز و شب ماه رمضان آقا خیلی پر برکات است،
حالا این را بدون تعارف بگویم من و امثال من از ماه رمضان چیزی نمیدانیم، دستی از دور بر آتش داریم ای بسا حتی حساب میکنیم،حتی من شنیدم که بعضی از عوام الناس به این پونزدهم شونزدهم که میرسد میگوید: دیگه کمرش شکست! حتی به این تعبیر! بله دیگه زورش مثل اینکه رفت! خب چرا؟، بشریم دیگر، عاجزیم، محدودیم، بالاخره شب بلند میشویم، فردا یک محدودیت هایی داریم، درست است، اما اگر حقیقت ماه مبارک رمضان را لمس کنیم مطلب عوض میشود.دعایی دارد حضرت سید الساجدین صلوات الله علیه در صحیفه سجادیه مراجعه بفرمائید، وقتی که ماه رمضان به آخر میرسید، حضرت این را میخواند، آدم میبیند اصلا امام برای تمام شدن ماه رمضان بیقرار میشود، میگوید: چرا داری تمام میشوی، چرا رفتی؟!
اون ولی خدا یک دلیلی هم می آورد میفرمود در حدیث قدسی داریم که خدا میفرماید، این عجیب است ها، این رابشنوید، اگر بنده من دو رکعت نماز قبول شده در تمام عمرش داشته باشد من او را عذاب نمیکنم، ایشون میگفت خب یکوقت یک تفسیر عوامی بکنیم این حدیث را، تفسیر عوامیش این میشود که خب دو رکعت نماز بخوان، دقت بکن، آخه ما معنی قبول را هم نمیدانیم! قبول یعنی چی؟ یک قبول داریم آقا، یک صحت داریم ، یک کمال داریم، اینها با هم فرق میکند، نمازهایی که ما میخوانیم خب ان شاء الله صحیح است [صحیح بودن نماز به معنای رعایت احکامی است که در رساله آمده است مانند: پاک بودن لباس، روبه قبله استادن، درست ادا کردن حروف و..] حالا یک قدری در مستحباتش دقت بکنیم، یک قدری حضور قلب هم به هم برسانیم حالا به اندازه خودمون خب یک قدری کامل میشود، اما به جایی برسد که قبول بشود، آن آقا میفرمودند که اگر این حدیث را تفسیرعوامی بکنیم این میشود که یک دو رکعت نماز با دقت بخوان بعد هر کار دلت خواست بکن! دیگه چون خدا تو را عذاب نمیکند! مگه خدا این را میگوید؟! مقصود این است که دو رکعت نماز قبول شده نمیگذار دیگر بنده کج بشود اصلا!، این را میخواهد بگوید این خیلی حرف است. آقا اگه ما حق یک ماه رمضان را ادا بکنیم این دیگر نمیگذارد ما کج بشویم، "لعلکم تتقون"، این نورانیت آقا حاصل میشود.
حفظ نورانیت ماه رمضان تا ماه رمضان بعد
یک چیزی به شما عرض میکنم دلم میسوزد، دلم میخواهد در این مورد در حق خودتان و بنده دعا کنید، آن این است که، ان شاء الله این جمله را دست کم نگیرید این اسراری دارد، اگر کسی بتواند نورانیت یک ماه رمضانش را به آن یکی ماه رمضان وصل کند، اگر همه را وصل کرد فبها اگر نکرد لااقل بعضی ولو جزئی [از آن نورانیت را] وصل کند، این آدم عاقبت به خیر میشود، یقین بدانید، این حرفی است که بخواهیم شرحش کنیم دو سه ساعت شرح دارد، اما ان شاء الله دعا کنید که خدایا به حق امام زمان علیه السلام نورانیت هایی که ما در این ماه کسب میکنیم توأم با عافیت اینها را برای ما نگه بدار.
و الا آدم بیاید تو ماه رمضان بعد ماه رمضان تمام شود همان آش و همان کاسه، این دیگر "لعلکم تتقون" نمیشود، مولوی میگوید که یک نفری دید که شتر دارد می آید تو کوچه، گفت از کجا می آیی؟ آن یکی پرسید از اشتر که هی، از کجا می آیی ای اقبال پی، آقای شتر از کجا می آی؟ گفت از حمام گرم کوی تو، گفت خود پیداست از زانوی تو ، گفت رفته بودم در همان حمام محله شما، گفت معلومه خوب کیسه کشیدی، از زانوهات پیداست، بله بزرگان این مثل را زده اند، که آقا، مردم که عملکرد من را بعد از ماه رمضان میبینند، ببینند عین آن شتری که از حمام آمده، پس چی شد؟ ها؟ غیبتت که هست سر جاش! بد اخلاقیت در خانه که هست! دل شکستنت که هست! بی هوا پشت سر مردم حرف زدنت، اینها همه هست پس این"لعلکم تتقون" کجا رفت؟! پس چی شد؟! خدا را قسم میدهیم به اولیائش ان شاء الله این ماه را ماه عافیت و توبه و مستجاب شدن دعواتمون قرار بدهد، که این ماه ان شاء الله یک تقوایی حاصل شود که این تقوی ما را نورانیتی بخشد که این نورانیت تا ماه رمضان آینده حفظ بشود.
آن حال را همیشه نگه دار
در یک جایی بودم یک کسی میخواست غیبت کند، عصرماه رمضان بود، گفت راستی میخواستم یک چیزی بگویم دیدم غیبت میشود، گفتم این حالت را همیشه نگه دار، ماه شوال هم که بود این حرف را بزن، اگه دیدی غیبت است برگردان، توجه فرمودید. من عرضم تمام است انشاء الله امیدواریم خدا به همه ما نورانیت بدهد، ان شاء الله از اسرار معارف ماه مبارک رمضان بهره مند شویم.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی استاد فاطمی نیا
211001