29 خرداد 1401 20 ذی القعده 1443 - 25 : 05
کد خبر : ۹۹۰۸۳
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۱:۲۲
به مناسبت ۲۴ ذی‌الحجه؛ روز دیگری برای عظمت اسلام
اگر در روز عید غدیر پیامبر اکرم (ص) حضرت امیرالمومنین (ع) را به عنوان جانشین خود معرفی می‌کند، در واقعه مباهله ایشان، اهل بیت (ع) به عنوان جان خویش یاد می‌کند.
عقیق:، در روز ۲۴ ذی‌الحجه واقعه مباهله اتفاق افتاد. یکی از مهم‌ترین رخدادهای صدر اسلام، که در جامعه مسلمانان مورد غفلت قرار گرفته است. اگر در روز عید غدیر پیامبر اکرم (ص) حضرت امیرالمومنین (ع) را به عنوان جانشین خود معرفی می‌کند، در واقعه مباهله ایشان، از حضرت امیرالمومنین (ع) و اهل بیت (ع) به عنوان جان خویش یاد می‌کند.

مباهله؛ صحنه تمایز حق و باطل

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه‌ای: روز مباهله، روزی است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانی خود را به صحنه می‌آورد. نکته‌ی مهم در باب مباهله این است: «و انفسنا و انفسکم» در آن هست؛ «و نسانا و نساکم»در آن هست؛ عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب میکند و به صحنه میآورد برای محاجه‌ای که در آن باید تمایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد.

هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت، پیغمبر دست عزیزان خود، فرزندان خود و دختر خود و امیرالمومنین را - که برادر و جانشین خود هست - بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنائی بودن روز مباهله به این شکل است.

یعنی نشان دهنده‌ این است که بیان حقیقت، ابلاغ حقیقت، چقدر مهم است؛ میآورد به میدان با این داعیه که میگوید بیائیم مباهله کنیم؛ هر کدام بر حق بودیم، بماند، هر کدام بر خلاف حق بودیم، ریشه‌کن بشود با عذاب الهی.

صوت/ سخنرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در رابطه با مباهله


ماجرای مباهله چیست؟

نجران، یکی از شهرهای منطقه حجاز است که در مرز یمن قرار دارد. در صدر اسلام، اهالی آنجا طبق آئین مسیحیت می‌زیستند تا اینکه در سال دهم هجرت، پیامبر اسلام (ص) اهالی آن منطقه را به اسلام دعوت فرمود و گروه بسیاری مسلمان شدند، ولی عده‌ای نیز در کیش نصرانیت باقی ماندند.

به دنبال این حادثه، حضرت رسول اکرم (ص) نامه‌ای به بزرگان نصارای نجران نوشت.

در این نامه آمده بود: «به نام خداوند یگانه؛ خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. از محمد پیامبر و فرستاده خداوند متعال به بزرگ‌ترین روحانی مسیحیان نجران. من شما را از پرستش بندگان به پرستش خداوند یکتا دعوت می‌کنم. اگر می‌خواهید مسلمان شوید و اگر اسلام را نمی‌پذیرید باید جزیه بدهید و گرنه به شما اعلان جنگ می‌دهم.

آنان بعد از رسیدن نامه پیامبر (ص) به هراس افتادند و بعد از مشورت با هیئتی مرکب از ۱۴ نفر و به سرپرستی سه کشیش به نام‌های اهتم، عاقب و سید به مدینه آمدند.

هیئت روحانیون اعزامی از نجران، وارد مدینه شدند و مستقیماً در مسجد، به حضور پیامبر (ص) رسیدند. آن‌ها وقتی احساس کردند که زمان عبادتشان فرا رسیده است، ناقوس را برای اعلام نماز به صدا درآوردند. یاران پیامبر (ص) با مشاهده این وضع ناراحت شده و گفتند: یا رسول‌الله! در مسجد شما صدای ناقوس؟! فرمود: بگذارید عبادتشان تمام شود، آنگاه آن‌ها را به اینجا دعوت کنید!

آنان بعد از ادای مراسم عبادت، به محضر پیامبر (ص) آمدند و به رسول خدا (ص) گفتند: شما چه ادعائی دارید؟ فرمود: «من مردم را به آئین توحید دعوت می‌کنم و از آنان می‌خواهم که: شهادت بدهند خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد و من پیامبر خدا هستم. از منظر دین من عیسی بن مریم بنده و مخلوق خداوند عالمیان است. غذا می‌خورد و آب می‌نوشد و سخن می‌گوید».

روحانیون مسیحی نجران پرسیدند: «اگر او بنده خداست، پس پدرش کیست؟!»

در همین حال به پیامبر (ص) وحی نازل شد که از آن‌ها بپرس، درباره حضرت آدم چه می‌گویید؟ آیا او بنده خدا و مخلوق خدا نبود که مانند سایر بندگان می‌خورد و می‌نوشید و سخن می‌گفت؟!

وقتی پیامبر (ص) از آنان سؤال کرد، پاسخ دادند: آری او چنین بود. پیامبر (ص) پرسید: بسیار خوب! پدر آدم که بود؟ آنان در جواب عاجز شدند و با حالتی حیرت‌زده به همدیگر نگاه کردند.

در آن حال خداوند متعال این آیه را فرستاد: «ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون» (آل‌عمران: ۵۹)؛ «مثل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش! او موجود شد».

بنابراین آیه، ولادت عیسی (ع) بدون پدر، هرگز نمی‌تواند دلیل الوهیت او باشد، وگرنه باید حضرت آدم را به خدا بودن شایسته‌تر دانست که نه پدر دارد و نه مادر.

 

فرو ماندن از جواب و آغاز مباهله

وقتی آنان از جواب فروماندند، پیامبر (ص) بار دیگر آنان را به اسلام دعوت کرد و آن‌ها برای رهایی خویش تظاهر به اسلام کرده و گفتند: «ما مسلمان شدیم.» پیامبر (ص) فرمود: نه! دروغ می‌گویید و شما را علاقه به صلیب موهوم عیسی (ع) و شراب‌خواری و خوردن گوشت خوک مانع می‌شود که قلبا دین حق را بپذیرید!

چون آن‌ها از پذیرش حق سرباز زدند، در همان لحظه‌ایه مباهله نازل شد که: «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین»؛ (آل‌عمران: ۶۱) «هرگاه بعد از دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، کسانی با تو به مجادله و ستیز برخیزند، بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از جان‌های خود دعوت می‌کنیم شما هم از جان‌های خود؛ آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ‌گویان قرار دهیم».

نصارای نجران بعد از شنیدن این آیه، گفتند: این کاری منصفانه است و بعد از قرار گذاشتن وقت مباهله، برای کسب آمادگی به منازلشان رفتند. در جلسه‌ای که مسیحیان نجران تشکیل دادند، بزرگ آنان به سایرین گفت: اگر محمد، فردا با عده‌ای از یاران و اصحابش برای مباهله آمد، ما هم با او مباهله می‌کنیم و او قطعاً پیامبر خدا نیست؛ اما اگر با خاندانش برای مباهله حضور یافت، ما نباید به این کار دست بزنیم؛ زیرا اگر او خاندان نزدیکش را برای این کار انتخاب کند و حاضر شود آن‌ها را فدا نماید، حتماً او پیامبر است و در ادعایش راست‌گو است.

صبح روز بعد، نصارای نجران آمدند و در محل مقرر ایستادند و منتظر ورود پیامبر (ص) بودند. ناگهان مشاهده کردند که حضرت رسول اکرم (ص) کودکی را در آغوش گرفته و دست کودکی دیگر را در دست دارد و زن و مردی پشت سر او قدم برمی‌دارند و باشکوه و جلال و هیبت معنوی خاصی به پیش می‌آیند. در آن حال پیامبر به همراهانش توصیه فرمود که من هرگاه نفرین کردم، آمین بگویید.

روحانیون نجران از گروه زیادی از انصار و مهاجرین که برای تماشای مباهله آمده بودند، سؤال کردند: این‌ها چه نسبتی با محمد (ص) دارند؟ آنان پاسخ دادند: آن مرد علی بن ابی‌طالب، داماد اوست و آن زن فاطمه، دخترش می‌باشد و آن دو کودک حسن و حسین، فرزندان فاطمه و علی هستند.

روحانیون نصارا با دیدن این منظره خود را باخته و نگران شدند؛ به‌ طوری که رئیس آنان گفت: من عذاب را در چند قدمی خود احساس می‌کنم؛ زیرا او به راه خود ایمان راسخ دارد، وگرنه هیچ‌گاه فردی که در کار خود تردید داشته باشد، عزیزان و نور چشمان خود را در معرض عذاب الهی قرار نمی‌دهد. اگر با این وضع دست به نفرین برداریم، تمام ما نابود خواهیم شد و تا روز قیامت یک نفر نصرانی روی زمین باقی نخواهد ماند و نام کلیسا از حافظه تاریخ محو خواهد شد».

آنان عاجزانه عرضه داشتند: ای ابوالقاسم! ما مباهله نمی‌کنیم، تو دین خود را داشته باش و اجازه بده ما هم به دین خود باقی بمانیم.

پیامبر (ص) فرمود: نه. اگر حاضر به مباهله نیستید، مسلمان شوید. اسقف گفت: نه! مسلمان نمی‌شویم و چون توانایی جنگ نداریم، مانند سایر اهل کتاب جزیه می‌دهیم. پیامبر (ص) پذیرفت و مصالحه نمود.

صوت/ قرائت دعای مباهله با صدای محسن فرهمند:

 

وضو بگیرم در حال روزه با تکبیر

کنم مباهله با دشمنان حی قدیر

زبان حق شَوَم و آیه مباهله را

به شأن فاطمه و شوهرش کنم تفسیر

ز قول دوست و دشمن شنو که این آیه

به وصف اهل کسا از خدا شده تعبیر

محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن

که پنج در عددند و یکی چو حی قدیر

پی مباهله کردند روی در صحرا

یکی چو مهر فروزان چهار ماه منیر

فتاد چشم نصارا به آن خدارویان

که نور طلعتشان گشته بود عالمگیر

مسیحیان پی نفرین پنج تن دیدند

که نیست غیر هلاکت برایشان تقدیر

همه به خاک قدوم پیمبر افتادند

که ای ز جانب حق خلق را بشیر و نذیر

به حضرت تو نصارا تمام تسلیم اند

که تو بلند مقامی و ما تمام حقیر

هزار مرتبه نفرین به دشمنان علی

که می کنند در این آیه حیله و تزویر

کنند فضل علی را به دشمنی انکار

خدای نگذرد از این خطا و این تقصیر

چرا شدند فراری از این حقیقت محض

چرا به سلسله ی نفس خود شدند اسیر

قسم به جان علی منکر مباهله را

خدای لعن نموده، پیمبرش تکفیر

گرفتم آنکه شود خصم منکر خورشید

کجا به تابش انوار آن کند تأثیر

فضائل علی از حد بود فزون چه زیان

که بر مباهله منکر شوند یا به غدیر

غلامرضا سازگار


منبع:فارس
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: