کتاب "اسرار نماز" نوشته ملامحسن فیض کاشانی از آثار قابل توجه و اعتنا در حوزه معرفت دینی و تبیین ظرایف عبادت است. همچنان که می دانیم نماز مهم ترین آیین و عبادت و وسیله اتصال به خداوند در مسلمانی است و بی جهت نیست که از زبان معصوم (ع) می شنویم که اولین چیزی که در قیامت از انسان سوال می شود درباره نماز است و اگر نماز پذیرفته شد سایر اعمال او نیز پذیرفتنی است و اگر نمازها رد شدند سایر اعمال هم رد می شود. در این سلسله یادداشت ها می کوشیم با اشاره به مباحث کتاب مطرح شده گامی در شناخت بیشتر این گنجینه الهی برداریم.
ای عزیز! آدمی را سفری بی نهایت و منزلهائی پرخوف و خطر و بی غایت، در
پیش است و بیشتر مردم از این راه بی پایان و تحصیل اسباب نجات از مهالک آن
غافلند: خانه پر گندم و یک جو نفرستاده به گور - غم مرگت چو غم برگ زمستانی
نیست.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: رحم الله امرء، عرف من این، و الی
این، ولاین / خدا رحمت کند کسی را که بداند: از کجا آمده است و به کجا می
رود و برای چه آمده است.
و این سه مطلب، در دو آیه شریفه از قرآن مجید انا لله و انا الیه راجعون /
ما از آن خداوندیم و به سوی او نیز باز گردانده ایم. و ما خلقت الجن و
الانس الا لیعبدون / جن و انس را نیافریدیم، مگر برای آنکه پرستش کنند؛
بیان گردیده است.
از نزد خدا آمده ایم و بازگشت ما نیز به سوی اوست، اما برای چه کار آمده
ایم؟ برای عبادت و خداشناسی. ولی چرا خداوند لعیبدون گفت و لیعرفون نفرمود؟
برای اینکه بفهماند که طریق خداشناسی، منحصر است به بندگی و عبادت. زیرا
که آدمی به هر کس که نزدیکتر شد، شناسائیش از او بیشتر می شود و شناسائی هر
کس نسبت به خداوند با اندازه قرب او به خدا است. این است که در همه عبادات
نیت و قربت شرط است و هر عبادتی را به وقت نیت می گوئی: قربة الی الله.
اخلاصی که مومن حقیقی می ورزد
و در حدیث کافی آمده است که: ان العبد لیتقرب الی بالنوافل، حتی کنت سمعه
الذی یسمع به، و بصره الذی یبصر به، ویده التی یبطش بها بنده من به سبب
اعمال مستحب و نوافل، تا آنجا که به من نزدیک می گردد، که گوش و چشم و دست
وی می گردم، همان گوش که با آن می شنود و همان چشم که با آن می بیند و همان
دست که با آن کار می کند.
در اینجا خداوند می فرماید که: چنین بنده ای به من می شنود و نه به این گوش
ظاهر و به من می بیند و به من می دهد و می ستاند. یعنی: دیگر از خودهوایی و
خویشتنی برای او باقی نمانده است و هرچه می کند، برای خدا می کند.
روایت شده است که حضرت امیرالمؤمنین (صلوات الله و سلامه علیه) در جنگ، بر
کافری غالب شد و او را بر زمین زد که بکشد. در این حال، او آب دهان به صورت
مبارک حضرت انداخت حضرت از روی سینه او برخاست و او را نکشت. علت این کار
را پرسیدند، حضرت فرمود: غضب بر من مستولی شد و نخواستم در این کار، جز
رضای خدا باشد، لذا قدری صبر می کنم تا غضبم فرو نشیند سپس آن شخص مسلمان
شد و گفت: این کار همه برای خدا است.
سفر آدمی دارای شش مرحله است
باری، سفر آدمی دارای شش مرحله است و هر مرحله را منازل بسیاری است، که
بعضی مرحله سوم را که فضای این عالم است، تحدید به هجده هزار منزل کرده
اند. مرحله اول، صلب پدر، و مرحله دوم رحم مادر، مرحله سوم عرصه و فضای
عالم اجسام، مرحله چهارم قبر و عالم برزخ، مرحله پنجم عرصات قیامت که دارای
پنجاه موقف می باشد و در هر موقف، انسان مورد سؤال قرار می گیرد و در صورت
داشتن خطا، هزار سال در آن موقف حبس می شود. یوماً مقداره خمسین الف سنة
مما تعدون / مرحله ششم بهشت یا دوزخ است. در اینجا است که خطاب می رسد: و
امتازوا الیوم ایها المجرمون / ای مجرمین! امروز از مؤمنین جدا شوید و این
مرحله آخر، منزل خلود و جاودانگی است.
اما تمام گفتگوها درباره منزل سوم یا عرصه این عالم است، که هرچه باید بشود
در اینجا می شود. این است که اینجا را دار الزراعه یا مزرعه گفته اند،
زیرا که هر تخمی که در عرصه دنیا بکاری، همان را در قیامت بدروی.
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر - کای نور چشم من، بجز از کشته ندروی.
چرا دنیا را دارالتجاره گفته اند
دنیا را دارالتجارة، یعنی: تجارتخانه هم گفته اند، زیرا: ان الله اشتری من
المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة / خداوند در ازاء بهشت، خریدار
جانها و اموال مؤمنین است. حال اگر فروشنده از اصحاب یمین باشد، جان و مال
دهد و در عوض، بهشت بستاند، و اگر از سابقین باشد، به درک مقام العبودیة
جوهرة کنهه الربوبیة - عبودیت و بندگی، جوهر حقیقتی است که، کنه و باطن آن
ربوبیت و پروردگاری است - نائل گردد. و در اینجا است که حضرت حق می فرماید:
عبدی اطعنی اجعلک مثلی بنده من، مرا اطاعت کن تا تو را مثل خود قرار دهم.
در دنیا است که نقد انسانی را به محک امتحان می زنند: و لنبلونکم حتی نعلم
المجاهدین منکم / شما را می آزمائیم تا مجاهدین راه خدا را از غیر مجاهدین،
جدا سازیم. و اکتساب سعادت و شقاوت، در همین منزل انجام می شود.
ای عزیز، دنیا رباطی است که بر سر بادیه قیامت نهاده اند و تو را در آن
رباط، روزی چند مهلت است که برای راه قیامت خود، توشه ای برگیری و در این
چند روز، نعم ظاهری و باطنی را برای تو مهیا کرده اند و احکام الهیه و طریق
اکتساب مقامات عالیه اخروی را، به لسان انبیاء و رسل، برای تو بیان فرموده
اند و حجج الهیه را برای تو تمام کرده اند و کیفیت اکتساب سعادت و شقاوت
را بیان نموده اند. و هدیناه النجدین راه بهشت و دوزخ را به وی نموده ایم و
به او فهمانده ایم که اگر بخواهی، می توانی این نعمتهای فانی دنیوی را،
سرمایه و وسیله لذات و درجات بهشتی، یا عذاب و شدائد و درکات جهنم قرار
دهی. چه زیبا سروده است:
از رباط تن چون گذشتی، دگر معموره نیست - زاد راهی برنمی گیری از این منزل چرا؟
گرچه کرسی سرفرازی بایدت - ترک ملک و بی نیازی بایدت
فی المثل گر صد جهان است آن تو - آنچه بفرستی تو، آن است آن تو
گر در این ره بنده یا آزاده ای - می نبینی آنچه نفرستاده ای
باری طریق تکمیل انسان در دو جمله: التعظیم لامر الله والشفقة علی خلق الله
خلاصه شد که این دو مطلب به منزله دو پا است برای سالک راه خدا و دو بال
است برای طائر الی الله که در قیامت با آن دو، از عقبه صراط به آسانی
بگذرد. قسم اول: به خالق متعلق است و آن را حق الله گویند. مانند: نماز و
روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تلاوت قرآن کریم.
قسم دوم: متعلق به مخلوق خدا است و آن را حق الناس نامند. چون: خمس و زکوة و
صدقه و تربیت ضعفا و ایتام و کمک به درماندگان و ستمدیدگان. و افضل قسم
نخستین، نماز است که فرموده اند: الصلوة عمود الدین، ان قبلت قبل ماسواها، و
ان ردت رد ماسواها نماز، به منزله ستون دین است اگر نماز مورد قبول
پروردگار افتد، اعمال دیگر آدمی نیز، مقبول درگاه خواهد شد و اگر نماز،
مردود گردد سایر اعمال و عبادات را نیز، وقعی و ارزشی نخواهد ماند.