امام محمدباقر علیهالسلام در سال 95 قمری بعد از شهادت پدر بزرگوار خود، امام زینالعابدین علیهالسلام، به امامت رسیدند و تا زمان شهادت، یعنی سال 114 به مدت 15 سال دوران امامت آن امام بوده است.
اما درباره سیره و فعالیت علمی امام محمدباقر علیهالسلام پرسشهایی مطرح است که در گفتگو با حجتالاسلام امیر انصاریان به بررسی آن پرداختهایم.
یکی از نکات برجستهای که در حیات امام محمدباقر علیهالسلام بسیار مهم بوده و کمتر به آن اشاره شده، آن است که آن حضرت در قضیه کربلا حضور داشتهاند. آیا از آن حضرت روایاتی از ماجرای کربلا و قیام امام حسین علیهالسلام وجود دارد؟
در آن زمان، ایشان حدود پنج یا شش ساله بودند و جزء اسرای کربلا بودند که همراه حضرت زینب سلامالله علیها و امام زینالعابدین علیهالسلام به شام برده شدند. آن حضرت شاهد مجموعه وقایع عاشورا هستند. امام معصومی که بنا بر علم کلام شیعه و اطلاعاتی که در روایات وجود دارد، سن برای علم امام ملاک نیست. پس آن وجود معنوی امام متفاوت با دیگران است و این اراده الهی است که خداوند متعال بر آن تأکید فرموده است که: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً» به این معنا که قطعاً خداوند متعال اراده فرموده که شما اهلبیت را از هر گونه رجس و ناپاکی مبرا کرده و به کاملترین نوع پاک و مطهر گرداند. به این ترتیب امام محمد باقر علیهالسلام در مقام و جایگاه و موقعیت امامت، در همان سنین کودکی شاهد قضایای کربلا بودهاند. یکی از مسائل مهمی که از آن حضرت به دست آمده، مجموعه مصائبی است که آن حضرت به عنوان ناظر کربلا برای ما روایت کردهاند.
فرهنگ عاشورایی چه به لحاظ تاریخی و چه به لحاظ معنوی باید از منظر امام محمدباقر علیهالسلام مورد بررسی قرار بگیرد. چراکه اگر آموزهای از ارزش و جایگاه زیارت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام و امور معنوی عاشورا را در دست داریم، در حقیقت مدیون مدرسه فکری امام محمدباقر علیهالسلام هستیم. درواقع ما بخش عمدهای از مسائل عاشورا و توجه به حضرت سیدالشهدا علیهالسلام را از برکت وجود و آموزههای امام محمدباقر علیهالسلام به دست آوردهایم.
میدانیم که دوران امامت امام محمد باقر علیهالسلام با ترویج علوم توسط آن حضرت همراه بوده است؛ اما این سؤال مطرح است که چگونه چند سال پس از شهادت امام حسین علیهالسلام و تلاش امام زینالعابدین در ترویج معارف و علوم در قالب دعا، امام محمدباقر علیهالسلام توانستند چنین مکتب بزرگ علمی را راهاندازی و اداره کنند؟
دوران امامت امام باقر علیهالسلام در ایامی گذشت که بنیامیه در ضعف بسیار شدیدی به سر میبرد. در آن زمان پنج خلیفه عوض شدند. ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک همگی در شرایط ضعف در حکومت به سر میبردند. چون بعد از قضیه عاشورا، یک نهضت فکری و عقیدتی میان مسلمانان بر علیه بنیامیه شکل گرفت که اجازه کار اجرایی را از آنها گرفته بود؛ اما خود واقعه عاشورا موجب شد بنیامیه جایگاه خود را در میان کسانی که پیش از آن واقعه جایگاهی داشتند، از دست بدهند. در اواخر حکومت بنیامیه، بنیعباس نیز شروع به درگیریهای پراکنده با حکومت داشتند تا قدرت را به دست آورند. به این ترتیب دوران امامت امام محمدباقر علیهالسلام در عصری گذشت که نه تنها حکومت بنیامیه دچار ضعف بود، در عین حال بنیعباس نیز با آنها درگیریهای پراکندهای داشتند که در اواخر حکومت بنیامیه به اوج خود رسید.
در این شرایط، فرصتی برای امام محمدباقر علیهالسلام فراهم شد که امکان حرکت علمی را به دست آوردند. درست است که حکومت اجازه حرکت اجتماعی و اجرایی را به آن حضرت ندادند، اما به دلیل درگیریها فرصت نداشتند تا آن حضرت و یاران ایشان را به طور کامل محدود کنند.
پس امام محمدباقر علیهالسلام از این فرصت استفاده کردند.
همین طور است. آن حضرت در شرایط درگیری حکومت، با توجه به فرصت پیش آمده مدرسه علمی در مدینه تشکیل دادند. این مدرسه علمی باعث ترویج مکتب اهلبیت علیهمالسلام شد.
با توجه به این که توجه محققین بیشتر به ابعاد فقهی و روایات فقهی آن حضرت است، اما روایاتی در تفسیر قرآن هم از امام محمد باقر علیهالسلام وجود دارد.
درست است. بعد ارزشمندی که از این مدرسه علمی برای ما باقی مانده است که متأسفانه محققین کمتر به آن توجه کردهاند، تلاش آن حضرت برای تفسیر قرآن است. بر این اساس پژوهشگرانی مجموعه روایات امام محمدباقر علیهالسلام در تفسیر قرآن را جمعآوری کردهاند که حدود هشتصد صفحه روایات تفسیر آن حضرت است. علی بن ابراهیم قمی، فیض کاشانی، صاحب تفسیر نورالثقلین به این روایات در تفاسیر خود اشاره کردهاند. به این صورت است که از باب تفسیر قرآن، دریچه مهمی از علم اهلبیت علیهمالسلام توسط امام باقر علیهالسلام برای ما باز شده است.
به علم و دانش امام محمدباقر علیهالسلام اشاره کردید. میدانیم که تمامی ائمه اطهار علیهمالسلام نور واحد بوده و بنابراین مروج علم الهی بوده و از علم لدنی برخوردار هستند؛ اما در این میان امام محمدباقر علیهالسلام به عنوان باقرالعلوم شناخته شدهاند. این عنوان به چه دلیل به طور ویژه به آن حضرت اختصاص پیدا کرده است؟
باقرالعلوم به معنای شکافنده علم است. درست است که علم همه اهلبیت علیهمالسلام از یک منشأ متجلی میشود و همگی اتصال تام به علم الهی دارند، اما این فرصت ویژه در ترویج علوم برای امام باقر علیهالسلام ایجاد شد که بتوانند مبانی دانش قرآنی، معارفی و اهلبیت علیهمالسلام را برای مردم بیان کرده و موشکافی کنند.
دایره علومی که از امام محمدباقر علیهالسلام باقی مانده، تا کجاست؟
آن حضرت در علم کلام، از مسئله توحید تا مسئله معاد را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و به ما آموزش دادهاند؛ یعنی موضوع توحید، معاد، نبوت، عدل و امامت در تمامی مبانی علم کلام به طور مفصل بیان شده است. در علم فقه نیز مشاهده میکنیم که در کتابهایی مانند وسائل الشیعه، جامع الاحادیث و شرح لمعه از وجود مبارک امام محمدباقر علیهالسلام از باب طهارت به اندازه 53 باب فقه از آن حضرت روایاتی وجود دارد؛ یعنی امام محمدباقر علیهالسلام از ابتدای فقه که موضوع طهارت، نماز، خمس، زکات، حج، قضا، شهادات و مبانی حقوق تا مباحث دیگر، آموزشهای تفصیلی فقه را آموزش دادهاند. در مجموعه مباحثی که آن حضرت در مدینه مطرح کردهاند، یک دوره کامل بحث اخلاقی از ایشان باقی مانده است. در حوزه علم اخلاق نظری روایاتی که مرحوم کلینی در کتاب کافی نوشته است یا مرحوم مجلسی در ده جلد ایمان و کفر بحارالانوار آورده، مشاهده میکنیم که یک دوره کامل علم اخلاق نظری از امام محمدباقر علیهالسلام وجود دارد. وقتی روایات در باب عبادات را نیز بررسی میکنیم، میبینیم که امام محمدباقر علیهالسلام دستورات مفصلی در اذکار، ادعیه و علم اخلاق عملی و عرفان عملی ارائه کردهاند.
این سیره علمی و سنگ بنایی که وجود مبارک امام محمدباقر علیهالسلام بنیانگذاری کردهاند، اساس مدرسه چهار هزار نفری امام صادق علیهالسلام است؛ یعنی مدرسه امام صادق علیهالسلام در تداوم مدرسه علمی و فکری است که پدر ایشان فراهم کردهاند.
از نظر علمای شیعه، فقیهترین فقهای عالم اسلام را شش نفر میدانند: زراره بن اعین، معروف بن خربوذ مکی، بصیر اسدی، فضیل بن یسار، محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی. نکته قابل توجه آن است که همه این افراد شاگرد امام باقر و امام صادق علیهالسلام بودهاند.
نکته قابل توجه در مکتب علمی امام باقر علیهالسلام، حضور چهرههایی از اهل سنت است. چه شد که این افراد در محضر امام باقر علیهالسلام حضور داشتهاند؟
در میان اصحاب و شاگردان امام باقر علیهالسلام عدهای از اهل تسنن هم دیده میشوند، به این دلیل که آنها از علم آن حضرت بهرههای زیادی میبردند و طبیعی که در شاگردی آن مکتب را کنند. عده زیادی از علمای اهل سنت از امام محمد باقر علیهالسلام روایاتی نقل کردهاند که از مصادر اهل سنت است. امام باقر علیهالسلام نیز این باب را باز گذاشته بودند تا آنها نیز از این معدن علم استفاده کنند.
شیخ طوسی در کتاب رجال خود، 462 مرد و زن که عمده آنها هستند را نام برده است که این افراد از شاگردان امام محمد باقر علیهالسلام هستند. ناگفته نماند که بخش عمده اطلاعات ما در تاریخ انبیا علیهمالسلام در دست داریم و از منابع مستند و معتبر محسوب میشوند، روایاتی است که از وجود مبارک امام باقر علیهالسلام به ما رسیده است. ابن حجر در مورد آن حضرت جمله مشهوری دارد که «ابوجعفر علیهالسلام آن قدر گنجهای فراوانی از حقایق احکام لطایفی آشکار کرد که جز بر عناصر بیبصیرت یا بد نیت پوشیده نیست.» یعنی اگر کسی نیت بد و آلودهای دارد منکر علم امام علیهالسلام میشود. وگرنه کسی که سیرت پاک و سالمی دارد از هر فرقهای که باشد، معترف به دانش آن حضرت است. ابن حجر ادامه میدهد که: «به حقیقت باید آن حضرت را باقرالعلوم و شکافنده علم بدانیم. چراکه ایشان کسی بود که ابواب علم را از منشأ الهی به روی مردم باز کرد.»
نکته جالب این است که علمای بزرگ و بابصیرت اهل سنت به طور یکپارچه به علم امام باقر علیهالسلام اذعان دارند و در عبادت و حالات معنوی آن حضرت، بحث کرده و اشاره کردهاند که کسی نظیر او نیست و در عصر آن حضرت نمیتوان کسی را همپایه و همطراز ایشان دانست.
یکی دیگر از اقدامات امام محمدباقر علیهالسلام اعزام شاگردان خود و نمایندههایی به سرزمینهای گوناگون اسلامی است. این کار با چه نیت و هدفی انجام شده بود؟
امام باقر علیهالسلام برای حل مشکل شیعیان در سرزمینهای گوناگون، نمایندههایی از شاگردان خود میفرستادند. چون آن حضرت در مدینه حضور داشتند و سرزمین اسلامی آن قدری گسترده بود که مردم امکان تماس مستقیم با امام خود را نداشتند. در نتیجه نمایندگان امام رابطهای میان آن حضرت و مردم بودند.
اگر نگاهی تحقیقی و پژوهشی در مجموعه علم انسانی داشته باشیم، حقیقتاً به این نکته میرسیم که با ملاحظه به دانش باقی مانده از امام باقر علیهالسلام میتوانیم روشنترین، صحیحترین و بی حاشیهترین دانش را در علوم انسانی کسب کنیم. چنانکه آن حضرت حتی در مباحث روانشناسی و روانشناختی نیز آموزههای مهمی دارند.
به آموزههای امام محمدباقر علیهالسلام در زمینه علوم انسانی اشاره کردید. در کنار این موارد، در میان شاگردان آن حضرت چهرههایی مانند جابر بن حیان را میبینیم که خودش تأکید کرده که شناخت عناصر، ترکیب و تأثیر آنها بر یکدیگر را - که امروزه با نام علوم فیزیک و شیمی میشناسیم - را از امام باقر و امام صادق علیهالسلام آموخته است. چنین روایتی صحت دارد؟ و آیا میتوانیم دامنه علوم آموختهشده توسط امام باقر علیهالسلام را تا علومی مانند فیزیک، شیمی، پزشکی، ستارهشناسی و غیره گسترده بدانیم؟
به نکته مهمی اشاره کردید. اساساً علوم دنیا را که بررسی میکنیم، بازگشت آن به اهلبیت علیهمالسلام است و این بعد کمتر عنوان شده از آن بزرگان است. روایت جابر بن حیان هم صحت دارد که خود او بر این مطلب تأکید کرده است. روایات پزشکی بسیاری نیز از اهلبیت علیهمالسلام از جمله از امام باقر علیهالسلام وجود دارد. در مسائل آسمان و شناخت ستارگان نیز روایتهای مهمی از آن حضرت در دست است و حتی حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام نیز در نهجالبلاغه به طور ویژه به این موضوع پرداختهاند که برخی از آموزههای آن بزرگان بهتازگی و در سالهای اخیر توسط دانشمندان کشف و ثابت شده است. از این دست علوم در روایات امام باقر علیهالسلام بسیار دیده میشود. درمجموع ریشه تمام دانشهای امروز علوم بشری، بازگشت به علومی است که از ائمه اطهار علیهمالسلام آموختهایم.
یک نویسنده مستشرق کتابی با نام «غروب آفتاب اسلام در اندلس» نوشته و در این کتاب ثابت کرده است که تمام اکتشافات و مبانی روز علمی دانشی که در دانشگاههای غرب مورد بررسی قرار میگیرد، ریشه در کلام اهلبیت علیهمالسلام دارد.
گفتگو از: مریم مرتضوی