14 آذر 1400 1 جمادی الاول 1443 - 59 : 05
کد خبر : ۹۸۴
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۳
وضعیت اسف‎بار اعراب جاهلی خاصه زنان و تأثیر شگرف پیامبر مکرم اسلام در آنها و تبدیل‎ چنان جامعه‌ای به ملتی متمدن نه تنها نشان از ثبات آن حضرت دارد که روح برجسته و متعالی ایشان را ترسیم می‌کند.
نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها در مقاله‌ای با عنوان «محمد(ص) گوهر بی‎همتای هستی؛ تحول جاهلیت و دستاورد عظیم» با تاکید بر جنبه زندگی بالنده پیامبر اکرم(ص) به برخی شبهات پیرامون وجود نورانی آن حضرت پاسخ می‌گوید.

مقدمه

پیامبر اکرم(ص) شخصیتی است که از طرف خدای متعال برای رشد و کمال آدمی پا به عرصه گیتی گذاشت و در راه هدایت و رهنمایی انسان‎ها رنج بی‎شماری کشید و تلاش‎های فراوانی کرد و توانست آن اهداف را تحقق بخشد و مسیر کاروان بشری را متحول کند، به گونه‎ای که در مدتی کوتاه تمدنی عظیم شکل گرفت.

این وجود نازنین برای ادعای صداقت خویش معجزات متعددی را ارائه کرد که در صدر آنها قرآن کریم به عنوان معجزه‎ای عظیم و جاودانه می‌درخشد تا در طول تاریخ، انسان‎های حقیقت‎جو را به رشد و بالندگی برساند و بند جهل و اوهام را از دست و پای آنها باز کند.

اما داوری‎های ناروا، کینه‌سعی در مخدوش کردن این چهره نورانی و مکتب متعالی او داشته‎اند که خود قرآن کریم نیز قرن‎ها پیش نمونه‎هایی از این قبیل را صراحتاً نقل کرده و با نشان دادن سعه صدر خویش، در واقع گویندگان آنها را خلع سلاح کرده است.[1]

بسیاری از اعراب عصر پیامبر(ص) آن حضرت را مجنون می‌خواندند، این مطلب در قرآن نیز بیان شده است: «و قالوا یا ایها الذی نزل علیه الذکر انک لمجنون»[2]؛ «و گفتند‎ ای کسی که قرآن بر او نازل شده مسلما تو مجنون هستی.»

مخالفان پیامبر او را مجنون می‌خواندند و بر خلاف آنچه مسلمانان می‌گویند که به امین و راستگو معروف بوده است، او به جنون شهرت داشته است.

با بررسی کوتاه به روشنی نادرستی ادعای ارائه شده معلوم می‌شود:

1- خصوصیات ویژه پیامبر و برجستگی‎های روحی وی که در تاریخ معتبر ثبت شده است

2- دستاورد عظیم او برای بشریت

3- انتخاب ایشان توسط خدای متعال برای هدایت انسان‎ها

4- وضعیت اعراب جاهلی که در عصر پیامبر اکرم(ص) می‌زیسته‎اند و توطئه‎هایی که برخی از آنان برای خاموش کردن خورشید وجود پیامبر کرده‌اند.

5- سخن بسیاری از دانشمندان و‎ اندیشمندان جهان درباره این شخصیت بلند مرتبه و اعتراف آنان به عظمت اسلام

وضعیت اعراب جاهلی

توجه به محیطی که پیامبر اکرم(ص) در آنجا می‌زیسته و به پیامبری مبعوث شده است، حقایقی را برای خواننده روشن می‌کند. اولاً اهداف مشرکان، از نسبت‎ها و دروغ‎هایی که به پیامبر می‌بستند معلوم می‌شود، ثانیاً عظمت کاری که پیامبر اکرم(ص) انجام داده است و توانسته است چنین انسان‎هایی را تربیت کند به خوبی روشن خواهد شد.

زندگی اعراب قبل از پیامبر آمیخته‎ای از غارت و چپاول، قمار، ربا و اسیر گیری بوده است، باده‎گساری و جنگ و خونریزی چنان در جامعه آنان نفوذ داشت که جزء سرشت آن قوم شده بود. شاعران آن سرزمین، اشعار خود را بیشتر در وصف شراب و شرح باده‌گساری می‌سرودند.[3]

نبودن رهبری حکیم و فرهنگی صحیح و انتشار فساد و شیوع خرافات، زندگی اعراب را به صورت یک زندگی حیوانی درآورده بود به طوری که صفحات تاریخ، برای ما از جنگ‎های پنجاه و صد ساله آن‎ها بر سر موضوعات کوچک و بی‎اهمیت، داستان‎ها نقل می‌کند.[4]

ابن‌خلدون درباره اعراب قبل از پیامبر می‌گوید: «خوی آنان غارت‎گری بود. هر چه را در دست دیگران می‌یافتند می‌ربودند و تاراج می‌کردند و روزی آنان در پرتو نیزه‎ها فراهم می‌آمد و در ربودن اموال دیگران، حد معینی قائل نبودند».[5]

امیرمؤمنان(ع) که سخنان ایشان می‌تواند به عنوان یک سند تاریخی معتبر مطرح باشد، در یکی از خطبه‎های خود اوضاع عرب پیش از اسلام را چنین بیان می‎کند: «خداوند محمد(ص) را بیم‎دهنده جهانیان و امین وحی و کتاب خود، مبعوث کرد و شما گروه عرب در بدترین آیین و بدترین جاها به سر می‎بردید، در میان سنگلاخ‎ها و مارهای کر (که از هیچ صدائی نمی‎رمیدند) اقامت داشتید. آب‎های لجن را می‎آشامیدید و غذاهای خشن (مانند آرد هسته خرما و سوسمار) می‎خوردید و خون یکدیگر را می‎ریختید و از خویشاوندان دوری می‎کردید، بت‎ها در میان شما سر پا بود. از گناهان اجتناب نمی‌کردید».[6]

برای عینی‎تر شدن موضوع و برنامه جالبی که پیامبر اکرم(ص) برای تغییر این وضعیت دردناک به کار برده است، نمونه‎ای بیان می‌شود:

وضعیت زنان در دوران جاهلی

زن در میان آنان مانند کالایی خرید و فروش می‎شد و از هر گونه حقوق اجتماعی و فردی محروم بود. روشنفکران عرب، زن را در عداد حیوانات قرار داده و برای همین جهت در شمار لوازم و اثاث زندگی می‎شمردند. غالباً از بیم قحطی -و احیاناً از ترس آلودگی- دختران خود را روز اول تولد سر می‎بریدند و یا از بالای کوه بلند به دره عمیقی پرتاب می‎کردند و گاهی در میان آب غرق می‎کردند.

قرآن، کتاب بزرگ آسمانی ما که از نظر خاورشناسان غیر مسلمان لااقل به عنوان یک کتاب تاریخی و علمی دست نخورده شناخته می‎شود، در این باره سر گذشت عجیبی را نقل می‎کند و می‎فرماید: هنگامیکه خبر تولد دختر به یکی از آنها داده می‎شد، رنگ وی سیاه می‎شد و در ظاهر خشم خود را فرو می‎برد و بر اثر این خبر بد از قوم خود متواری می‎شد و نمی‎دانست آیا مولود مزبور را با خواری نگه دارد؟! یا در خاک پنهان سازد. راستی حکم و قضاوت زشتی دارند؟![7]

خواننده گرامی اگر حقوق زن در اسلام را ملاحظه کند اذعان خواهد کرد که احکام و برنامه‎های آن و قدم‎های مؤثری که در اصلاح حقوق زن به‌ وسیله پیامبر اسلام برداشته شده است، گواه روشنی بر حقانیت و ارتباط وی با جهان وحی دارد.[8]

چه دلسوزی و مراعات بالاتر از این که (علاوه بر اینکه در آیات و احادیث حقوق زن را تثبیت کرد و عملاً پیروان خود را به مهربانی با آنان دعوت کرده است) در خطبه حجة‎الوداع که از طرف ایزد متعال مأمور به ابلاغ خلاصه برنامه خود شد و وصی خود را تعیین کرد، درباره حقوق زنان به مردان توصیه کرد: «ای مردم! شما بر زنان خود حقی دارید و آنها هم بر شما حقی؛ درباره آنها نیکی کنید زیرا کمک و مدد کار شما هستند... غذا و پوشاکشان در حد متعارف بر عهده شماست، آنان در نزد شما امانات الهى هستند، تقواى الهى را در موردشان رعایت کرده و سفارشات مرا در حقّ آنان بپذیرید».[9]

یکی از بزرگترین افتخارات رسول اکرم(ص) این است که با خرافات، اوهام و افسانه‎ها مبارزه کرد و عقل و خرد بشر را از غبار آنها شستشو داد، قرآن مجید می‌فرماید: «ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم»[10]، [پیامبر اسلام] خرافات و غل و زنجیری را که به دست و پای آنها بسته شده بود، باز می‎کند.

عرب با قبول اسلام از حکومت قبیله‎ای به حکومت جهانی قدم گذاشت، شکی نیست که تألیف امتی واحد از قبایلی که در طول تاریخ به نزاع و تخاصم و حمله و هجوم بر یکدیگر عادت کرده بودند و خون هم‎دیگر را می‌ریختند، آن هم در مدتی‎ اندک، کاری بس بزرگ و معجزه‎ای اجتماعی و بی‎نظیر است، آیا با این اوصاف کسی در خود شکی راه می‌دهد که نه تنها پیامبر، انسانی به تمام معنا کامل بوده است بلکه دستورات و آیین او بدون اتصال به مبدئی متعالی و مافوق انسانی امکان‎پذیر نیست.

«توماس کارلایل» از مؤرخین به نام غرب می‌گوید: «خداوند عرب را با اسلام از تاریکی‎ها به جانب روشنایی‎ها هدایت فرمود، از ملت خموش و راکدی که نه صدایی از آن در می‌آمد و نه حرکتی از آن محسوس بود، ملتی پدید آورد که از گمنامی به طرف شهرت، از سستی به طرف بیداری، از پستی به طرف فراز و از عجز و ناتوانی به طرف نیرومندی سوق داده شد، نورشان چهار طرف جهان می‌تابید، از اعلان اسلام یک قرن نگذشته بود که مسلمانان یک پای در هند و پای دیگر در‎ اندلس نهادند».[11]

مورخ دیگر غربی «مسیورنان» در تاریخ خود می‌نویسد: «تا زمان این حادثه حیرت‎انگیز (اسلام) که ناگهان نژاد عرب را به لباس جهان‎گیری به ما نشان داد، هیچ یک از قسمت‎های عربستان نه جز تاریخ تمدن دنیا شمرده می‌شد و نه از حیث علم یا مذهب نشانی از آن بود».[12]

اکنون جای این سوال است که آیا هیچ انسان عاقلی می‌تواند قبول کند که پیامبر اکرم(ص) که چنین دستاورد عظیمی را در میان چنین انسان‎هایی ایجاد کرده است دارای مشکلات روانی بوده است؟ آیا جز این است که او انسانی برجسته و در اوج کمال بوده است که شایستگی آن را یافته که خدای متعال معارف خود را در ظرف وجودی او بر بشریت عرضه کند؟

نکته دیگر اینکه برای درک درست وقایع تاریخی - به دلیل نفوذ مطالب ساختگی در کتب تاریخی - باید تحقیقی جامع انجام داد و همه سخنان تاریخ‎نویسان را یکجا دید و سپس به اظهار نظر پرداخت، به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می‎کنیم:

در سیره ابن‎هشام آمده است خدیجه که از ثروتمندان مکه بود به دنبال فرد امین و درستکاری می‌گشت تا اموال خود را برای تجارت در اختیار او گذارد، از آنجا که پیامبر اکرم(ص) به راست‎گویی و امانت‎داری و اخلاق کریمانه معروف بود مال خود را در اختیار وی قرار داد.[13]

همچنین در جریان اختلاف در گذاشتن حجر الاسود در دیوار کعبه که نزدیک بود به خون‎ریزی انجامد، با دیدن پیامبر گفتند: «هذا امین، رضینا، هذا محمد»[14] و پیامبر(ص) به زیبایی جریان را خاتمه داد، ابن هشام می‌گوید: «و کانت قریش تسمّى رسول الله(ص)، قبل أن ینزل علیه الوحی الأمین»[15]، یعنی قریش قبل از اینکه بر پیامبر اکرم وحی نازل شود [به جهت درستکاری] ایشان را امین می‎خواندند.

به علاوه در کتب تاریخی از پیامبر اکرم(ص) با عناوین: سید البشر، سید المرسلین، برترین اهل زمین، اشرف مخلوقات، رحمت عالمیان، حبیب رب العالمین، امام متقین، خاتم انبیاء و بسیاری القاب دیگر یاد شده است. [16]

حربه‎های زنگ زده

مشرکان از هر راهی برای مبارزه با آیین یکتا‎پرستی استفاده می‌کردند، در آغاز کار خواستند پیامبر را از طریق تطمیع و با دادن مال و ریاست از هدف خود منصرف سازند؛ ولی نتیجه‎ای نگرفتند و با جمله معروف آن مرد مجاهد: «به خدا قسم هرگاه آفتاب را در دست راستم و ماه را در دست دیگرم قرار دهید (یعنی سراسر جهان را در اختیار من بگذارید) از این کار دست بر نخواهم داشت»[17] روبرو گردیدند.

سپس به تهدید و تحقیر و آزار او و یارانش برخاستند و لحظه‎ای از آزارشان آرام نگرفتند ولی شهامت و استقامت او و یاران با اخلاصش سبب شکست آنان شد، حربه دیگر آن‎ها نسبت‎های ناروا از جمله نسبت جنون بود، از مسلمات تاریخ است که پیامبر اسلام از آغاز جوانی در میان مردم به درست‎کاری و راست‎گوئی، معروف بوده حتی دشمنان آن حضرت در برابر اخلاق فاضله او بی‎اختیار سر تسلیم و انقیاد فرود می‌آوردند و برخی مشرکان تا ده سال پس از دعوت، اموال ارزشمند خود را پیش او به عنوان ودیعت گذاشته بودند.

چون دعوت آن حضرت بر معاندان سخت و گران آمد، تمام مساعی خود را بر این گماشتند تا مردم را به وسیله پاره حرف‎هائی اغوا کننده، اذهان را از او بر گردانند چون می‌دانستند که نسبت دروغ و افترا به آن حضرت در افکار مشرکان بی‌نظر و ساده، تأثیری نخواهد بخشید، از این رو ناگزیر شدند در تکذیب دعوت آن حضرت بگویند که منشأ دعاوی او خیالات و افکار جنون‎آمیز است تا این حربه با صفات زهد و درستکاری او منافات نداشته باشد و در اشاعه این نسبت ریاکارانه رنگ‎ها ساخته و نیرنگ‎ها پرداختند.[18]

این شیوه شیطانی همان است که دشمنان حقیقت، پیوسته در موقع تکذیب شخصیت‎های بزرگ و مصلح اجتماع به کار می‌برند، قرآن نیز اعلام می‎دارد که این شیوه نکوهیده مخصوص افراد عصر رسالت پیامبر اسلام نیست، بلکه معاندان عصرهای گذشته نیز در تکذیب پیامبران الهی همین حربه را بکار می‌بردند چنان‌که می‌فرماید: «همچنین برای کسانی پیش از اینها، پیامبری بر انگیخته نشد، مگر اینکه گفتند جادوگر یا مجنون است، مگر یکدیگر را به گفتن این سخن سفارش کرده بودند (نه) بلکه آنها گروهی سرکشند».[19]

صفحات تاریخ اسلام را که ورق می‌زنیم، می‎بینیم که قریش با آن عداوت و کینه‎توزی فوق‎العاده‎ می‌خواستند به هر قیمتی سازمان نو بنیاد اسلام را فرو ریزند و از شخصیت و مقام آورنده آن بکاهند، اما نتوانستند. در تاریخ آمده است هنگامی که «ولید» که از بزرگان عرب بود، آیاتی چند از سوره «فصلت» را از پیامبر شنید، سخت تحت تاثیر قرار گرفت، راه خانه را پیش گرفت و دیگر از خانه بیرون نیامد.

قریش او را به باد مسخره گرفته و گفتند: ولید به آیین محمد گرویده، به طور دسته جمعی به سوی خانه او روانه شدند، در آنجا بحث شد که چگونه با محمد(ص) مقابله کنیم، هر کدام از حضار مطلبی را پیشنهاد می‌کرد، یکی گفت: او را کاهن بگوییم، ولید نظر گوینده را نپسندید و گفت: آنچه محمد می‌گوید مانند سخنان کاهنان نیست، دیگری پیشنهاد کرد که او را مجنون بخوانند، این نظر نیز با رد ولید مواجه شد و گفت: هرگز نشانه جنون در او دیده نمی‎شود، پس از سخنان زیاد به اتفاق آراء تصویب کردند که او را «ساحر» (جادوگر) بخوانند زیرا وی سحر بیان دارد. [20]

بی‎نظیر بودن حضرت محمد(ص) و عظمت آیین او

کدامین معنای متعالی در ارزش‎های معنوی پیامبر(ص) نهفته بود که برای قرون متمادی تا به امروز، نسل‎های پیاپی از مسلمانان را یکی پس از دیگری در سراسر گیتی شیفته خود کرده است؟ چگونه پیام خدا که از طریق پیامبری عرب زبان به نوع بشر منتقل شده بود، توانست از چنین طینت و قدرتی برخوردار باشد که این تاثیر پایدار را در ذهن و زندگی میلیون‎ها مرد و زن معتقد از هر حرفه و صنفی در اقصی نقاط جهان، پیر و جوان، باسواد و بی‎سواد، فقیر و غنی بر جای بگذارد؟ چگونه ممکن است مردان و زنانی که به واسطه وجود مختصات جغرافیای، خصوصیات نژادی و قومی و زبان‎های متفاوت از یکدیگر تفکیک شده‎اند، در تکریم و تقدیس و ابراز محبت و شیفتگی خود نسبت به محمد(ص)، دین او و کتاب مقدس او که برای آنان به ارمغان آورده است ندای واحدی سر دهند؟

اسلام به کدامین خصوصیات و ویژگی‎های معنوی متصف بود که توانست با چنین ژرفا و جاودانگی، طرز تفکر و روش زندگی طیف گسترده‎ای از مردم را تحت تاثیر قرار دهد؟ از همه بالاتر محمد(ص) به کدامین خصوصیات ویژه، برجسته و منحصر به فردی آراسته بود که به وی شایستگی انتخاب از سوی خداوند اعطا شده بود تا حامل وحی الهی شود و بشریت را به سوی سعادتمندی و کمال سوق دهد و راهبری کند؟[21]

نقل شده است که بحیرا (راهب مسیحی) که در سرزمین «بصری» صومعه داشت، وقتی محمد(ص) را در کاروانی مشاهده کرد، گفت: این همان پیامبر موعود است که کتاب‎های آسمانی از نبوت جهانی و حکومت گسترده او خبر داده‎اند.[24]

موارد متعدد دیگری از این نمونه‎ها در کتب تاریخی معتبر یافت می‌شود، با توجه به این مطالب آیا کسی می‌تواند حتی برای لحظه‎ای احتمال دهد که چنین شخصیتی [نعوذ بالله] دچار بیماری روانی بوده و به تقلب، مطالب آیین‎های دیگر را ارائه کرده است، از مجموع شواهد و دلایل فراوان تاریخی، این حقیقت به دست می‎آید که پیامبر اکرم فرستاده‎ای از جانب خدا بوده تا با طرحی جهانی و جاودانه سعادت‎مندی انسان را در دنیا و عقبی رقم زند.

وضعیت اسف‌بار اعراب جاهلی خاصه زنان و تاثیر شگرف پیامبر مکرم اسلام در آنها و تبدیل‎ چنان جامعه‌ای به ملتی متمدن نه تنها نشان از سلامتی روانی آن حضرت دارد که روح برجسته و متعالی وی را ترسیم می‎کند. مشرکان عربستان از آنجا که منافع و خواسته‎های نفسانی خود را در خطر دیدند به مبارزه با آیین اسلام پرداختند و اتهام جنون به رسول خدا(ص) یکی از این حربه‎ها بوده است؛ اما مشاهده تاریخ زندگانی آن حضرت خط بطلان بر این اتهام واهی است و حالات خاص هنگام نزول وحی را نمی‎توان دلیلی بر بیماری جسمی و روحی وی دانست.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] . محمد‌(ص) در اروپا، ص 20.

[2] . سوره حجر: 6.

[3] . الکامل/ترجمه ،ج‏8،ص: 259 و مروج‏الذهب/ترجمه، ج‏1، ص: 673.

[4] . فروغ ابدیت، ص 32 ( با اقتباس ).

[5] . فروغ ابدیت، ص 48 ، به نقل از ترجمه ابن خلدون، ج 1، ص 285 .

[6] . نهج البلاغه، خطبه 26، ص 73.

[7] . نحل: 58 و 59

[8] . فروغ ابدیت، ص 46 (با اقتباس).

[9] . تحف العقول، ص: 37.

[10] .سوره اعراف ، 157.

[11] .نقشه‎های استعمار در راه مبارزه با اسلام، ص 38 و 60.

[12] . فروغ ابدیت، ص 60، ‌به نقل از تمدن اسلام و عرب، ص 87 .

[13] . السیرةالنبویة، ج‏1، ص 188.

[14] . همان، ص 197.

[15] . همان، ص 198.

[16] . . الفتوح، ص 52 و مروج الذهب، ج 4، ص 301 و مجمع التواریخ و القصص، ص 227 و طبقات ناصری، ج 2، ص 174 و طبقات الکبری، ج 1، ص 17 و سیره ابن هشام، ج 1، ص 505 و البدایه و النهایه، ج 3، ص 226 و ... [17] .. تاریخ طبری، ج 3، ص 871.

[18] .فروغ ابدیت، ص 316-318 با تلخیص و اقتباس.

[19] . سوره ذاریات: 52 و 53.

[20] . احتجاجات، جلد چهارم بحار الانوار، ج‏1، ص: 93.

[21] . محمد (ص) در اروپا، ص 143- 144.

[22] . فروغ ابدیت، ص 146.

[23] . فروغ ابدیت، ص 160 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص 24.

[24] . أسدالغابة،ج‏1، ص22.
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: