عقیق: جواب های دندان شکن به شبهات وهابیت برگرفته از کتاب «شیعه پاسخ می گوید»نوشته مرجع عالیقدر، آیت الله مکارم شیرازی، به شرح زیر است:
شفاعت اولیاءالله مخصوص حال حیاتشان نیست
بهانه جویان با مشاهده آیات فوق که با
صراحت قبول شفاعت پیامبران را نشان می دهد و چاره ای جز قبول آن نیست، به
بهانه دیگری دست زده و می گویند: این آیات مربوط به حال حیات انهاست و نسبت
به بعد از وفات دلیلی نداریم. به این ترتیب شاخه «شرک» را رها کرده به
شاخه دیگری می پرند.
ولی در این جا این سؤال مطرح می شود که
مگر پیامبر(ص) با رحلتش تبدیل به خاک و به کلی نابود می شود یا -همان گونه
که بعضی از علمای وهابی در حضور ما اقرار کردند- حیات برزخی دارد؟
اگر ندارد، اولاً: آیا مقام پیامبر(ص)
از مقام شهدا که درباره آن ها «بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ(1)
» آمده، پایین تر است؟
ثانیاً: آیا در تشهد نماز که بر آن حضرت
سلام می فرستیم و همه مسلمانان «السلام علیک ایها النبی...» می گویند، به
یک موجود خیالی سلام می کنند؟
ثالثاً: آیا شما معتقد نیستید که در
مسجد پیامبر(ص) و کنار قبر مطهر آن حضرت باید آهسته صحبت کرد، زیرا قرآن می
گوید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرفَعُوا أَصوَاتَکُم فَوقَ
صَوتِ النَّبِی... (2)» و این آیه را تابلو کرده و کنار قبر پیغمبر
اکرم(ص) آویزان نموده اید؟
این سخنان ضد و نقیض را چگونه قبول کنیم!؟
رابعاً: مرک نه تنها پایان زندگی نیست،
بلکه تولد ثانوی و گسترش حیات است، «و الناس نیام فإذا ماتو التنهوا؛ مردم
خوابند هنگامی که مردند بیدار می شوند».(3)
خامساً: در حدیث معروفی که در منابع
معتبر اهل سنت آمده می خوانیم که "عبدالله بن عمر" از رسول خدا(ص) نقل می
کند که فرمود: «من زار قبری وجبت له شفاعتی؛ کسی که قبر مرا زیارت کند
شفاعت من بر او حتمی است».
در حدیث دیگری از همان راوی از پیمبر
اکرم(ص) امده است: «من زرانی بعد موتی فکانما زارنی فی حیاتی؛ هرکس مرا بعد
از رحلتم زیارت کند مثل این است که در حیاتم مرا زیارت کرده باشد».
بنابراین فرضیه تفاوت زمان حیات و ممات، یک پندار واهی بیش نیست.
ضمناً از اطلاق این احادیث به خوبی استفاده می شود «شدّ رحال» و حرکت به قصد زیرات قبر پیامبر در مدینه هیچ اشکالی ندارد.
پی نوشت ها:
1_ (آل عمران-169)
2_(حجرات-2)
3_ (سنن-دارقطنی محدث معروف)
منبع:صابر نیوز
211008