وی افزود: در آیه ششم سوره توبه نیز آمده است «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْلَمُونَ و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان چرا که آنان قومی نادانند» یعنی حتی اگر ترامپ اعلام کرد می خواهد به تهران بیاید و با مسئولان جمهوری اسلامی ایران صحبت کند، قرآن می گوید «او را بپذیریم و حتی امنیتش را هم تأمین کنیم چون آنها ما را نمی شناسند و نادان هستند».
این در حالی است که این اظهارات آیت الله بطحایی محل تردید جدی است و نمی توان یک این همانی میان ترامپ و فرعون در نظر گرفت.
شبهه این است که خداوند به حضرت موسی و هارون فرمود که به سوی فرعون بروند که ادعای ربوبیت داشت و در عین حال با او با سخنی نرم با او مذاکره کنند: «اذْهَبْ أَنتَ وَ أَخُوکَ بِآیَاتیِ وَ لَا تَنِیَا فیِ ذِکْرِی ؛ اذْهَبَا إِلیَ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی ؛ فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یخشیَ» طه، ۴۲ تا ۴۴. وقتی که با فرعون مدعی ربوبیت (انا ربکم الاعلی) می توان مذاکره کرد، چرا با آمریکای مسیحی نتوان مذاکره کرد؟
اولاً اشتباه اصلی در این است که «هدایت کردن» کسی، غیر از «مذاکره کردن» است. کار موسی هدایت کردن بود؛ نه مذاکره کردن.
دوم اینکه دولت آمریکا، دولت سکولار و ضد دخالت دین است؛ نه دولتی مسیحی. بنابراین از این جهت اگر بدتر از فرعون نباشند، قطعا بهتر نیست. زیرا فرعون در ماجرای فروکش کردن آب نیل و درخواست مردم از وی به برای ازدیاد آب، ذلیلانه به درگاه خداوند زاری کرد و خداوند نیز دعای وی را مستجاب کرد . آیا دولت آمریکا این گونه است؟
نکته بعدی این است که آیا شما می توانید با دشمن به همان گونه سخن بگویید که خداوند به حضرت موسی آموخت: بنی اسرائیل را به ما بدهید! و آنان را شکنجه نکنید! و به ما وحی شده است که عذاب برای کسی است که این سخنان را تکذیب کند و به آنها پشت کند، «فَأْتِیَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنیِ إِسْرائیلَ وَ لَا تُعَذِّبهمْ قَدْ جِئْنَاکَ بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکَ وَ السَّلَامُ عَلیَ مَنِ اتَّبَعَ الهدَی ؛ إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلیَ مَن کَذَّبَ وَ تَوَلیَ» طه، ۴۶ تا ۴۸. به همین دلیل فرعون هم با تکبر گفت: رب شما کی باشد؟ «قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَامُوسی». آیا کسانی که با استناد به این آیه، مذاکره با آمریکا را روا می دانند، حاضرند همان موسی (ع) «نرم» اما صریح و سنگین سخن خود را بگویند؟ مثلا ً به آمریکا بگویند که هویت شما غصبی است و باید آمریکا را به ما تحویل بدهید تا با سرخ پوستان که صاحبان واقعی آن هستند، تحویل دهیم؟
در ضمن مطابق حدیثی از امیرالمؤمنین، فرمان خدا به موسی برای سخن گفتن با فرعون برای برانگیختن حضرت موسی بود؛ وگرنه خداوند می دانست که فرعون هدایت پذیر نیست. خداوند حضرت موسی را راهی کرد تا نتیجه نجات بنی اسرائیل باشد نه هدایت فرعون. البته ما نمی خواهیم احتمال هدایت (لعله یتذکر او یخشی) را نفی کنیم؛ لکن می خواهیم بنا بر فرموده امیرالمؤمین نشان دهیم که هدف اصلی روانه کردن موسی برای پایان دادن به ظلم بر بنی اسرائیل بود که لازمه اش دعوت فرعون به حق بود.
آیا زمان و مکان و شرایط گوناگون دخالتی در این دستور نداشت؟ اگر چنین بود، پس چرا این دستور در آن زمان و شرایط صادر شد؟ بنابراین نمی توان با برداشت غیر علمی از این دستور عالمانه خداوند، هر شرایطی را برای مذاکره توجیه کرد.
از این رو، افراد و شرایط گوناگون، اقتضائات گوناگونی دارد که قطعا ولیّ امر مشروع، بیش از هر کسی به آن آگاه است. وقتی شما با کسانی مواجه هستید که با هم «نزاع وجودی» دارید و آنها هم تا جایی که فکر کار می کند، حاضر به دست کشیدن از استکبار و ستم خود نیستند، چه باید کرد؟ وضعیت آمریکا بی شک این گونه است.
در این شرایط باید بسته پیشنهادی آنان را با سوره «کافرون» له کرد و جای گفتگو و مصاحبه و مذاکره نیست؛ فقط حق خواندن سوره کافرون را داریم و گفتگوی دیگر، هیچ سودی ندارد. و فقطه هیبت شما را با «مذاکره برای مذاکره» می شکنند. البته اگر کلاه دیگری بر سرتان نگذارند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ؛ قُلْ یَأَیهُّا الْکَفِرُونَ ؛ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ؛ وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ ؛ وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُم ؛ وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ؛ لَکم دِینُکُمْ وَ لِیَ دِین».
کسانی که وضعیت شان روشن است و مفاد گفتگو با آنان به شکل مذاکره است؛ یعنی می خواهند بخشی از حق را برای رعایت وضعیت آنان نادیده بگیری؛ تکلیف شان از طرف خداوند روشن است. بگو: ای کافران من آنچه شما می پرستید نمی پرستم و شما نیز آنچه را من می پرستم نمی پرستید و [باز تکرار می کنم که] نه من پرستنده چیزی هستم که شما می پرستید و نه شما پرستنده چیزی هستید که من می پرستم؛ دین شما برای خودتان و دین من هم برای خودم.