این
کتاب شریف بهاذعان بسیاری پس از قرآن زیباترین و برترین تجلی بلاغت است و
به برادر کوچک قرآن ملقب شده است. امروزه بیشتر بهجهت مباحث گسترده
توحیدی، اجتماعی، اخلاقی، تاریخی و سیاسی آن نزد مسلمانان حائز اهمیت است و
همان طور که اشاره شد تاکنون بسیاری از عالمان شیعه و سنی آن را شرح
دادهاند و حتی مورد توجه اندیشمندان غربی قرار گرفته است، بهعنوان
نمونه جرج جرداق، نویسنده و ادیب مسیحی لبنانی که بهاعتراف خود بیش از 200
بار کتاب نهجالبلاغه را خوانده و در آن اندیشیده است، در مجموعه 6جلدی که
در وصف امیرالمؤمنین(ع) بهنام «الإمام علی، صوت العدالة الانسانیة»
بهرشته تحریر درآورده، مینویسد: «آیا در تاریخ مشرقزمین، هیچ بهسراغ
نهجالبلاغه رفتهاید؟ نهجالبلاغهای که از فکر و خیال و عاطفه، آیاتی به
دست میدهد که تا انسان هست و تا خیال و عاطفه و اندیشه انسانی وجود دارد،
با ذوق بدیع ادبی ــ هنری او پیوند ناگسستنی خواهد داشت...»
خداشناسی، معادشناسی، عاقبتاندیشی، دعوت به ارزشهای الهی، فلسفه بعثت پیامبران، اوصاف مؤمنان و منافقان، روش برخورد با دنیا و ... از مهمترین کلیدواژههای سخنان امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه است. همچنین لزوم برخورد سخت با دشمنان اسلام و راهکار مبارزه با آنها از دیگر مواردی است که در این کتاب شریف وجود دارد. در ادامه با توجه به نامه امام علی(ع) به معاویه یکی از این موارد را مرور میکنیم.
افشای ادعاهای دروغین معاویه
پس از یاد خدا و درود! نامه شما رسید، که در آن نوشتید، خداوند محمد (ص)
را برای دینش برگزید، و با یارانش او را تایید کرد، راستی روزگار چه چیزهای
شگفتی از تو بر ما آشکار کرده است! تو می خواهی ما را از آن چه خداوند به
ما عنایت فرمود، آگاه کنی؟ و از نعمت وجود پیامبر باخبرمان سازی؟ داستان تو
کسی را ماند که خرما به سرزمین پرخرمای (هجر) برد. یا استاد خود را به
مسابقه دعوت کند، و پنداشتی که برترین انسانها در اسلام فلان کس، و فلان
شخص است؟ چیزی را آورده ای که اگر اثبات شود هیچ ارتباطی به تو ندارد، و
اگر دروغ هم باشد به تو مربوط نمی شود، تو را با انسانهای برتر و غیر برتر،
سیاستمدار و غیر سیاستمدار چه کار است؟ اسیران آزاده و فرزندشان را چه رسد
به امتیازات میان مهاجران نخستین، و ترتیب درجات، و شناسایی منزلت و مقام
آنان! هرگز! خود را در چیزی قرار می دهی که از آن بیگانه ای، حال کار
بدینجا کشید که محکوم حاکم باشد؟ ای مرد چرا بر سر جایت نمی نشینی؟ و
کوتاهی کردنهایت را بیاد نمی آوری؟ و به منزلت عقب مانده ات باز نمی گردی؟
برتری ضعیفان، و پیروزی پیروزمندان در اسلام با تو چه ارتباطی دارد؟ تو
همواره در بیابان گمراهی سرگردان، و از راه راست روی گردانی.
فضائل بنیهاشم و رسوایی بنیامیه
آیا نمی بینی؟ (آنچه می گویم برای آگاهاندن تو نیست، بلکه برای یادآوری
نعمتهای خدا می گویم)، جمعی از مهاجر و انصار در راه خدا به شهادت رسیدند؟ و
هر کدام دارای فضیلتی بودند؟ اما آنگاه که شهید ما (حمزه) شربت شهادت
نوشید، او را سیدالشهداء خواندند، و پیامبر (ص) در نماز بر پیکر او بجای
پنج تکبیر، هفتاد تکبیر گفت، آیا نمی بینی؟ گروهی که دستشان در جهاد قطع
شد، و هر کدام فضیلتی داشتند، اما چون بر یکی از ما ضربتی وارد شد و دستش
قطع گردید، طیارش خواندند؟ که با دو بال در آسمان بهشت پرواز می کند! و اگر
خدا نهی نمی فرمود که مرد خود را بستاید، فضائل فراوانی را برمی شمردم، که
دلهای آگاه مومنان آن را شناخته، و گوشهای شنوندگان با آن آشناست.
معاویه!
دست از این ادعاها بردار، که تیرت به خطا رفته است، همانا ما، دست پرورده و
ساخته پروردگار خویشیم، و مردم تربیت شدگان و پرورده های مایند، اینکه با
شما طرح خویشاوندی ریختم. ما از طائفه شما همسر گرفتیم، و شما از طایفه ما
همسر انتخاب کردید، و برابر با شما رفتار کردیم، عزت گذشته، و فضیلت پیشین
را از ما باز نمی دارد، شما چگونه با ما برابرید که پیامبر (ص) از ماست، و
دروغگوی رسوا از شما، حمزه شیر خدا (اسدالله) از ماست، و ابوسفیان،
(اسدالاحلاف) از شما، دو سید جوانان اهل بهشت از ما، و کودکان در آتش
افکنده شده از شما، و بهترین زنان جهان از ما، و زن هیزم کش دوزخیان از
شما، از ما این همه فضیلتها و از شما آن همه رسواییهاست. اسلام ما را همه
شنیده، و شرافت ما را همه دیده اند، و کتاب خدا برای ما فراهم آورد آنچه را
به ما نرسید ه که خدای سبحان فرمود: «وَ أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِیكِتَابِ اللَّهِ؛ خویشاوندان، بعضی سزاوارترند بر بعض دیگر در کتاب خدا» (75 انفال) و خدای سبحان فرمود: «إِنَّ
أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ
وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنینَ؛
شایستهترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی دارند و این
پیامبر و آنان که ایمان آوردند و خدا ولی مومنان است» (آلعمران64) پس ما
یک بار به خاطر خویشاوندی با پیامبر (ص) و بار دیگر به خاطر اطاعت از خدا،
به خلافت سزاوارتریم، و آنگاه که مهاجرین در روز سقیفه با انصار گفتگو و
اختلاف داشتند، تنها با ذکر خویشاوندی با پیامبر (ص) بر آنان پیروز
گردیدند، اگر این دلیل برتری است پس حق با ماست نه با شما، و اگر دلیل
دیگری داشتند ادعای انصار بجای خود باقی است.
معاویه تو پنداری که بر
تمام خلفا حسد ورزیدهام؟ و بر همه آنها شوراندهام؟ اگر چنین شده باشد
جنایتی بر تو نرفته که از تو عذرخواهی کنم. و آن شکوههایی است که ننگ آن
دامنگیر تو نیست.
تصور باطل دشمن نسبت به امام علی(ع)
و گفتهای که مرا چونان شتر مهار کرده به سوی بیعت میکشاندند. سوگند به
خدا! خواستی نکوهش کنی، اما ستودی، خواستی رسوا سازی که خود را رسوا
کردهای، مسلمان را چه باک که مظلوم واقع شود، مادام که در دین خود تردید
نداشته و در یقین خود شک نکند، این دلیل را آوردهام حتی برای غیر تو که
پند گیرند و آن را کوتاه آوردم به مقداری که از خاطرم گذشت.
سپس کار مرا با عثمان بیاد آوردی، تو باید پاسخ دهی که از خویشاوندان او هستی. راستی کدام یک از ما دشمنیاش با عثمان بیشتر بود؟ و راه را برای کشندگانش فراهم آورد؟ آن کس که به او یاری رساند، و از او خواست بجایش بنشیند، و به کار مردم رسد؟ یا آنکه از او یاری خواست و دریغ کرد؟ و به انتظار نشست تا مرگش فرارسد؟ نه، هرگز، به خدا سوگند. (خداوند بازدارندگان از جنگ را در میان شما می شناسد، و آنان را که برادران خود را به سوی خویش می خوانند، و جز لحظه های کوتاهی در نبرد حاضر نمی شوند.) من ادعا ندارم که درمورد بدعتهای عثمان، بر او عیب نمی گرفتم، نکوهش می کردم و از آن عذرخواه نیستم، اگر گناه من ارشاد و هدایت اوست، بسیارند کسانی که ملامت شوند و بیگناهند. و بسیارند ناصحانی که در پند و اندرز دادن مورد تهمت قرار گیرند. (من قصدی جز اصلاح تا نهایت توانایی خود ندارم، و موفقیت من تنها به لطف خداست، و توفیقات را جز از خدا نمی خواهم، بر او توکل می کنم و به سوی او باز میگردم).
پاسخ به تهدید نظامی دشمن
در نامهات نوشتهای که نزد تو برای من و یاران من چیزی جز شمشیر نیست! در
اوج گریه انسان را به خنده وا میداری! فرزندان عبدالمطلب را در کجا دیدی
که پشت به دشمن کنند؟ و از شمشیر بهراسند؟ پس (کمی صبر کن که هماورد تو به
میدان آید.) آن را که می جویی به زودی تو را پیدا خواهد کرد، و آنچه را که
از آن می گریزی در نزدیکی خود خواهی یافت، و من در میان سپاهی بزرگ، از
مهاجران و انصار و تابعان، به سرعت به سوی تو خواهم آمد، لشکریانی که
جمعشان به هم فشرده، و به هنگام حرکت، غبار آسمان را تیره و تار میکنند،
کسانی که لباس شهادت بر تن، و ملاقات دوست داشتنی آنان ملاقات با پروردگار
است، همراه آنان فرزندانی از دلاوران بدر، و شمشیرهای هاشمیان که خوب
میدانی لبه تیز آن بر پیکر برادر و دایی و جد و خاندانت چه کرد، می آیند
(و آن عذاب از ستمگران چندان دور نیست.)