پای درس اخلاق استاد انصاریان
علقمه مىگوید: من خدمت امام صادق(ع) رفتم و عرض کردم: آقا! پشت سر ما خیلى حرفهاى بد مىزنند تا حدى که یابن رسول اللّه! سینهام تنگ شده و دلم گرفته است!
عقیق: استاد حسین انصاریان در سخنرانی با موضوع «ارزش عمر و راه هزینه آن» که در جمع بازاریان در سال 63 داشت، اظهارداشت: امام صادق(ع) در پاسخ پرسشی از یکی از اصحاب خود فرمود: اى علقمه! واقعاً مىخواهى تمام مردم دوستت داشته و پشت سرت حرف نزنند؟ اصلاً امکان ندارد، «مِمَّا لَمْ یَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِیَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ» زبان جنسى است که از شر آن انبیا و ائمه(ع) و اولیاى الهى در امان نبودند.
«أَ لَمْ یَنْسُبُوا یُوسُفَ علیهالسلام إِلَى أَنَّهُ هَمَّ بِالزِّنَا»؛ آیا به یوسف صدیق و محسن و صابر و متوکل و نبى خدا ـ که همه این اوصاف در قرآن مجید آمده ـ تهمت زنا نزدند؟!
اى علقمه! مگر زبان مردم نبود که آمد و گفت: مىدانى چرا ایوب مبتلا به این همه بلا شده؟ از بس که گناه کرده مبتلا گشته است، اگر آدم خوبى بود که این همه بلا بر او نازل نمىشد؟!
اى علقمه! مگر داود(ع) پیامبر خدا نبود؛ با این زبان به او تهمت زدند که کبوتر بازى مىکرد، چشمش به زن همسایه افتاد، شوهر آن زن را با یک خنجر کشت و بعد آن زن زیبا را گرفت.
اى علقمه! مگر زبان مردم نبود که مىگفتند: موسى بچهدار نمىشود.
آیا زبان مردم نبود که همه فرستادگان الهى را ساحر خواندند؟
آیا زبان مردم نبود که گفتند: مریم(س) نعوذ باللّه به یک نجارى زنا داده و عیسى به دنیا آمده، ولى چون آدم خوبى است، خدا او را پیغمبر کرده است؟
آیا زبان مردم نبود که در شام امام زینالعابدین(ع) را خارج از دین دانستند؟ آیا زبان مردم نبود که پیغمبر(ص) را شاعر و مجنون خطاب مىکرد؟
آیا زبان مردم نبود که روزى در مدینه گفتند: پیغمبر اسلام یک بار زن زید بن حارثه را دیده و عاشق او شده و آن قدر پیش زید تبلیغ سوء کرد تا زید زنش را طلاق داد و بعد با او ازدواج کرد!
بعد امام صادق(ع) اشک ریخت و فرمود: اى علقمه! مىدانى این مردم با زبانشان چه بلایى بر سر امیرالمؤمنین(ع) آوردند؟! کارى کردند که بابایم امیرالمؤمنین(ع) آرزوى مرگ کرد.
یک روز امیرالمؤمنین(ع) از مسجد بیرون آمد و مالک را صدا زد و فرمود: مالک! خیلى دلم گرفته است، بیا برویم خانه ما، با هم رفتند به خانه حضرت، امیرالمؤمنین(ع) از مالک سؤال کرد که اى مالک! من آدم بدى هستم؟ مالک! همین طور متحیر ماند که این چه سؤالى است، چرا قلب مرا آتش مىزنید؟
حضرت فرمود: اگر تو تصدیق مىکنى و قبول دارى، پس چرا مردم اینقدر پشت سر من حرف مىزنند؟ مگر من چه کردهام؟
طریق باز کردن راه معراج، سلامت زبان است.
«و اجعل لسانی بذکرک لهجا و قلبی بحبک متیما»
منبع:فارس