06 آبان 1400 22 (ربیع الاول 1443 - 32 : 05
کد خبر : ۹۶۰۱۶
تاریخ انتشار : ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۶:۰۱
دست انداختن، مسخره کردن، شکلک درآوردن و مانند آن که موجب خنده خود و دیگران می‌شود، از نظر اخلاقی ناپسند و از نظر شرعی حرام و در برخی از موارد گناه کبیره‌ای است که جاودانگی در آتش دوزخ را به همراه دارد.
عقیق:دست انداختن، مسخره کردن، شکلک درآوردن و مانند آن که موجب خنده خود و دیگران می‌شود، از نظر اخلاقی ناپسند و از نظر شرعی حرام و در برخی از موارد گناه کبیره‌ای است که جاودانگی در آتش دوزخ را به همراه دارد. برخی لطیفه‌گویی و مزاح را با مسخره کردن و استهزاء درهم آمیخته‌اند و گمان کرده‌اند که تفاوتی میان این دو گونه رفتار نیست؛‌ در حالی که مرزهای معناداری میان این دو وجود دارد، به گونه‌ای که خنداندن دیگران با ابزارهای مشروع نه تنها ناپسند و بد نیست بلکه به سبب ادخال السرور و ایجاد شادمانی در دیگران عملی پسندیده و از نظر شرعی مستحب است.
نویسنده در این مطلب با بیان مرزهای مسخره کردن و لطیفه‌گویی و مزاح، آثار زیانبار مسخره کردن را بر اساس آیات قرآن تشریح کرده است.


مفهوم‌شناسی مسخره کردن
تمسخر از ریشه (‌س خ ر‌) گرفته شده و در باب تفعل ثلاثی مزید به کار رفته است. معنای تسخیر، تذلیل و ذلیل کردن در برابر عزیز کردن است. ابن منظور سخر را مقهور کردن و ذلیل کردن معنا کرده است و درباره تسخیر گفته که آن مکلف کردن شخص به کاری بدون اجرت و مزد است. هر مقهوری که از سوی دیگری تدبیر شود و مالک خود نباشد و تحت قهر دیگری عمل کند، مسخر و تسخیر شده است.(لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه سخر)
با نگاهی به دو حرف سین و خاء و قرار گرفتن آن در واژگان دیگر، می‌توان در همه واژگانی که این دو حرف در آن به کار رفته است، نوعی نرمی و سبکی و ذلت و خفاء را از معانی آن واژگان به دست آورد. این بدان معناست که سخر نیز دلالت بر چنین احوالاتی دارد.
واژگان دیگری در عربی برای بیان حالت‌های گوناگون تمسخر به کار می‌رود. از جمله هزء، غمز، لمز، همز، ضحک، تهکم، تندر و مانند آن. البته هر یک از این واژگان با همه اشتراکات دارای افتراق و تمایزهایی است که موجب امتیاز به کارگیری هر یک در موقعیت خاص و معین می‌شود و لطایفی را بیان می‌کند. سیدحسن مصطفوی با توجه به ریشه (هزء) آن را به معنای تحقیر کردن گرفته است و در تعریف استهزاء می‌نویسد که آن عملی است که انسان با هر وسیله‌ای، دیگری را تحقیر کند و در طلب آن باشد. (التحقیق فی کلمات القرآن، ج11، ص256) پس استهزاء به معنای خوار کردن بدون خشونت است.
البته برخی میان سخریه و استهزا تفاوت‌هایی قائل شده و گفته‌اند که استهزاء در جایی به کار می‌رود که شخص بدون اینکه کاری انجام دهد ریشخند می‌شود، ولی سخریه در آن جایی است که این ریشخند به خاطر کاری است که شخص انجام می‌دهد. (الفروق اللغویه، ص50)
در حالی که تهکم که در معنای اصلی آن به معنای هدم و فروریختن چاه و ضربه زدن با قدرت و صدای بلند قابل شنیدن است، دلالت بر نوعی تحقیر کردن همراه با تکبر است به گونه‌ای که شخص مسخره شده بازیچه او شود. پس تهکم به معنای تمسخر همراه با قوت و بدون نرمی و به دور از نهان و خفا است. همچنین تندر که از واژه (ندر) گرفته شده به معنای سقوط و شذوذ است و هدف از آن اظهار عیوب شخص به شیوه‌ای است که رفتارهای نادر شخص را برجسته کرده و او را این گونه در جامعه خوار و ذلیل می‌کنند.
استخفاف، مداعبه و تعریض و مانند آن نیز از دیگر شیوه‌هایی است که همه در اصل یک هدف را دنبال می‌کند و آن استخفاف و تحقیر و دست انداختن شخص و خوار و ذلیل کردن او در نزد دیگران و در چشم مردمان است. «ضحک» به معنای خنده، «غمز» به معنای اشاره با چشم و ابرو، «همز» به معنای عیب‌جویی در غیاب شخص و «لمز» به معنای عیب‌جویی در حضور شخص و مسخره کردن وی آمده است که همه اینها جنبه‌ای از ابعاد استهزاء و تمسخر است. (لسان‌العرب، التحقیق، کشاف زمخشری ج4 ص795)
پس مسخره‌کننده کسی است که می‌کوشد تا رقیب و دشمن خویش را به هر شکلی شده به خضوع بکشاند تا این گونه به آرامش و راحتی برسد و رنج خود را کاهش دهد و ناراحتی ژرف نهادین خود را درمان کند. در حقیقت شخصی که نمی‌تواند در واقعیت، شخصی را تحت سلطه و قهر و تسخیر خود درآورد، با کلمات و از راه نرمی زبان و شکلک و با زیرکی همراه با خباثت می‌کوشد تا شخص را ذلیل و خوار کرده و به تسخیر خود در آورد.
از نظر فرهنگی، مسخره‌کننده با هر شیوه‌ای که وارد می‌شود و با هر حالتی که به خود می‌گیرد(چنانکه واژگان پیشین آن را بیان می‌کنند) می‌کوشد تا همانند ماری با صدا و خشونت و یا بی‌صدا و در خفا و آرام، شخص را با مسخره کردن به قتل برساند و اگر چه قدرت بر ترور فیزیکی ندارد، ولی می‌خواهد به هر وسیله و شکلی شده با نیش زبان و رفتار خود مسخره‌شونده را ترور شخصیت کند و به قتل برساند.


تمسخر اعتقادی و اخلاقی
این ترور شخصیت که از طریق مسخره کردن و استهزاء انجام می‌شود، گاه نسبت به اعتقادات شخص است و گاه دیگر نسبت به امور اخلاقی و رفتاری اوست. به این معنا که گاه مسخره‌کننده شخص را به سبب اعتقاداتش می‌خواهد ترور شخصیت کند؛ زیرا نمی‌تواند او را به هر دلیلی ترور فیزیکی کرده و بکشد؛ یا اینکه می‌خواهد از نظر اخلاقی او را تحقیر و ذلیل و خوار کند و از سر راه بردارد.
قرآن کسانی را که اعتقادات مومنان را به سبب ایمان ایشان به استهزاء و تمسخر می‌گیرند، به عنوان دشمنان خدا قلمداد کرده و آنها را به دوزخ و آتش جاودانه آن وعید می‌کند و می‌ترساند.
اما کسانی را که مومنی را نه به سبب اعتقادات اسلامی‌اش، بلکه تنها به سبب حسادت و یا مزاح و مانند آن مسخره می‌کنند، وعده مجازات می‌دهد ولی این مجازات هرگز ابدی نخواهد بود؛ زیرا این مسخره کننده یک رفتار ضد اخلاقی را انجام داده و می‌بایست در این سطح مجازات و تنبیه شود.
در کتاب‌های اخلاقی، استهزا را مسخره کردن افراد یا برخی امور دانسته‌اند که به وسیله گفتار یا کردار و شکلک درآوردن، مانند اشاره با چشم و دیگر اعضای بدن به قصد تحقیر و توهین به دیگران صورت می‌گیرد. البته این عمل نابهنجار و زشت اخلاقی گاهی نیز با اهدافی دیگر مانند فراهم کردن زمینه خوشحالی و سرور خود و دیگران، یا تقویت روحیه خود و تضعیف روحیه دشمن، یا برای جبران کمبود شخصیت، ارضای روحیه دیگرآزاری و مانند آن انجام می‌پذیرد. (معراج السعاده، نراقی ص502) در مواردی نیز از این روش به هدف مجازات و یا تنبیه و یا تربیت فرد و یا جامعه‌ای استفاده می‌شود که در این صورت به نظر برخی از مفسران به سبب آنکه موجب طرد اجتماعی برخی از افراد جامعه‌ستیز و مانند آن می‌شود، به عنوان امری پسندیده قلمداد می‌شود. (الفرقان، ج26 ، ص244)
پس ابعاد تمسخر را می‌بایست در دو حوزه اعتقادی و اخلاقی مورد بررسی قرار داد. از نظر قرآن مسلمانان از تمسخر اعتقادات کافران بازداشته شده‌اند؛ تا آنان به تمسخر اعتقادات مسلمانان اقدام نکنند. همچنین خداوند هر کسی را که اعتقادات ایمانی مسلمانان را به جهت ایمانشان تمسخر کند، تهدید به عذاب جاودانه دوزخ می‌کند و از این کار باز می‌دارد. اگر مسلمانی، مسلمانی را به سبب اعتقادات تمسخر کند مانند این که او را به نماز خواندن یا روزه گرفتن و یا صدقه دادن تمسخر کند،‌ چنین شخصی در حقیقت از اسلام خارج شده و حکم مرتد را دارد و خداوند وعده دوزخ ابدی را به چنین شخصی داده است.(توبه، آیات 65 و 66 و نیز 79 و 80)
کافران و منافقان که به مسخره کردن مومنان به سبب ایمان آن‌ها می‌پردازند، با صورت در دوزخ انداخته می‌شوند و خداوند با آنان همانند سگی رفتار کرده و با واژه اخسئوا که به سگ برای دور شدن گفته می‌شود ایشان را در قیامت مورد خطاب قرار داده و فرمان سکوت به آنان می‌دهد؛ زیرا اینان در دنیا مومنان را مسخره می‌کردند و موجبات خنده خود را فراهم می‌آوردند و روز قیامت خودشان تحقیر شده و مسخره مومنان خواهند شد.(مومنون، آیات 104 تا 110‌)
کافرانی که مومنان را نه به سبب ایمان آنها بلکه به سبب امور دیگری چون قیافه و رفتار و مانند آن مسخره می‌کنند، به سبب آنکه مسخره کردن آنان به جنبه ایمانی ربطی ندارد، حکم رفتارهای اخلاقی نابهنجار و‌ آثار آن دارد.
اما تمسخر کردن از منظر اخلاقی و هنجاری نیز از نظر قرآن مردود است و خداوند این گونه رفتار را نه تنها در شأن مؤمنان ندانسته، بلکه آن را به عنوان یک ناهنجاری، مردود دانسته و خواهان پرهیز از آن به عنوان فعل حرام شده است. قرآن با اشاره به منشأ این ناهنجاری و آثار و پیامدهای اجتماعی و روحی و روانی آن و بیان عاقبت این کار به کسانی که در این وادی به استهزای مؤمنان می‌پردازند و آن را امری عادی برمی‌شمارند هشدار داده و تهدید به مجازات و کیفری سخت در آخرت می‌کند.


ریشه‌های اعتقادی، روانی و اجتماعی تمسخر
از آنجا که دو نوع تمسخر در جامعه وجود دارد، ریشه‌های آن نیز متفاوت خواهد بود. خداوند در آیات قرآن به 6 عامل اصلی و کلی در ایجاد حالت مسخره کردن در انسان‌ها‌ اشاره می‌کند.
1. جهل و نادانی: مهم‌ترین عامل در ایجاد حالت تمسخر کردن را می‌بایست در جهل و نادانی انسان‌ها جست؛ به این معنا که انسان جاهل بدون توجه به مسائل و فهم و درک درست آن تنها بر پایه ظاهر حکم کرده و رفتاری را به تمسخر می‌گیرد که اگر خوب دقت کند و در آن تأمل نماید درمی‌یابد که این دسته از رفتارها در آن اندازه نیست که بتوان آن را زشت شمرد و به تمسخر گرفت. بسیار دیده شده است که برخی از استهزاکنندگان بدون فهم مسئله به تمسخر کردن می‌پردازند. خداوند در آیه 67 سوره بقره با ‌اشاره به فرمان خداوند برای ذبح گاو جهت حل مسئله قتل می‌فرماید که یهودیان به حضرت موسی(ع) گفتند که ما را مسخره می‌کنی؟! آن حضرت(ع) پاسخ می‌دهد که معاذالله که از روی جهل سخنی بگویم و از جاهلان باشم.
2. خودبرتربینی: برخی از مردم گمان می‌کنند که خودشان خیلی خوب هستند و همین مسئله موجب می‌شود تا شخص یا گروهی به تمسخر دیگران بپردازند؛ چنانکه ابلیس با خودبرتربینی گفت که من بهتر از حضرت آدم(ع) هستم و سپس با ‌اشاره به آفرینش آدم از گل و آفرینش خود از آتش به تمسخر آن حضرت(ع) برای کسب مقام خلافت پرداخت. (اعراف، آیه 12) البته خود برتر بینی که موجب تکبر و غرور و خودخواهی می‌شود می‌تواند قومی و نژادی یا اخلاقی و رفتاری و مانند آن باشد. اینکه انسان خود را برتر از دیگران بداند باعث می‌شود که دیگران را خوار و کوچک شمارد و به استهزا رفتار و کردار دیگران اقدام کند و برای آنان جوک و لطیفه بسازد و یا با در آوردن شکلک و تقلید از رفتارهای نادر آنان ایشان را تحقیر کند. این دسته از‌ اشخاص و یا گروه‌های اجتماعی و یا قومی بر این باورند که خودشان از دیگران بهتر هستند و به تعبیر قرآنی خود را بهتر می‌دانند و هر آنچه خود می‌کنند و یا می‌گویند به عنوان گفتار و رفتار پسندیده دانسته و آن را برتر می‌شمارند. این از خود متشکر بودن موجب می‌شود تا دیگران را تمسخر کنند. خداوند در آیه 11 سوره حجرات با‌ اشاره به این مسئله می‌فرماید کسانی که خود را بهتر می‌یابند و از خود متشکر هستند به استهزا و تمسخر اقوام دیگر می‌پردازند. اگر این افراد به خودشان و آنانی که مسخره شان می‌کنند خوب نگاه کنند و با دقت و تأمل بنگرند شاید آنان را از خود بهتر بیابند.
3. دنیاطلبی: فریفتگى و دلبستگى کافران به دنیا، عامل تمسخر و استهزاى مؤمنان است. البته این امر نیز به همان جهالت فلسفی آنان باز می‌گردد؛ زیرا بینش مادیگری و کوتاه آنان اجازه نمی‌دهد تا ورای ماده را ببینند و از امور متافیزیک آگاه شوند و به معنویت و آخرت اعتقادی پیدا کنند. از این رو ایمان به ماورای دنیا و گرایش به آخرت را امری باطل و بیهوده دانسته و کسانی که چنین باور و اعتقادی را دارند، ‌به تمسخر می‌گیرند. (بقره، آیه 212)
4. نابخردی و فقدان تعقل: خداوند به همگان عقل داده است ولی بسیاری از مردم از عقل خویش بهره نمی‌برند. این گونه است که برخی از رفتارهای دیگران را به عنوان رفتاری خرافی و به دور از عقلانیت و تعقل ارزیابی می‌کنند. اینان چون خود از عقل و تعقل بهره نبرده‌اند، گمان می‌کنند که هر آنچه خود دریافته‌اند، درست و خیر و خوب و عقلانی است و هر آنچه دیگران می‌دانند خرافه و بی‌خردی و به دور از عقلانیت و تعقل است. از این رو مثلا کافران نابخردی که از خردورزی به دور هستند،‌ مناسک و اعمال عبادی مسلمانان را امری خرافی دانسته و به تمسخر می‌گیرند؛ در حالی که آنها می‌بایست در خود تامل کنند و به تعقل و اندیشه ورزی بیشتر بپردازند. (مائده، آیات 57 و 58)
5. نفاق: از دیگر عواملی که موجب رفتار نابهنجار مسخره کردن می‌شود، نفاق است. البته شکی نیست که نفاق و کفر ریشه در جهالت و عدم تعقل دارد. پس اینها را می‌بایست به عنوان عوامل قریب دانست؛ چرا که عامل اصلی و بعید همان عدم تعقل و جهالت انسان است. به هر حال انسان‌های جاهل و بی‌خردی که دچار کفر و نفاق شده‌اند، دین و ایمان مومنان را به سخریه می‌گیرند و به تمسخر مومنان می‌پردازند. (بقره، آیه 14؛ توبه، آیات 64 و 65)
6. جرم و گناه: بدکاران به سبب همان بدی و جرم و گناهی که مرتکب می‌شوند، دریچه‌های تعقل و تعلم خود را می‌بندند و قدرت تشخیص خود را از دست می‌دهند و دیگر نمی‌توانند مانند نفس پاک و معتدل نخست، از الهامات تقوایی و فجوری آگاه شوند و حق و باطل یا خوب و بد را بشناسند (شمس، آیات 7 و 8)؛ چرا که پرده‌های گناه یا آینه قلب را زنگار آلود کرده یا قفل و مهر نموده است (بقره، آیه 7) از این رو رفتارهای دیگران را مورد تمسخر قرار می‌دهند و یا بدتر از آن، دین و ایمان را بازیچه دانسته و آن را مسخره می‌کنند. (حجر؛ آیات 11 و 12؛ روم، آیه 10؛ مطففین، آیه 29)


روش‌های استهزاء
خداوند در آیات قرآنی به برخی از روش‌های مسخره‌کنندگان ‌اشاره می‌کند که عبارتند از:
1. ‌اشاره چشم: یکی از روش‌هایی که از سوى استهزاگران به کار گرفته می‌شود ‌اشاره چشم به همدیگر برای دست انداختن فردی است که از آن به غمزه تعبیر می‌شود. (مطففین، آیات 29 و 30)
2. حرکت سر و شکلک در آوردن: تکان دادن سر از شیوه‌هاى استهزاگران براى تمسخر دیگران است. این روش از سوی کافران و منافقان مورد استفاده بوده است. (اسراء، آیه 51)
3. سوت زدن: سوت کشیدن از دیگر شیوه‌هایی است که برخی برای تمسخر دیگران به کار می‌برند. (ابراهیم، آیه 9)
4. کنایه زدن: استفاده از کنایه‌هاى تمسخرآمیز، از دیگر روش‌هاى استهزاگران است. خداوند در آیاتی از جمله آیه 64 سوره نساء و 38 سوره هود به این شیوه‌ اشاره می‌کند.
5. القاب زشت: نامگذارى زشت و کفرآلود، از شیوه‌هاى دیگر تمسخرکنندگان است. این روش در میان برخی از مسلمانان دیده می‌شود که مثلا افراد را به اسم‌هایی زشت نامگذاری کرده و آنان را در جامعه دست می‌اندازند. علت این امر را می‌بایست در کاستی اخلاقی و روانی افراد و یا حسادت و بیماردلی آنان جست که می‌کوشند با نامگذاری زشت، ترور شخصیت کنند یا کمبودهای خود را با ایجاد کمبود‌های دروغی در دیگران بپوشانند و یا جبران کنند.(حجرات، آیه 11)
6. درخواست‌های نامعقول: گاه برای دست انداختن دیگری از روش درخواست‌های نامعقول استفاده می‌کنند که شخص از انجام یا گفتن آن عاجز است تا این گونه با فضاسازی و آلوده کردن جو و فضا به مقاصد پلید خودشان برسند. (انعام، آیات 8 و10؛ نحل، آیات 33 و 34)

منبع:کیهان

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: