از جمله عوامل مؤثر در تربیت، عوامل ماورای طبیعت اند، یعنی عواملی که برای انسان ملموس و محسوس نیستند ولی پیوسته در تعامل با انسان اند و در تربیت انسان به نحو اقتضا مؤثرند. در این میان، مهم ترین عوامل فرشتگان و شیاطین اند. آنان در سعادت و شقاوت انسان نقش دارند و رابطه شان با انسان رابطه ای طولی است، بدین معنا که چون انسان ارادۀ خیر کند فرشتگان در آن امتداد او را یاری می نمایند و چون انسان ارادۀ شرّ کند، شیاطین در آن امتداد یاری اش می کنند، ولی هیچ یک بر انسان مسلط نیستند و تا انسان خود راه نفوذ آنان را باز نکند، آنان نمی توانند آدمی را به سوی خیر و شر ببرند .
فرشتگان اسبابی الهی و یاورانی برای انسان اند که او را در راه رسیدنش به سعادت و کمال یاری می کنند. خدای سبحان در آیۀ ۳۱ سورۀ فصّلت از زبان فرشتگان فرموده است: «نحن أولیاؤکم فی الحیاة الدنیا و فی الآخرة: ما در زندگی این جهان و در آن جهان متولّی امور شماییم.» فرشتگان کارگزاران عالَم و نیز واسطه گان رحمت و کرامت خداوند بر انسان اند؛ یعنی فرشتگان مؤیّد و راهنما و یاور کسانی اند که خود را تحت ولایت الهی قرار می دهند و خواستار هدایت و رستگاری اند .
عدنِ رحم اله آمد مَلَک
گفت: چون ریزم بر آن ریش این نمک؟
در مقابل یاری و راهنمایی فرشتگان، یاری و گمراهی شیاطین قرار دارد که آن ها مظهر قهر الهی بر گمراهی پیشگان و ستمگران اند.
همچنان که معدنِ قهرست دیو
که برآورد از بنی آدم غریو
شیاطین نیز انسانهایی را که خود را تحت ولایت شیطان قرار می دهند، در جهت گمراهی و تباهی یاری و راهنمایی می کنند و به هلاکت و خسران می رسانند، ولی در این امر هیچ سلطه ای بر انسان ندارند مگر این که انسان خود راه نفوذ و سلطه را برای آن ها بگشاید . این حقیقت در قرآن کریم چنین آمده است :«قال ربّ بما أغویتنی لأزیّننّ لهم فی الأرض و لأغوینّهم أجمعین إلّا عبادک منهم المخلصین قال هذا صراط علّی مستقیم إنّ عبادی لیس لک علیهم سلطان إلّا من اتّبعک من الغاوین: گفت: پروردگارا، به سبب آنکه مرا گمراه ساختی، من [هم امور دنیایی را] در زمین برایشان می آرایم و همه را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان خالص تو از میان آنان را. فرمود: این راهی است راست [که] به سوی من [منتهی می شود]. در حقیقت، تو را بر بندگان من تسلطی نیست، مگر کسانی از گمراهان که تو را پیروی کنند. (حجر/۴۲-۳۹)
شیطان راه های گمراهی را به آنان که خود گمراهی را اختیار کرده اند و اهل گمراهی اند نشان میدهد و موارد و مصادیق تباهی را به انسانی که گمراهی اختیار کرده است می نمایاند. شیاطین بر انسانی سلطه دارند که خودبین و خودخواه است و بنده و اسیر نفس امّارۀ خویش است؛ و خداوند بر او «اذن سلطه» داده است و این نیز فقط جزای اوست، یعنی آن که خود «غوایت اولی» را بر خود خواست، شیطان بر او راه می یابد و او را همراه خود به تباهی می کشاند و این «غوایت ثانوی» است و جزای آن «غوایت اوّلی» است. به دیگر سخن: چون انسان گمراهی را انتخاب کرد، در آن مسیر یاری می شود و اگر نکرد، هیچ سلطه ای در این زمینه بر او نمی رود. حکومت شیطان فقط بر اهل گمراهی است، نه بر همۀ مردمان و نه این است که او بر بندگان خدا سلطه دارد و مخلَصین را استثنا کرده است .
قضای الهی چنین است که خداوند شیطان را بر افرادی که خودشان میل به پیروی از او دارند و سرنوشت خود را به دست او می سپارند، مسلط کرده است و اینهایند که شیطان برشان حکمفرمایی می کند. این حقیقت در آیات قرآن کریم مکرّر آمده است: «إنّما سلطانه علی الّذین یتولّونه و الّذین هم به مشرکون»(نحل/۱۰۰)
تسلط او فقط بر کسانی است که وی را به سرپرستی بر می گیرند و بر کسانی که آنان به او [=خدا] شرک می ورزند.«کتب علیه أنّه من تولّاه فإنّه یضلّه و یهدیه إلی غذاب السّعیر.»(حج/ ۴)
بر شیطان مقرر شده است که هر کس او را به دوستی و سرپرستی گیرد، قطعاً او وی را گمراه می سازد و به غذاب آتشش می کشاند. «و استفزز من استطعت منهم بصوتک و أجلب علیم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الأموال و الأولاد و عدهم و ما یعدهم الشیطان إلّا غرورًا إنّ عبادی لیس لک علیهم سلطان و کفی بربّک وکیلًا: و از ایشان هر که را توانستی با آوای خود تحریک کن و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن و به ایشان وعده بده و شیطان جز فریب به آن ها وعده نمی ده. در حقیقت، تو را بر بندگان من تسلّطی نیست و حمایتگریِ پروردگارت بس است.»(اسراء/ ۶۵-۶۴)
تصرفات شیطان در ادراک انسان تصرف طولی است نه تصرّف عرضی، تا با استقلال انسان در کارهایش منافات داشته باشد. او فقط می تواند در ادراک انسان به واسطۀ امور دنیایی از راه فریب و آراستن امور تصرف نماید و باطل را به جای حق نشاند و باطل را به لباسی حق جلوه دهد و کاری کند که انسان با هر چیز که ارتباط برقرار می کند، به وجه باطل آن چیز نظر داشته باشد تا او را بفریبد و از حق بگرداند که در نتیجه از هیچ چیز بهره ای درست و در جهت کمال خود نمی برد.
ملّای روم در این باره گوید: شیطان انسان های کودک وَش را که نابخرد و ابله اند می فریبد و گوهر عقل و ایمان آنان را در قبال دراییهایی بیارزش و حقیر میخرد. شیطان دنیا را که به منزلۀ مردار است چنان زینت می بخشد که به ازای آن گلستانهای بسیاری را از آنان می خرد و بی بهره شان می سازد .
عقل و ایمان را از این طفلانِ گول
می خرد با مُلک دنیا دیوِ غول
آن چنان زینت دهد مُردار را
که خَرَد ز ایشان دو صد گلزار را
میدان تاخت و تاز شیطان ادراکات و تخیلات و اوهام آدمی است. وی نخست در عواطف نفسانی انسان یعنی در بیم و امید و در آمال و آرزوهای آدمی و در شهوت و غضب بشر تصرف میکند و سپس در افکار و اراده ای که از این عواطف بر میخیزد. شیطان امور باطل و زشتیها و پلیدیها را از راه میل و رغبتی که عواطف بشری به آن دارد، در نظر آدمیان می آراید و بدین وسیله گمراهشان می کند .«یعدهم و یمنّیهم و ما یعدهم الشیطان إلّا غرورًا: [آری] شیطان به آنان وعده می دهد، و ایشان را در آرزوها می افکند و جز فریب به آنان وعده نمی دهد.» (نساء/۱۲۰ )
شیطان دعوت کننده ای فریبنده بیش نیست و انسانها خود پذیرای دعوت او می شوند و در دام فریبش فرو می افتند. در قیامت نیز شیطان به روشنی این واقعیت را به فریب خوردگان و پیروان خویش اعلام می دارد .
قال الشیطان لمّا قضی الأمر إنّ الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فأخلفتکم و ما کان لی علیکم من سلطان إلّا أن دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا أنفسکم »(ابراهیم/ ۲۲) و چون کار از کار گذشت[و داوری صورت گرفت] شیطان گوید: در حقیقت خدا به شما وعده داد وعدۀ راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف کردم و مرا بر شما هیچ تسلطی نبود، جز این که شما را دعوت کردم و اجابتم نمودید. پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید .
ملای روم دربارۀ اعتراض شیطان به گمراهی پیشگان آورده است که او به آنان گوید: ای انسانهای ساده دل چرا از دست من در پیشگاه خدا شِکوه و ناله می کنید؟ شما باید از شرّ و گزند نفس امّارۀ فرومایۀ خود شِکوه و ناله سر دهید. برای مثال شما وقتی حلوا و شیرینی فراوان می خورید، در بدنتان دُمَل در می آید. آنگاه دچار تب می شوید و طبع و مزاجتان به هم می ریزد و دچار اختلال می گردد. آنگاه ابلیس را بی آن که در این باره گناهی مرتکب شده باشد لعنت می کنید.
چگونه است که حیله و نیرنگ و بد عمل کردن را از خود نمی دانید؟! ای گمراهان! این تباهی ها که شما می کنید از ابلیس نیست، بلکه سر منشأ آن از وجود خودتان است و ابلیس فقط در جهت خواست خودتان شما را یاری می کند و می فریبد. این شمائید که مانند روباه به سوی دنبه می روید و در دام می افتید. شما در میان سبزه زار، دنبه را می بینید و دام را نمی بینید. شما این مطلب را درک نمی کنید؛ چون میلتان به آن دنبه، شما را از شناخت و معرفت درست و درک واقع امر دور کرده و چشم باطنی و عقلتان را کور کرده و تباه نموده است. عشق شما نسبت به اشیاء و امور، شما را کور و کر می کند و این گونه است که در دام می افتید. پس مرا ملامت مکنید و با من ستیزه منمایید که سر منشأ همۀ این بدبختی ها نفس سیاهکار خودتان است.
تو ز من با حق چه نالی ای سلیم؟
تو بنال از شرّ آن نفس لئیم
تو خوری حلوا، تو را دُنبَل شود
تب بگیرد، طبع تو مُختَل شود
بی گنه لعنت کنی ابلیس را
چون نبینی از خود آن تلبیس را؟
نیست از ابلیس، از توست ای غَوی
که چو روبَه سویِ دنبه می روی
چون که در سبزه بُبینی دنبه را
دام باشد این ندانی تو چرا؟
حُبُّکَ الأشیاءَ یُعمِیکَ یُصِم
نَفسُکَ السَّودا جَنَت لا تَختَصِم