محمد(ص) شمع فرزوان هدایت و نجات
پیامبر اکرم(ص) چونان شمع فروزانی برای هدایت و نجات آدمیان است . آن وجود سراسر اخلاق، گل سرخ توحیدی بود که در کویر شرک برآمد و اهتمام ورزید تا در پرتو آن چه بدو وحی می شد و بر مبنای اخلاق نیک، سبک زیست اخلاقی و راه به سوی گلستان توحید و زندگی ایمانی را بر همگان هموار سازد.
آن حضرت بدین منظور مبعوث شد و فرمان یافت تا سر از گریبان برون آرَد و برای هدایت و نجات آدمیان با شفقت تمام ، مسئولیت خویش پیش بَرَد.
ملای روم گوید: خداوند با آیات سورۀ مزّمّل، آن معلم زیست اخلاقی و شمع فروزان در شبِ غفلت و ضلالت و جاهلیت را فرمان داد که ای جامه بر خویشتن فروپیچیده و گریزان از این خلایقِ در تباهی فرورفته! از گلیمِ خلوت و انزوا بیرون آ و روی خود را مپوشان که جهان در سرگردانی و تباهی به سر می بَرَد و تو هوش و جان جهانی؛ تو هدایت گر و نجات بخش جهانیانی!
برخیز و به هوش باش و رسالتی را که برای آن مبعوث شده ای پی گیر و استوار بمان و از گستاخی جاهلان و زشت گویی و اهانت بی مایگان، دلگیر مشو و روی از هدایت مپوشان که دارای شمع فروزانِ وحی هستی.
ای بزرگ مرد! به هوش باش و شبهنگام برخیز که شمع در تاریکیِ شب ایستاده و فروزان است؛ و تو آن شمع همیشه بر پا و فروزانِ روشن کنندۀ زندگی بشری. بدون روشنی تو، حتی روزِ روشن نیز شبِ ظلمانی است؛ بدون پناه تو، حتی شیر بیشه نیز مقهور و اسیر خرگوش است.
ای مصطفی، ای برگزیدۀ خدا! تو در این دریای خروشان زندگی، کشتی نجات آنانی هستی که به تو روی می آوردند و در کشتی نوح تو از هلاکت رهایی می یابند و به دریای پُر صفا راه می یابند.
خواند مُزَّمِّل نَبی را زین سبب
که برون آ از گلیم ای بوالهَرَب
سر مکش اندر گلیم و رو مپوش
که جهان جسمی ست سرگردان تو هوش
هین مشو پنهان ز ننگِ مدّعی
که تو داری شمعِ وحیِ شَعشَعی
هین قُم اللَّیلَ که شمعی ای هُمام
شمع اندر شب بُوَد اندر قیام
بی فروغت، روزِ روشن هم شب ست
بی پناهت، شیر اسیر اَرنَب ست
باش کشتیبان درین بحرِ صفا
که تو نوحِ ثانیی ای مصطفی
به واقع، راهِ انسانیت و اخلاق، رفتن بر پیِ اوست.
مپندار سعدی که راه صفا
توان رفت جز بر پی مصطفی
پیامبر اکرم(ص) بهترین نمونه برای پیروی
امیرمؤمنان (ع) پیامبر را به عنوان نمونهای کافی معرفی کرده و فرموده است: «وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللهِ ـ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلِهِ ـ کَافٍ لَکَ فِی الاْسْوَةِ.»(نهج البلاغه، خطبۀ ۱۶۰) پیروی کردن از رفتار رسول خدا و الگوگیری از پیامبر برای شما کافی است. بنابراین «فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الاَْطْیَبِ الاَْطْهَرِ ـ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّی وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّی، وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَی اللهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لاِثَرِهِ.»(همان)
از پیامبر پاک و پاکیزهات پیروی کن، زیرا راه و رسمش سرمشقی است برای کسی که بخواهد تأسی جوید و انتسابی است عالی برای کسی که بخواهد منتسب گردد و محبوبترین بندگان نزد خداوند کسی است که از پیامبرش سرمشق گیرد و قدم در جای قدم او گذارد.
مسلمانان مأمور اقتدای به آن وجود گرامیاند و کسی که پا در جای پای او گذارد، محبوبترین بندگان نزد حضرت حق است؛ و این همان بیان کلام خداوند است که فرمود: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللهُ»(آل عمران/۳۱) بگو: اگر خدا را دوست میدارید پس مرا پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد.
پیروی از پیامبر(ص) یعنی شناخت سیرۀ آن حضرت و دنبال کردن آن؛ و سیره همان اصولِ کلیِ عملیِ ثابتِ حاکم است مانند اصل اعتدال، اصل عدالت، اصل پایبندی به حریم ها، اصل پایبندی به کیفیت استخدام وسیله، اصل رفق و مدارا، اصل پاسداشت حقوق.
برای بار و بر گرفتن، به زیر هر درختی نتوان نشست و از هر کسی طلب هدایت نتوان نمود؛ به بیان ملای روم: دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبردارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطّاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکّان کسی بنشین که در دکّان شکر دارد
ترازو گر نداری، پس تو را زو ره زند هر کس
یکی قلبی بیاراید، تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشاند او به طرّاری که میآیم
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که میجوشد، میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که میجوشد درون چیز دگر دارد
نه هر کلکی شکر دارد، نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد، نه هر بحری گهر دارد
شدت شفقت پیامبر(ص) بر تمام افراد بشر
خدای رحمان در بیان شدت شفقت و مهربانی پیامبر اکرم(ص) بر تمام افراد بشر فرموده است :«لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُوْمِنِینَ»(شعراء/۳) گویی می خواهی جان خود را از شدت اندوه از دست دهی به خاطر این که آنها ایمان نمی آورند.
«باخع» از ماده «بَخْع» به معنی هلاک کردن خویشتن از شدت غم و اندوه است و این بیان نشان می دهد که پیامبر رحمت تا چه اندازه نسبت به مردمان محبت و دلسوزی داشت و چگونه برای نجات آنان تلاش و پافشاری می کرد و در این راه همه گونه سختی را به جان می خرید و از ایمان نیاوردن ایشان اندوهگین می شد. آیه فوق نازل شد و آن حضرت را دلداری و تسلی داد و نیز خطاب به آن حضرت فرمود :«فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَی آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُوْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا»(کهف/۶) گویی می خواهی خود را از غم و اندوه به خاطر اعمال آنها هلاک کنی، اگر آنها به این گفتار ایمان نیاورند.
مشاهده می شود که تأسف و دلسوزی و غمخواری رسول خدا(ص) نسبت به کفار و منکران حق و علاقه مندی آن حضرت به سعادت و نجات بندگان تا چه حد کار را بر وی تنگ کرده که خدای متعال او را تسلیت داده و دلجویی کرده است تا مبادا از شدت اندوه و اهتمام به حال آنان، خود را از بین ببرد و قالب تهی کند، زیرا آن حضرت همه آدمیان را ـ بدون استثنا ـ چون فرزندان دلبند و پاره تن خود میدانست و خیر و هدایت آنان را می خواست و چون می دید که به راه گمراهی و هلاکت می روند، سخت اندوهگین می شد؛ همان گونه که پدری مهربان از هلاکت و تباهی فرزندانش دچار اندوه می شود.
آن حضرت به همه بندگان خدا عشق می ورزید که مهربانی و رحمت به خلق خدا از لوازم محبت به خدا و از نتایج آن است و هر چه محبت به حق بیشتر و شدیدتر باشد، مهربانی و رحمت به خلق خدا بیشتر و شدیدتر است.