شاید جامعه بشری در هیچ دوره ای از تاریخ خود به مثل قرون حالیه تجربه این جهانی بودن را پشت سر نگذاشته است. دنیا گروی فرا گیر شده است و بر تجربه زیسته بشر سلطه بی سابقه ای پیدا کرده است. انسان امروز به سختی قادر به سر بلند کردن است تا به تماشای ملکوت بنشیند و لذت ببرد. گویی سرها همه سنگین شده اند و چشم ها به این جهان دوختهاند. تعلقات این جهانی به سان عقالی بر عقل شده است و حرکت قوسی صعود و نزول یا گردش آن جهانی را از عقل گرفته است و خردورزی را به سیر افقی و گردش عرضی محدود کرده است.
قلمرو معرفت عقلانی با محدودیت پیش آمده نه تنها کوچک شده است که منابع شناختی آن نیز تقلیل یافته است. و این طبیعی به نظر می آید. چون برای انسان این جهانی شده معرفت تجربی در کنار معرفت ریاضی برای فهم جهان مادی کافی به نظر آمده است . و این قناعت دنیوی است که سرچشمه گسست از ملکوت و شناخت ملکوتی می شود. راه های معرفت معنوی یک به یک کنار گذاشته می شوند و نردبان های آسمان برچیده می شوند. دیگر هیچیک از آنها ارزش معرفتی ندارند و سرچشمه معرفت به شمار نمی آیند و فقط به مثابه اشیا باقی مانده از جهان گذشته ، ارزش مطالعه پیدا می کنند. درباره همه وجوه نردبان های آسمان بحث می شود مگر وجه معرفت زایی و هدایت گری . و البته انسان دنیوی شده امروزی دلیل معقولی برای این بی اعتباری معرفت معنوی ندارد و از روی خود بسندگی و احساس کاذب بی نیازی است که آن را بی اعتبار شمرده است.
بدین ترتیب، وحی که والاترین سرچشمه معرفت معنوی و ریسمان محکمی است که از ملکوت به این جهان الهام شده است، در تجربه زیسته این جهانی شده به حاشیه می رود. سخن خدا شخصی تلقی می شود و حق تجلیات عینی در سیاست و حوزه عمومی ندارد.
چقدر دشوار است که گمان کنیم کلام خدا در خانه خود حق اظهار نظر ندارد. به همین خاطر، اگر انسان این جهانی شده اندک تمایلی به بازگشت و بر پاکردن مجدد نردبان های آسمان و چنگ زدن به ریسمان ملکوت را پیدا کرده است ؛ باید اول گامش، باور مجدد به وجه معرفت زایی و هدایت گری وحی باشد. هر کار اولیه ای غیر این، کوفتن بر در بسته است. او باید باور به مضمون طلیعه آیات سوره بقره پیدا کند که قرآن کریم را کتاب معرفت و هدایت معرفی کرده است.
«ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ» [سوره البقرة : ۲]