اینکه آدمی به آنچه دارد بدون آنکه چشم به زندگی دیگران داشته باشد یا همیشه خود را زیر بار قرض ببرد و برای دنیا دست وپا بزند، اکتفا کند، قناعت نام دارد که با خساست تفاوت بسیار دارد و انسان قانع همیشه در زندگی آسایش و آرامش دارد.
«وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ/ و زندگانى اين جهان جز متاعى فريبنده نيست». حدید/20
* آینه:
حکایت؛ دختر شیخ انصاری نقل کرده است: در ایام کودکی که به مدرسه میرفتم مرسوم بود که بعضی از روزها دانش آموزان ناهار را به مکتب میآوردند و دسته جمعی همه با هم با معلم غذا میخوردیم. روزی به مادرم گفتم از منزلِ فلانی سینیهای غذا که در آن چند نوع خوراک یافت میشود، میآورند ولی شما برایم نان و قدری تره میفرستید. شیخ کلام مرا شنید و با ناراحتی فرمود: بار بعد نان تنها برای او بفرستید تا نان و تره به دهانش خوش آید.
همچنین آیتالله بهجت روزى در رابطه با قناعت شیخ انصارى فرمود: مادر ماجده و والده مکرّمه شیخ با ایشان زندگى میکرد، روزى شیخ بچه دخترش را تعقیب میکند که با عصا تأدیب کند، بچّه خود را به دامن مادربزرگ میاندازد، مادر شیخ میپرسد: بچه چهکار کرده؟ شیخ میفرماید: نان تازه به او دادهایم اما گریه و لجاجت میکند که خورشت لازم دارد، مگر نان تازه هم خورشت میخواهد؟! 1
پی نوشت: 1.با اقتباس و ویراست از کتاب برگی از دفتر آفتاب منبع:حوزه