منتهی به خاطر عشق و شیفتگی که به ساحت قدسی امیرمومنان(ع) داشت، کماکان خدمت آن وجود مقدس بود و با افتخار، خود را غلام امیرمومنان(ع) می خواند.
قنبر افتخار آن را داشت که بیش از دیگر اصحابِ مولای متقیان(ع)، سعادت درک آن وجود مقدس را داشته باشد. به قدری قنبر به امیرالمومنین (ع) عشق وارادت داشت که هرگاه آن وجود مقدس ازخانه بیرون میآمد قنبر بافاصلهایی به صورت مسلح بدون آنکه مولای متقیان (ع) متوجه شده باشند، بیرون میآمد ومراقب آن حضرت بود تا اینکه یک شب امیرمومنان (ع) وقتی ازخانه بیرون آمدند به پشت سر نگاهی کردند و متوجه حضور قنبر شدند. وقتی حضرت علت را از او پرسیدند، او علت را به حضرت عرض کرد.
قنبر در مواقع حساس مورد توجه امیرالمومنین (ع) بود و در نقلها داریم که درچنین مواقعی امیرالمومنین(ع) او را میطلبیدند و مأمور کار مهمی میکردند. ظاهراً چنین مواردی بارها اتفاق افتاده است زیرا امیرالمومنین (ع) شعری سرودند و فرمودند: «هرگاه کاری سخت ودوست نداشتنی پیش میآید، آتش میافروزم و قنبر را فرا میخوانم.»
قنبر افتخار آن را داشت که درجنگ صفین از فرماندهان سپاه امیرالمومنین (ع) باشد. در این جنگ حضرت پرچمی برای او بست و در همان موقعیت صفین، امیرالمومنین (ع) در شعری که خود سرودند فرمودند: «چون پیک مرگ نزدیک آمد و حاضر شد، خود را آماده میکنم و قنبر را فرا میخوانم و میگویم پرچم را پیش آور و نترس که مرگ جلوی تقدیر را نمیگیرد.»
قنبر بعد از شهادت امیرالمومنین (ع) با امام مجتبی (ع) همراه است. اما به نظر میرسد بعد از صلح امام حسن مجتبی (ع) وقتی که خاندان امیرمومنان سلاماللهعلیه کوفه راترک کردند و به مدینه بازگشتند، قنبر در کوفه مانده است.
از زندگی او و عملکرد او در هنگام قیام امام حسین (ع) هیچ اطلاعی دردست نیست، اما بعد از واقعه کربلا وحتی قیام مختار زمانی که زبیریان از بنیامیه شکست خوردند و عبدالملک مروان آن خلیفه خونریز و جبار اموی بر عالم اسلام مسلط شد، حجاج بن یوسف ثقفی را بعنوان فرمانروای عراقین منصوب کرد.
وقتی حجاج به کوفه آمد، به تعقیب و کشتار اصحاب امیرالمومنین (ع) پرداخت. درنقلها داریم که این موجود پست و خبیث رسماً اعلام کرد که میخواهم یکی از اصحاب ابوتراب رابگیرم و به قتل برسانم و با ریختن خون او به خدا تقرب جویم. به اوگفته شد کسی را سراغ نداریم که بیشتر ازقنبر با ابوتراب سابقه دوستی داشته باشد.
لذا حجاج دستور داد قنبر را دستگیر کردند و بعد از گفتگو و بگومگو با آن مرد بزرگ الهی، فرمان داد تا قنبر را گردن بزنند و بدین ترتیب قنبر در عصر حاکمی چون حجاج، در کوفه به شهادت رسید.