مقام معظم رهبری
تعریف قسم: یعنی انسان به اسم خدا یا صفات مختص به آن، مانند «مقلب القلوب و الابصار» یا صفاتی که غالباً برای او به کار میرود و استعمالش ظهور در خدای متعال دارد (نه دیگران)، مانند خالق، رازق و رحیم، به هر زبانی که باشد، قسم بخورد کاری را انجام دهد یا ترک کند.
نکته: اگر لفظ استعمال شده ظهور در حق تعالی ندارد، اما شخص، منظورش ذات باری تعالی بوده، بنابر احتیاط واجب احکام قسم را دارد.
مسئله: اگر قسم به غیر خداوند باشد، مانند اینکه قسم به پیامبر اکرم (ص)یا ائمه معصومین (ع)یا به قرآن کریم و امثال آن باشد،قسم محقق نمیشود.
شرایط انعقاد قسم:
۱. صیغه قسم که در بالا شرائط آن بیان شد.
۲. مقسمعلیه چیزیکه بر آن قسم خورده شده است.در صورتی که قسم به انجام آن باشد، باید عمل واجب یا مستحب یا مباح باشد؛ چه رجحان در این عمل مباح باشد و چه نباشد و در صورتیکه قسم به ترک آن است، عمل حرام یا مکروه یا مباح باشد. بنابراین در قسم، مقسمعلیه نباید امر مرجوحی باشد.
در صورتی که مقسمعلیه هنگام قسم امر راجحی باشد و بعد از آن مرجوح شود، قسم باطل میشود؛ هرچند دوباره بعد از انحلال قسم دارای رجحان شود.
۳. مقسمعلیه مقدور باشد و مشقت فراوان یا ضرر قابل ملاحظه نداشته باشد.
۴. کسی که قسم میخورد، باید بالغ، عاقل، بااختیار و قصد باشد و نسبت به مقسمعلیه محجور نباشد.
۵. اذن پدر در مورد قسم فرزند، و اذن شوهر در مورد قسم زن، لازم است.
شکستن قسم:
هر آنچه در بخش شکستن نذر بیان شد، در قسم نیز جاری است.
[کفاره شکستن نذر اگر کسی حنث نذر کند، باید یا ده فقیر را اطعام کند یا آنان را لباس پوشاند و در صورتیکه مقدور نباشد، سه روز پیاپی روزه بگیرد.]
کفاره شکستن قسم:
حکم تخلف از قسم و عجز از آوردن آن، مانند نذر است.[اگر ناذر، از انجام منذور (چه نذر مطلق و چه نذر مقید به زمان) عاجز شود، نذر منحل میشود و چیزی بر عهده ناذر نیست؛ مگر در مورد نذر روزه که در صورت عجز، باید در ازای هر روز، یک مد طعام به فقیر بدهد.] رساله آموزشی.
آیتالله مکارم شیرازی
قَسَم یاد کردن از نظر اسلام کار خوبى نیست، ولى در عین حال حرام نمىباشد، و اگر به خاطر هدف هاى مهم تربیتى و اجتماعى و اصلاحى انجام گیرد ممکن است واجب یا مستحب گردد، اما با این حال یک سلسله از سوگندهاست که از نظر اسلام به کلى بى اعتبار است، از جمله:
1 ـ سوگندهائى که به غیر نام خدا باشد، حتى قسم خوردن به نام پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) واجب العمل نیست، یعنى اگر کسى به غیر نام خداقَسَم یاد کند ملزم به انجام آن نمى باشد و مخالفت آن کفاره ندارد.
2 ـ سوگندهائى که براى انجام کار حرام یا مکروه، یا ترک واجب و مستحب باشد آن هم اعتبارى ندارد، مثل این که کسى سوگند یاد کند: دَین خود را نپردازد یا با بستگان خویش ترک رابطه کند، یا از اصلاح «ذاتُ البَیْن» خوددارى نماید همان گونه که کراراً دیده شده، بعضى از اشخاص به سبب خاطره بدى که از یک اصلاح ذات البین پیدا مى کنند، قَسَم یاد مىکنند که هرگز سراغ چنین کارى نروند، به این گونه سوگندها نباید اعتنا کرد، هر چند با نام خداباشد و یکى از تفسیرهاى «لا یُواخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فی اَیْمانِکُم»، همین است، ولى قَسَم هائى که به نام خداباشد، و موضوع آن کار خوب یا لااقل کار مباحى است، وفا کردن به آن واجب است، و اگر کسى با آن مخالفت کند کفاره دارد.
کفاره آن اطعام ده مسکین یا لباس پوشاندن بر ده نفر نیازمند و یا آزاد کردن یک برده است (این معنى در آیه89 سوره«مائده» آمده است) و اکنون که برده وجود ندارد باید یکى از دو کار اول را انجام داد.
آیتالله سیستانی
اگر قسَم بخورد که کاری را انجام دهد یا ترک کند، مثلاً قسَم بخورد که روزه بگیرد، یا دود استعمال نکند، چنانچه عمداً مخالفت کند گناه کرده است باید کفاره بدهد، یعنی: یک بنده آزاد کند، یا ده فقیر را سیر کند یا آنان را بپوشاند، و اگر اینها را نتواند انجام دهد، باید سه روز پیدرپی روزه بگیرد.
قسَم چند شرط دارد:
اوّل: کسی که قسَم میخورد باید بالغ و عاقل باشد، و از روی قصد و اختیار قسَم بخورد، پس قسَم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کردهاند درست نیست، و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد یا بیاختیار قسَم بخورد.
دوّم: کاری را که برای آن قسَم میخورد باید حرام یا مکروه نباشد، و کاری را که قسَم میخورد ترک کند، باید واجب یا مستحب نباشد، و اگر قسَم بخورد کار مباحی را بجا آورد یا ترک کند، چنانچه آن فعل یا ترک از نظر عقلا رجحان داشته باشد، یا برای شخص او مصلحتی دنیوی داشته باشد، قسَمش صحیح است.
سوّم: به یکی از اسمهای خداوند عالم قسَم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمیشود، مانند خدا، و الله، یا خدا را به صفات و افعالی یاد کند که مخصوص اوست مثلاً بگوید: قسم به آن کسی که آسمانها و زمین را آفرید، و نیز اگر به اسمی قسَم بخورد که به غیر خدا هم میگویند، ولی بهقدری به خدا گفته میشود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید، ذات مقدس حق در نظر میآید، مثل آنکه به خالق و رازق قسَم بخورد، صحیح است، بلکه اگر به اسمی قسَم بخورد که فقط در مقام قسَم خوردن ذات حق از آن به نظر میآید، مثل سمیع و بصیر باز همقسمش صحیح است.
چهارم: قسَم را به زبان بیاورد، ولی آدم لال اگر با اشاره قسَم بخورد صحیح است، و کسی که قادر بر تکلم نیست، اگر بنویسد و آن را در قلبش قصد کند کافی است، بلکه قادر بر تکلم نیز اگر بنویسد بنا بر احتیاط واجب باید به آن عمل کند.
پنجم: عمل کردن به قسَم برای او ممکن باشد، و اگر موقعی که قسَم میخورد ممکن نباشد و بعداً ممکن شود، کافی است، و اگر موقعی که قسَم میخورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود، از وقتی که عاجز میشود قسَم او به هم میخورد، و همچنین است اگر بهقدری مشقت پیدا کند که نشود آن را تحمل کرد، و این عجز اگر به اختیار او باشد، یا بدون اختیار ولی او در تأخیر از زمان قدرت عذری نداشته باشد، گناه کرده و کفاره واجب است.
گر پدر از قسَم خوردن فرزند جلوگیری کند، یا شوهر از قسَم خوردن زن جلوگیری نماید، قسَم آنان صحیح نیست.
اگر فرزند بدون اجازه پدر، و زن بدون اجازه شوهر قسَم بخورد، پدر و شوهر میتوانند قسَم آنان را به هم بزنند.
اگر انسان از روی فراموشی یا ناچاری یا غفلت، به قسَم عمل نکند، کفاره بر او واجب نیست، و همچنین است اگر مجبورش کنند که به قسَم عمل ننماید. و قسَمی که آدم وسواسی میخورد، مثل اینکه میگوید: و الله الآن مشغول نماز میشوم، و به واسطه وسواس مشغول نمیشود، اگر وسواس او طوری باشد که بیاختیار به قسَم عمل نکند کفاره ندارد.
کسی که قسَم میخورد که حرف من راست است، چنانچه حرف او راست باشد قسَم خوردن او مکروه است، و اگر دروغ باشد حرام است، بلکه قسَم دروغی که در مقام فصل منازعات خورده میشود از گناهان بزرگ میباشد، ولی اگر برای اینکه خودش یا مسلمان دیگری را از شرّ ظالمی نجات دهد، قسَم دروغ بخورد اشکال ندارد، بلکه گاهی واجب میشود، اما اگر بتواند توریه کند و توجه به آن هم داشته باشد احتیاط واجب این است که توریه کند ـ یعنی: معنایی را اراده کند که بر خلاف ظاهر لفظ است، و نشانهای برای مقصود خود اقامه ننماید ـ مثلاً اگر ظالمی بخواهد کسی را اذیت کند و از انسان بپرسد که او را دیدهای؟ و انسان یک ساعت قبل او را دیده باشد، بگوید او را ندیدهام و قصد کند که از پنج دقیقه پیش ندیدهام.