نقد آیتالله قائممقامی بر دکتر داوری اردکانی
اکنون که با وقوع انقلاب مبارک اسلامی و ظهور مجدد دین و آسمان در صحنه جهان، امکان جبران فاجعه و برون رفت از بن بست واستیصال پدید آمده، جا دارد دست از توهم قدیم برداشته شود و نغمه ناموزون جدایی علم از دین شنیده نشود.
عقیق:آیتالله سیدمحمد قائممقامی استاد حوزه و دانشگاه در کانال شخصیاش یادداشتی با عنوان «نغمه ناموزون» را در نقد سخنان رضا داوریاردکانی نوشته است که مشروح آن در ادامه میآید:
نغمه ناموزون
آقای رضا داوری اردکانی رئیس محترم فرهنگستان علوم اخیراً در اظهار نظری عجیب در موضوع «ارتباط میان علم و دین» فرمودهاند: ماهیت علم با دین متفاوت است و علم، اساساً و ذاتاً نمیتواند متصف به وصف دینی شود، مگر در آنجا که موضوع و مسائلش به طور خاص، دین باشد، مانند علم فقه و اصول و تفسیر و حدیث و کلام و به تعبیر ایشان حتی فلسفه اسلامی و اما سایر علوم هر کدام موضوع و مسائل خاص خود را دارند و ملاک صحت و عدم صحت آنها مراعات روش مقرر در آن علمهاست.
از آنجا که ما نمیدانیم ایشان بر مبنای چه تعریفی از علم و دین، این دو را از یکدیگر متفاوت میدانند، جا دارد از ایشان پرسش کنیم که به نظر جنابعالی مقولات دیگری همچون سیاست، اقتصاد، فرهنگ، هنر و به طور کلی دنیا، آیا میتوانند به وصف دینی بودن متصف شوند یا خیر؟ حال میتوانیم این گونه فرض کنیم که پاسخ ایشان به پرسش فوق از دو حال خارج نیست، یا میفرمایند: بله! سیاست و اقتصاد و فرهنگ و هنر و دنیا میتواند متصف به وصف دینی شود و اساساً فلسفه دین و قیام انبیا و فلسفه اصلی انقلاب اسلامی و نظام اسلامی نیز همین است، لکن مقوله علم، متفاوت است و علم را غیر از آنجا که موضوع و مسائلش به صورت خاص دین است، نه میتوان دینی دانست و نه غیر دینی.
پاسخ دیگر به پرسش فوق این است که به سیاق متفاوت دانستن علم با دین، بفرمایند: بله! این مقولات نیز با دین متفاوت است و هر کدام موضوع و مسائل و مبانی و روشهای خاص خود را دارند و نمیتوان سیاست و اقتصاد و فرهنگ و هنر و به طور کلی دنیا را که به نص سخن خداوند، ذاتش لهو و لعب است، متصف به وصف دین که ذاتش ذکر و فکر است، نمود و بر مبنای این دیدگاه تنها چیزی که میتواند متصف به وصف دینی باشد، خود دین است و لا غیر. اگر پاسخ ایشان این گونه باشد ما را با ایشان سخنی نیست و جز افسوس و اندوه واکنش دیگری نخواهیم داشت.
و اما اگر پاسخ،همان اولی باشد، میپرسیم چگونه است که هر چیز و از جمله دنیا که ماهیتش لهو و لعب است میتواند با تبعیت از دین و قبول حاکمیت دین بر خود، موصوف به وصف دینی شود و ماهیت ذکر و فکری پیدا کند لکن علم نمیتواند این گونه باشد؟ مگر اساساً دین که منشاش وحی آسمانی و نزول کلمه الله یا همان لوگوس است، منشا همه علمها، معرفتها و «لوژی»ها نبوده است؟ و اگر گفته شود آری بوده است، لکن در ادامه، علم، مستغنی از دین است و بدون دین میتواند به راه خود ادامه دهد، در این صورت باید گفت این همان خیال و توهمی است که فلسفه و اندیشه غرب در عصر قدیم و جدید به آن دچار بوده و خود و جهان را با فاجعه و استیصال روبرو ساخته و اکنون که با وقوع انقلاب مبارک اسلامی و ظهور مجدد دین و آسمان در صحنه جهان، امکان جبران فاجعه و برون رفت از بن بست واستیصال پدید آمده، جا دارد دست از توهم قدیم برداشته شود و نغمه ناموزون جدایی علم از دین که هرگز نمیتوان آن را با جدایی عقل از دین و سیاست از دین، متفاوت دانست، شنیده نشود.
منبع:فارس