خداوند در قرآن سرنوشت منافقان تیره دل را چنین بیان مىکند: «شیطان بر آنها مسلط شده، و آنها را به سرعت مىراند و به همین جهت یاد خدا را از خاطر آنها برده است» (اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ).
عقیق: آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیه 14 تا 19 سوره مبارکه «مجادله» به توطئههاى منافقان و سرنوشت آنها اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لامِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَى الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ* أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِیداً إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ * اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ* لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئاً أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ* یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللّهُ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَىْء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ* اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ؛ آیا ندیدى کسانى را که طرح دوستى با گروهى که مورد عضب خدا بودند ریختند؟! آنها نه از شما هستند و نه از آنان. سوگند دروغ یاد مىکنند (که از شما هستند) در حالى که خودشان مىدانند (دروغ مىگویند)؛ خداوند عذاب شدیدى براى آنان فراهم ساخته، چرا که اعمال بدى انجام مىدادند! آنها سوگندهاى خود را سپرى قرار دادند و مردم را از راه خدا بازداشتند، از این رو براى آنان عذاب خوارکنندهاى است! هرگز اموال و اولادشان آنها را از عذاب الهى حفظ نمىکند، آنها اهل آتشند و جاودانه در آن مىمانند! روزى را که خداوند همه آنها را برمىانگیزد، آنها براى خدا نیز سوگند (دروغ) یاد مىکنند، همان گونه که براى شما یاد مىکنند، و گمان مىکنند کارى مىتوانند انجام دهند، بدانید آنها دروغگویانند! شیطان بر آنان مسلط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده، آنان حزب شیطانند. بدانید حزب شیطان زیانکارانند». (مجادله/ 14 تا 19)
چرا منافقان سوگند دروغ میخورند؟
این آیات، بخشى از توطئههاى منافقان را برملا مىسازد، و آنها را با نشانههایشان به مسلمانان معرفى مىکند، ذکر این معنى بعد از «آیات نجوا»، شاید به این مناسبت است که در میان نجواکنندگان با پیامبر(صلى الله علیه وآله)، افراد منافقى نیز وجود داشتند که از این کار، به عنوان پوششى براى توطئههاى خود، و اظهار نزدیکى به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، استفاده مىکردند و همین امر، سبب شد که: قرآن به صورت یک امر کلى، با آن برخورد کند.
نخست مىفرماید: «آیا ندیدى کسانى را که طرح دوستى با گروهى که مورد غضب خدا بودند ریختند»؟! (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ).
این قوم «مغضوب علیهم»، ظاهراً همان قوم یهود است که در آیه 60 سوره «مائده» به همین عنوان، معرفى شده، آنجا که مىگوید: قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ: «بگو آیا شما را از کسانى که وضعشان از این هم بدتر است با خبر کنم؟ آنها کسانى هستند که خداوند آنها را لعنت کرده و مورد غضب قرار داده...».
پس از آن مىافزاید: «اینها نه از شما هستند و نه از آنان» (یهود) (ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لامِنْهُمْ).
نه در مشکلات و گرفتارىها یاور شما هستند، و نه دوست صمیمى آنها، بلکه منافقانى هستند که هر روز چهره عوض مىکنند، و هر لحظه به شکلى در مىآیند.
البته، این تعبیر منافاتى با آیه 51 سوره «مائده» ندارد که مىگوید: وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ: «هر کس از شما آنها را دوست دارد، از آنها است» زیرا منظور از آن این است که، آنها در حکم دشمنان شما محسوب مىشوند هر چند حقیقتاً جزء آنها هم نباشند.
باز در ادامه همین سخن، مىافزاید: «آنها براى اثبات وفادارى خود نسبت به شما، قسم یاد مىکنند، اما سوگندى دروغ که خودشان هم مىدانند»! (وَ یَحْلِفُونَ عَلَى الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ).
این راه و رسم منافقان است که پیوسته براى پوشانیدن چهره زشت و منفور خود، به سوگندهاى دروغ پناه مىبرند، در حالى که عملشان بهترین معرف آنها است.
بعد، به عذاب دردناک این منافقان لجوج اشاره کرده، مىفرماید: «خداوند عذاب شدیدى براى آنها فراهم ساخته است» (أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِیداً).
و بدون شک این عذاب، عادلانه است، «چرا که آنها اعمال بدى انجام مىدادند» (إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
و براى توضیح بیشتر، در مورد نشانههاى این منافقان، مىگوید: «آنها سوگندهاى خود را سپرى قرار دادهاند، تا مردم را از راه خدا باز دارند» (اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ).
قسم یاد مىکنند که مسلمانند و هدفى جز اصلاح ندارند، در حالى که زیر پوشش این قسم، به انواع فساد و خرابکارى و توطئه مشغولند، و در حقیقت از نام مقدس خدا، براى جلوگیرى از راه خدا، بهره مىگیرند.
آرى، سوگندهاى دروغ، یکى از نشانههاى منافقان است که علاوه، بر اینجا در سوره «منافقین» نیز، ضمن بیان اوصاف آنها ذکر شده است (سوره «منافقین» آیه 2) و در پایان آیه مىافزاید: «به همین دلیل براى آنها عذاب خوارکنندهاى است» (فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ).
آنها مىخواستند: با این سوگندهاى دروغین، آبرو براى خود فراهم کنند ولى، خدا آنها را به عذاب خوارکنندهاى مبتلا مىسازد، و قبلاً فرمود: «عذاب شدید» براى آنها است (آیه 15 همین سوره)، زیرا قلوب مؤمنان راستین را شدیداً به درد مىآوردند.
ظاهر این است که هر دو عذاب، مربوط به آخرت است و چون با دو وصف مختلف (مهین و شدید) ذکر شده، تکرار نیست، زیرا توصیف عذاب به این دو وصف در قرآن مجید معمولاً در عذابهاى آخرت است، هر چند بعضى از مفسران احتمال داده اند که: اوّلى، مربوط به دنیا یا عذاب قبر، و دومى مربوط به عذاب آخرت مىباشد.
وقتی اموال انسان مایه عذاب میشود
و از آنجا که منافقان غالباً به اموال و فرزندان (سرمایههاى اقتصادى و نیروهاى انسانى) خود، براى حل مشکلات تکیه مىکنند، قرآن در آیه بعد مىگوید: «اموال و اولادشان، آنها را به هیچ وجه از عذاب الهى حفظ نمىکند» (لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لاأَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئاً).
بلکه، همین اموال طوق لعنتى بر گردن آنها مى شود و مایه عذاب دردناکشان، چنان که در آیه 180 «آل عمران» مىخوانیم: «سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ» و همچنین فرزندان گمراه آنها باعث عذاب آنها مىگردد، و اگر در میان آنها افرادى مؤمن و نیکوکار باشند، از آنها بیزارى مىجویند.
آرى، روز قیامت روزى است که هیچ پناهگاهى جز خدا نیست، و هر چه غیر او است از کار مىافتد، چنان که در آیه 166 «بقره» مىخوانیم: وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبابُ: «دست آنها از هر گونه وسیله و سببى قطع مىشود».
و باز در پایان آیه، آنها را با این جمله تهدید مىکند: «آنها اصحاب دوزخند، و جاودانه در آن مىمانند» (أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ) و به این ترتیب، گاهى، عذاب آنها را به عنوان «شدید» توصیف کرده، و گاهى، «مهین» و خوارکننده، و گاه، «جاودانه بودن» که هر یک از این اوصاف، به تناسب وصفى از اوصاف آنها و اعمالشان است.
و عجب این که: این منافقان در قیامت هم دست از منافقگرى خود بر نمىدارند، چنان که در آیه بعد آمده است: «به خاطر بیاورید روزى را که خدا همه آنها را برمىانگیزد، و اعمالشان را بر آنها عرضه مىدارد، و در دادگاه عدلش از آنها سؤال مىکند، ولى آنان براى خدا نیز سوگند دروغ یاد مىکنند، همان گونه که براى شما سوگند مىخورند» (یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللّهُ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ).
قیامت، تجلیگاه اعمال و روحیات انسان در این دنیا است، و از آنجا که منافقان این روحیه را همراه خود به قبر و برزخ بردهاند، در صحنه قیامت نیز آشکار مىشود، و با این که مىدانند خداوند علام الغیوب است، و چیزى بر او مخفى نیست، ولى، باز بر طبق عادت گذشته، سوگند دروغین یاد مىکنند.
البته، این منافات با اعتراف آنها به گناهانشان در بعضى از مواقف آن دادگاه عدلِ الهى ندارد، چرا که قیامت منزلگاهها و مواقف مختلفى دارد، و در هر کدام، برنامهاى است.
سپس، مىافزاید: «آنها گمان مىکنند که با این سوگندهاى دروغ، مىتوانند سودى براى خود جلب کنند، و یا زیانى را دفع نمایند» (وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَىْء).
البته، این یک پندار موهوم و خیال خام بیش نیست، ولى از آنجا که در دنیا به این کار عادت کرده بودند که خطرات و ضررها را با سوگندهاى دروغین از خود دفع نمایند، و منافعى براى خود کسب کنند، این ملکات زشت، در آنجا نیز جان مىگیرد و خودنمایی مىکند.
سرنوشت منافقان/زمانی که فتنهها آغاز میشود/ شیطان بر چه کسانی غلبه میکند؟
و سرانجام، آیه را با این جمله پایان مىدهد: «بدانید! آنها دروغگویانند» (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ).
این اعلام، ممکن است مربوط به دنیا باشد، و یا مربوط به قیامت، و یا هر دو، و به این ترتیب، کوس رسوایى آنها را همه جا مىزنند.
در آخرین آیه مورد بحث، سرنوشت نهایى این منافقان تیره دل را چنین بیان مىکند: «شیطان بر آنها مسلط شده، و آنها را به سرعت مىراند، و به همین جهت یاد خدا را از خاطر آنها برده است» (اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ).
به همین دلیل، «آنها حزب شیطانند» (أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ).
«بدانید حزب شیطان زیانکارانند» (أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ).
«اسْتَحْوَذَ» از ماده «حوذ» (بر وزن موز) در اصل به معنى قسمت پشت ران شتر است، و از آنجا که «ساربان» به هنگام راندن شترها بر پشت رانهاى آنها مىزند، این واژه به معنى تسلط یافتن و به سرعت راندن آمده است.
آرى، منافقان دروغگو و مغرور به مال و مقام، سرنوشتى جز این ندارند که در بست در اختیار شیطان و وسوسههاى او قرار مىگیرند، و خدا را به کلى فراموش مىکنند، نه تنها منحرف مىشوند، که در زمره عمال شیطان و اعوان، انصار، لشکر و حزب او براى گمراه ساختن دیگران، قرار مىگیرند.
امیر مؤمنان على(علیه السلام) درباره آغاز وقوع فتنهها و اختلافها، مىفرماید: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ یَتَوَلَّى فِیهَا رِجَالٌ رِجَالاً فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ یَخْفَ عَلَى ذِی حِجًى وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ لَمْ یَکُنِ اخْتِلافٌ وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَیَجِیئَانِ مَعاً فَهُنَالِکَ اسْتَحْوَذَ الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ نَجَا الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللّهِ الْحُسْنَى: «اى مردم آغاز وقوع فتنهها، آراء باطلى است که از آن پیروى مىکنند، و بدعتهایى است که بر خلاف حکم قرآن گذارده مىشود، و گروهى از مردم به دوستى گروهى دیگر، و تبعیت آنها در این امور مىپردازند، اگر باطل به صورت خالص خودنمایى مىکرد، از دیده هیچ صاحب عقلى پنهان نمىماند، و هرگاه حق از آمیزش به باطل، خالص مىشد اختلافى رخ نمىداد، ولى بخشى از این مىگیرند، و بخشى از آن، و ممزوج مىکنند، اینجا است که شیطان بر دوستان خود چیره مىشود، و آنهایى که توفیق الهى یارشان شده، رهایى مىیابند».
همین تعبیر در کلام امام حسین، سیدالشهداء(علیه السلام) در «کربلا» دیده مىشود که وقتى صفوف اهل «کوفه» را همچون شب تاریک، و سیل خروشانى، در مقابل خود دید، فرمود: «عجب بندگان بدى هستید! اظهار اطاعت خدا و ایمان به رسول کردید، ولى اکنون آمده اید ذرّیه پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به قتل برسانید: لَقَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَیْکُمُ الشَّیْطانُ فَاَنْساکُمْ ذِکْرَ اللّهِ الْعَظِیمِ: «شیطان بر شما چیره شده، یاد خداى بزرگ را از خاطرتان برده»، سپس افزود مرگ بر شما و بر آنچه مىخواهید، إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». منبع:فارس