عقیق:آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیه 273 و 274 سوره مبارکه «بقره» به ویژگی افرادی که باید به آنها انفاق کرد، اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ لَا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا ۗ وَمَا تُنفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ* الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ (بهتر است انفاق شما) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند، و نمىتوانند (براى تأمین هزینه زندگى) مسافرتى کنند (و سرمایهاى به دست آورند) و افراد نا آگاه آنها را از شدّت خویشتن دارى، بىنیاز مىپندارند؛ امّا آنها را از چهرههایشان مىشناسى، و هرگز با اصرار از مردم درخواست نمىکنند. (این است مشخّصات آنها!) و هر چیز خوبى (در راه خدا) انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است. کسانى که اموال خود را، شب یا روز، پنهان یا آشکار، انفاق مىکنند، مزدشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است نه ترسى بر آنهاست، و نه اندوهگین مىشوند». (بقره/ 273 و 274)
به چه کسانی باید انفاق کرد؟
در این آیه، به بهترین مواردى که انفاق در آنجا باید صورت گیرد، اشاره شده است، یعنى کسانى که داراى صفات سه گانه در این آیه باشند.
در بیان اولین وصف آنان مىفرماید: انفاق شما به خصوص «باید براى کسانى باشد که در راه خدا، محصور شدهاند» (لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی سَبیلِ اللّهِ).
یعنى کسانى که: به خاطر اشتغال به جهاد در راه خدا و نبرد با دشمن و یادگیرى فنون جنگى یا تحصیل علوم لازم دیگر، از تلاش براى معاش و تأمین هزینه زندگى، باز ماندهاند، که یک نمونه روشن آن، اصحاب صُفَّه در عصر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بودند.
آن گاه براى تأکید مىافزاید: «همانها که نمىتوانند سفرى کنند» و سرمایهاى به دست آورند (لا یَسْتَطیعُونَ ضَرْباً فِی الأَرْضِ).
تعبیر به «ضرب فى الارض» به جاى سفر به خاطر آن است که مسافران مخصوصاً آنها که براى هدفهاى مهمى پیاده به سفر مىروند، پیوسته پاى بر زمین مىکوبند و پیش مىروند.
بنابراین کسانى که مىتوانند تأمین زندگى کنند باید مشقت و رنج سفر را تحمل کرده و از دسترنج دیگران استفاده نکنند، مگر این که کار مهمترى همچون جهاد در راه خدا یا فرا گرفتن علوم واجب، مانع از سفر گردد.
و در دومین توصیف از آنان، مىفرماید: «کسانى که افراد نادان و بىاطلاع، آنها را از شدت عفاف غنى مىپندارند» (یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ).
ولى این سخن به آن مفهوم نیست که این نیازمندان با شخصیت قابل شناخت نیستند، لذا مىافزاید: «آنها را از چهرههایشان مىشناسى» (تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ).
«سیما» در لغت به معنى علامت و نشانه است و این که در فارسى امروز آن را به معنى چهره و صورت به کار مىبرند، معنى تازهاى است و گرنه در مفهوم عربى آن، چنین معنایى ذکر نشده است، به هر حال منظور این است: آنها گر چه سخنى از حال خود نمىگویند، ولى در چهرههایشان نشانههایى از رنجهاى درونى وجود دارد که براى افراد فهمیده آشکار است، آرى، «رنگ رخساره خبر مى دهد از سرّ درون».
و در سومین توصیف از آنان مىفرماید: آنها چنان بزرگوارند که: «هرگز چیزى با اصرار از مردم نمىخواهند» (لایَسْئَلُونَ النّاسَ إِلْحافاً).
اصولاً آنها از مردم چیزى نمىخواهند، چه رسد به این که اصرار در سؤال داشته باشند، و به تعبیر دیگر: معمولِ نیازمندانِ عادى اصرار در سؤال است اما آنها یک نیازمند عادى نیستند.
بر این اساس اگر قرآن مىگوید: «آنها با اصرار سؤال نمىکنند» مفهومش این نیست که بدون اصرار سؤال مىکنند، بلکه مفهومش این است آنها فقیر عادى نیستند تا سؤال کنند زیرا سؤال آنها معمولاً توأم با اصرار و الحاف است، به قرینه این که مىگوید: «آنها را از سیمایشان باید شناخت» نه از سؤالشان و الاّ جمله «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» مفهومى نداشت.
احتمال دیگرى در تفسیر این آیه نیز هست، و آن این که آنها در حال عادى هرگز سؤال نمىکنند و هرگاه اضطرارِ شدید آنها را مجبور به اظهار حال خود کند هرگز اصرار نمىورزند.
بعضى نیز گفتهاند: منظور این است که آنها در ترک سؤال کردن اصرار دارند. (ولى این احتمال خلاف ظاهر آیه است).
و در پایان آیه باز همگان را به انفاق از هر گونه خیرات تشویق کرده و مىفرماید: «و هر چیز خوبى در راه خدا انفاق کنید خداوند از آن آگاه است» (وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْر فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیمٌ).
این جمله براى تشویق انفاق کنندگان است، خصوصاً انفاق به افرادى که داراى عزت نفس و طبع بلندند، و چه بسا در این موارد بخششهایى در پوشش غیر انفاق، ولى در واقع به قصد انفاق، صورت مىگیرد، تا طرف مقابل ناراحت نشود، مسلماً خداوند از این نیات پنهانى آگاه است، و آنها را به تناسب نیت و زحماتشان بهره مند مىسازد.
سؤال کردن بدون نیاز «حرام» است!
یکى از گناهان بزرگ متکدى، سؤال و تقاضاى از مردم بدون نیاز است و در روایات متعددى از این کار نکوهش شده. در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مىخوانیم: لاتَحِلُّ الصَّدَقَةُ لِغَنِىٍّ:«صدقات براى افراد بىنیاز حرام است».
و در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: مَنْ سَئَلَ وَ عِنْدَهُ ما یُغْنِیْهِ فَاِنَّما یَسْتَکْثِرُ مِنْ جَمَرِ جَهَنَّمَ: «کسى که از مردم در خواست کند در حالى که به مقدار کفایت دارد، آتش دوزخ را براى خود افزون مىسازد».
همچنین در روایات وارد شده که: «شهادت سائل به کف (کسى که دست گدایى به سوى مردم دراز مىکند)، پذیرفته نیست».
انفاق به هر شکل و صورت مطلوب است/ بهترین روش انفاق
در آیه بعد، سخن از مسأله دیگرى در ارتباط با انفاق در راه خدا است و آن کیفیات مختلف و متنوع انفاق است، مى فرماید: «آنها که اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق مىکنند پاداششان نزد پروردگارشان است» (الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرّاً وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ).
ناگفته پیدا است انتخاب روشهاى مختلف، رعایت شرایط بهتر براى انفاق است، یعنى انفاق کنندگان باید در انفاق خود به هنگام شب یا روز، پنهان یا آشکار، جهات اخلاقى و اجتماعى را در نظر بگیرند.
آنجا که انفاق به نیازمندان موجبى براى اظهار ندارد، آن را مخفى سازند تا هم آبروى آنان حفظ شود، و هم خلوص بیشترى در آن باشد.
و آنجا که مصالح دیگرى مانند تعظیم شعائر و تشویق و ترغیب دیگران در کار است، و انفاق جنبه شخصى ندارد، تا هتک احترام کسى شود (مانند انفاق براى جهاد و بناهاى خیر و امثال آن) و با اخلاص نیز منافات ندارد آشکارا انفاق نمایند.
بعید نیست مقدم داشتن شب، بر روز، و پنهان بر آشکار (در آیه مورد بحث) اشاره به این باشد که مخفى بودن انفاق بهتر است مگر موجبى براى اظهار باشد، هر چند باید در همه حال و به هر شکل، انفاق فراموش نشود.
مسلماً چیزى که نزد پروردگار است (مخصوصاً با تکیه بر صفت ربوبیت که ناظر به پرورش و تکامل است) چیز کم، یا کم ارزشى نخواهد بود، و تناسب با الطاف و عنایات پروردگار خواهد داشت که هم برکات دنیا، و هم حسنات آخرت و قرب الى اللّه را شامل مىشود.
پس از آن مى افزاید: «نه ترسى بر آنها است و نه غمگین مىشوند» (وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
مىدانیم: انسان چون براى ادامه و اداره زندگى خویش، خود را بىنیاز از مال و ثروت نمىداند، معمولاً هنگامى که آن را از دست مىدهد اندوهناک مىگردد و براى آینده خود نگران مىشود، زیرا نمىداند در آینده وضع او چگونه خواهد بود، و همین امر، در بسیارى از مواقع مانع انفاق مىگردد، مگر آنها که از یک سو به وعده هاى الهى ایمان داشته باشند.
و از سوى دیگر آثار اجتماعى انفاق را بدانند، چنین افرادى از انفاق در راه خدا خوف و وحشتى از آینده ندارند، و به خاطر از دست دادن قسمتى از ثروت خود، اندوهگین نمىشوند، زیرا مىدانند در مقابل چیزى که از دست دادهاند، به مراتب بیشتر، از فضل پروردگار و از برکات فردى، اجتماعى و اخلاقى آن در این جهان و آن جهان بهرهمند خواهند شد.