اول: «ضلالة الأهواء» خواسته هاى گمراه و نامعقولى كه بر امت من چيره مىشود. دوم: «و اتِّباع الشَّهَوات فى البُطُون وَ الفروجِ» شهوت شكم و غريزه جنسى كه آنها را به نابودى و هلاكت مىكشد و از امت من بيرون مى برد. جزء يهودى ها و مسيحى هاى زمان خود مىشوند؛ چون همين كارهايى كه بيشتر مسلمانان در كشورهاى اسلامى و تعدادى در ايران نسبت به شكم و شهوت دارند، همان هايى كه اسرائيلى ها، صهيونيسم و مسيحى ها در اروپا و آمريكا دارند. سوم: «وَ الْغَفْلَةُ بَعْدَ المَعْرِفة» بعد از اين كه شناخت به خدا، قيامت و اهل بيت عليهم السلام داشتند، اين شناخت را از دست بدهند و درگير فساد، مادّيت و دنياگرايى شوند كه دين از ياد آنها برود.
شهوت، شكم و غريزه جنسى، دو خطرى است كه پيامبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و آله را نسبت به امتش ترسانده بود كه فرمود: «براى امت بعد از خودم مى ترسم».
در روايت ديگرى پيامبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: «إيّاكم و الهَوى فَانّ الهَوى يُصِمُّ و يُعْمِى» از پيروى هواى نفس بپرهيز، كه اگر دچار هواى نفس و خواسته هاى نامعقول شويد، شما را كر و كور مىكند. شما را كور مىكند، طورى كه غير از خود، هيچ چيزى را نمى بينيد. فقط مى گويد شكم و شهوتم. در اين عالم، غير از شكم و شهوت، ميلياردها حقيقت وجود دارد. اما او ديگر نه خدا را مى بيند، نه قيامت و آينده با سعادت را. نبوت انبيا، امامت امامان، آيات قرآن را نمى بيند و خودبين مى شود، آن هم در محدوده شكم و شهوت خود.
بانوى كاخ، چنين گرفتاريى داشت. او شوهر خود را نمىديد، حساب نمىكرد كه اگر اين جوان حاضر شود كام او را جواب دهد، به شوهر خيانت كرده است. او آبروى خود و اين جوان و آينده و قيامت را نمى ديد. او شنوايى و بينايى نداشت؛ چون «يصم و يعمى» بود. حضرت يوسف عليه السلام هفت سال به او مى گفت: اين كار نامشروع، خلاف انسانيت و اخلاق، ظلم به شوهر و خيانت به خانواده است، اما او نمى شنيد.
خداوند منان در قرآن کریم می فرمایند که «إيّاكم و الهَوى فَانّ الهَوى يُصِمُّ و يُعْمِى» اين خواسته هاى نامعقول و حرام، شما را كور و كر می كند.