امیرالمومنین(ع) میفرمودند: «فَیَا عَجَباً عَجَباً وَ اللَّهِ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ فَقُبْحاً لَکُمْ وَ تَرَحاً »؛ (شگفتا، شگفتا! به خدا سوگند قلب را مىمیراند و غم و اندوه را به روح انسان سرازیر مىکند که آنها در مسیر باطل خود، چنین متّحدند و شما، در طریق حقّتان، اینگونه پراکنده و متفرّق! روى شما زشت باد! و همواره غم و اندوه قرینتان باشد!)
استاد دانشگاه تهران افزود: واقعاً هم زندگی با چنین مردم سست عنصری که هر کس ساز خودش را میزند، چه لذتی دارد؟! دل انسان از بودن با چنین ملتی میگیرد و روح آدمی از زندگی با آنان پژمرده میشود، و حقشان است که حضرت نفرینشان کند. آنها آن قدر بیارزش و غیرقابل اتکا بودند که حضرت میفرمود: «حاضرم مانند صرافان ده نفر از شما را بدهم و یکی از آنان را بگیرم!»
محسن اسماعیلی ادامه داد: اکنون جای این پرسش است که چرا ما چنین هستیم و آنان چنان؟ با توجه به تاکیدهای بیشمار کتاب و سنت بر وحدت و الفت در جامعه اسلامی و نیز تجربههای تلخ تاریخی ناشی از تفرقه و جدایی میان مردم و ملتهای مسلمان، طبیعی است که این پرسش توجه انسان را به خود جلب میکند. پس چرا مسلمانان باز هم چنین متفرق هستند. مسلمانان تنها درباره یک چیز اتفاق و وحدتنظر دارند و آن اینکه درباره هیچ چیز اتفاق و وحدت نظر نداشته باشند.
عضو مجلس خبرگان رهبری افزود: گاهی این اشکال را به این صورت نیز تکمیل میکنند که چگونه ما با داشتن چنین تعالیم و رهبرانی همواره گرفتار اختلاف و تفرقه هستیم، اما دشمنان و کفار متحد و همدست هستند؟! پاسخ این سوال به این نکته برمیگردد که برای تحقق اجتماع و اتحاد، نه بر حق بودن کافی است و نه علم و آگاهی از اینکه بر حق هستیم. ممکن است اهل باطل متحد باشند و اهل حق متفرق. چون تحقق اتحاد؛ ولو به صورت ظاهری و موقتی، علاوه بر اعتقاد نظری به لزوم آن، نیازمند التزام عملی به لوازم آن هم است.
وی یکی از لوازم اولیه اتحاد را از خودگذشتگی، سعه صدر و فداکاری دانست و خاطرنشان کرد: افراد بشر دارای سلایق و خواستههای متفاوت هستند. اگر هر کس بخواهد بر سلیقه و خواسته خودش تعصب بورزد وحدتی بوجود نخواهد آمد؛ چه رسد به اینکه افراد بخواهند سلیقه و خواسته خود را بر یکدیگر تحمیل کنند و به حق آنان احترام نگذارند و تجاوز کنند.
دکتر اسماعیلی افزود: اهل باطل، چون همه هستی و منافع خود را در همین دنیا خلاصه میبینند و معمولاً نتیجه ملموس و عملی آن را نیز همین جا مشاهده میکنند، حاضر به همکاری و تساهل میشوند؛ هر چند در درازمدت بر سر همین منافع مادی و محدود نزاع پیدا میکنند و متفرق میشوند. اما متاسفانه اهل حق کمتر چنین هستند و هر کس حرف خودش را عین حق میداند و میخواهد همان را به کرسی بنشاند؛ ضمن آنکه با تحریک دشمنان بیرونی و شیطان درونی دچار وسوسه برتریجویی و زیادهخواهی هم میشوند.؛ همان چیزی که قرآن نام آن را «بغی» نهاده است.
به گفته این استاد دانشگاه، از آیههای متعدد قرآن استفاده میشود که اگر نگوییم تنها علت تفرقه، حداقل باید بگوییم اصلیترین دلیل اختلاف و جدایی یک چیز بیشتر نیست؛ و آن اخلاق زشتی است به نام «بغی». هدف از ارسال رسل و انزال کتب، رفع اختلاف میان بشر بوده است اما همین کتاب آسمانی و تعالیم انبیاء خودش مایه اختلاف شد؛ آن هم میان آنان که ایمان آورده بودند و میدانستند که خواسته خدا و پیامبران چیست: «وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ» (و در آن اختلاف نکردند مگر کسانی که کتاب را گرفته بودند، و نشانههای روشن به آنها رسیده بود!) اما چرا؟ جوابش این است: «بَغْیًا بَیْنَهُمْ»؛ دلیل اختلاف آنان بغی در میان آنان بود.
معنی و مفهوم بغی
وی در تشریح معنی و مفهوم بغی، گفت: واژهشناسان میگویند «بَغى» یعنی طلب توأم با تجاوز از حدّ. در سوره حجرات میفرماید: هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پرداختند، آنها را آشتی دهید؛ فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّـهِ؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری بغی (تجاوز) کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست میدارد. مؤمنان برادر یکدیگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید و تقوای الهی پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید!
دکتر محسن اسماعیلی خاطرنشان کرد: پس ممکن است دو گروه مومن هم با یکدیگر اختلاف پیدا کنند و حتی به مرحله جنگ با یکدیگر برسند. شما باید مانع شوید و میان آنان آشتی و صلح برقرار سازید. حالا اگر یک گروه دچار «بغی» شد؛ یعنی به حق خویش قانع نشد و خواست به حقوق دیگری دستاندازی کند، کاری کنید که از بغی خود دست بردارد و تن به آشتی و رعایت حقوق دیگری بدهد؛ یعنی عدل و قسط! چرا؟ چون مومنان حقیقتاً و نه مَجازاً برادر یکدیگرند. پس نباید نسبت به یکدیگر زیادهخواهی کنند.