پیامبران باید نشانهاى داشته باشند که علامت امتیاز آنان از مدعیان دروغین و سند حقانیت آنها باشد و همانطور که از لفظ «معجزه» پیدا است باید پیامبر(ص) قدرت بر انجام اعمال خارقالعادهاى داشته باشد که دیگران از انجام آن عاجز باشند.
عقیق:آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 23 و 24 سوره مبارکه «بقره» به دلایل داشتن معجزات پیامبران و «قرآن کریم» به عنوان معجزه پیامبر اعظم(ص) اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَلَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ ۖ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ؛ و اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کردهایم تردید دارید، یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را ـ غیر خداـ (براى این کار) فرا خوانید اگر راست مىگویید! پس اگر چنین نکنید ـ که هرگز نخواهید کرد ـ از آتشى بترسید که مردمِ (گنهکار) و سنگها [= بتها ]هیزم آن هستند و براى کافران، آماده شده است». (بقره/ 23 و 24)
چرا پیامبران به معجزه نیاز دارند؟
مىدانیم منصب نبوت و پیامبرى، بزرگترین منصبى است که به عدهاى از پاکان عطا شده است، زیرا مناصب و مقامهاى دیگر معمولاً حاکم بر جسم افراد است، ولى منصب نبوت منصبى است که بر جان و دل جامعهها حکومت مىکند، لذا به همان نسبت که ارج بیشترى دارد، مدعیان کاذب و افراد شیاد بیشترى، این منصب را به خود مىبندند، و از آن سوء استفاده مىکنند.
در اینجا مردم مىبایست یا ادعاى هر مدعى را بپذیرند، و یا دعوت همه را رد کنند، اگر همه را بپذیرند، پیدا است چه هرج و مرجى به وجود مىآید، و دین خدا به چه صورت جلوه خواهد کرد، و اگر هیچ کدام را نپذیرند آن هم نتیجهاش گمراهى و عقب ماندگى است.
بنابراین، همان دلیلى که اصل بعثت پیامبران را الزامى مىشمارد مىگوید پیامبران راستین مىبایست نشانهاى همراه داشته باشند که علامت امتیاز آنان از مدعیان دروغین، و سند حقانیت آنها باشد.
روى این اصل، لازم است هر پیامبرى، معجزهاى بیاورد که گواه صدق رسالتش گردد.
و همان طور که از لفظ «معجزه» پیدا است، باید پیامبر(صلى الله علیه وآله)قدرت بر انجام اعمال خارق العادهاى داشته باشد که دیگران از انجام آن «عاجز» باشند.
پیامبرى که داراى معجزه است لازم است مردم را به «مقابله به مثل» دعوت کند، او باید علامت و نشانه درستى گفتار خود را معجزه خویش معرفى نماید، تا اگر دیگران مىتوانند همانند آن را بیاورند، این کار را در اصطلاح «تحدّى» گویند.
«قرآن» معجزه جاودانى پیامبر اسلام(ص)
از میان معجزات و خارق عاداتى که از پیامبر اسلام(ص) صادر شده، قرآن برترین سند زنده حقانیت او است.
قرآن کتابى است فوق افکار بشر، کسى تاکنون نتوانسته کتابى همانند آن را بیاورد، این کتاب یک معجزه بزرگ آسمانى است.
علت این که قرآن به عنوان سند زنده حقانیت پیامبر اسلام(ص) و معجزه بزرگ او از میان تمام معجزاتش برگزیده شده، این است که قرآن معجزهاى است «گویا»، «جاودانى»، «جهانى»، و «روحانى».
پیامبران پیشین باید همراه معجزات خود باشند و براى اثبات معجزه بودن آنها مخالفان را دعوت به مقابله به مثل کنند، در حقیقت معجزات آنها خود زبان نداشت و گفتار پیامبران، آن را تکمیل مىکرد، این گفته در مورد معجزات دیگر پیامبر اسلام(ص) غیر از قرآن نیز صادق است.
اما قرآن، یک معجزه گویا است، نیازى به معرفى ندارد، خودش به سوى خود دعوت مىکند، مخالفان را به مبارزه مىخواند، محکوم مىسازد، و از میدان مبارزه، پیروز، بیرون مىآید.
لذا پس از گذشت قرنها از وفات پیامبر(ص) همانند زمان حیات او، به دعوت خود ادامه مىدهد، هم دین است، هم معجزه، هم قانون است و هم سند قانون.
جاودانى و جهانى بودن
قرآن مرز «زمان و مکان» را در هم شکسته و ما فوق زمان و مکان قرار گرفته است، معجزات پیامبران گذشته و حتى معجزات خود پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) غیر از قرآن، روى نوار معینى از زمان، و در نقطه مشخصى از مکان و در برابر عده خاصى صورت گرفته است، سخن گفتن نوزاد مریم(علیها السلام) و زنده کردن مردگان و مانند آن به وسیله مسیح(علیه السلام) در زمان و مکان و در برابر اشخاص معینى بوده ـ و چنان که مىدانیم ـ امورى که رنگ زمان و مکان به خود گرفته باشند، به همان نسبت که از آنها دورتر شویم، کمرنگ تر جلوه مىکنند، و این از خواص امور زمانى است.
ولى قرآن، بستگى به زمان و مکان ندارد، همچنان به همان شکلى که 1400 سال قبل در محیط تاریک «حجاز» تجلى کرد، امروز بر ما تجلى مىکند بلکه گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش به ما امکاناتى داده که بتوانیم استفاده بیشترى از آن نسبت به مردم اعصار گذشته بنماییم، پیدا است هر چه رنگ زمان و مکان به خود نگیرد تا ابد و در سراسر جهان پیش خواهد رفت، بدیهى است یک دین جهانى و جاودانى باید یک سند حقانیت جهانى و جاودانى هم در اختیار داشته باشد.
اما روحانى بودن آن
امور خارق العادهاى که از پیامبران پیشین به عنوان گواه صدق گفتار آنها دیده شده، معمولاً جنبه جسمانى داشته: شفاى بیماران غیر قابل علاج، زنده کردن مردگان، سخن گفتن کودک نوزاد در گاهواره، و ... همه جنبه جسمى دارند و چشم و گوش انسان را تسخیر مىکنند، ولى، الفاظ قرآن که از همین حروف و کلمات معمولى ترکیب یافته، در اعماق دل و جان انسان نفوذ مىکند، روح او را مملوّ از اعجاب و تحسین مىسازد، افکار و عقول را در برابر خود وادار به تعظیم مىنماید، معجزه اى است که تنها با مغزها و اندیشهها و ارواح انسانها سر و کار دارد، برترى چنین معجزهاى بر معجزات جسمانى، احتیاج به توضیح ندارد.