این متنها بر اساس مرور سیر ابتدا تا انتهای سوره مبارکه همزه
تنظیم شده است. نگاه موجود دراین متن دیدن اشکال و تبعات و علل صفت عیبجویی
و تحقیر دیگران است؛ عاملی که موجب تحقیر و خرد شدن انسان طعنه زن میشود.
ایرادهای کلافه کنندهای دیگران
وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ واى بر هر بدگوى عیبجویى (۱)
با دیگران معاشرت داریم و دیگران نیز با ما نشست و برخاست دارند.
گاه از هم خرسندیم و گاه... نواقص و کمبودها در اطراف ما فراوانند و مابه
خاطر آنها در اذیت هستیم. روزگار سخت میگذرد، چون کسی ما را نمیفهمد.
عیبها، اعصابمان را خرد می کنند. نمیتوان عیبها را ندید و خرده نگرفت.
اشتباه میکنند دیگر! ایرادهای دیگران کلافه کننده است. تا چه حد آدم
باید...! انسان بالاخره مسؤول است.
اینها حرفهای رایجی است که در ذهن ما میگذرد و در عمل نیز با دیگران این چنین مواجه هستیم. اما تا چه حد از معاشرتها و گفتگوهای ما عیبجویی یا امر به خوبی است؟ مرز میان عیبجویی و امر به خوبیها و نهی از بدیها واقعا مرز باریکی است.
انسان باید آینه باشد تا بتواند عیب دیگران را بگوید. انسان
میتواند در آینه دیگران خود را ببیند و عیبهای خود رابراحتی بفهمد.
آینهها را نباید شکست. غبار آینهها را باید گرفت. وقتی آینهای را
میشکنیم یعنی خود را شکسته ایم؛ و به همین دلیل است که سوره مبارکه همزه،
ما را از شکستن آینهها میترساند و بی دلیل نیست که فرمودند: مؤمن آینه
مؤمن است.
پول روی پول، پست و مقام روی پست و مقام
الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ﴿۲﴾ مالى گرد آورد و برشمردش (۲)
یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿۳﴾ پندارد که مالش او را جاوید کرده (۳)
کَلَّا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ ﴿۴﴾ ولى نه قطعا در آتش خردکننده فرو افکنده خواهد شد (۴)
پول روی پول، مدرک روی مدرک، پست روی پست! یک کلکسیون جمع کرده بود از همه چیز از چیزهایی که هیچ بودند، اما برای او حکم همه چیز را داشتند. راه به راه ماشینش را عوض میکرد. چون مدل بهترمی آمد به بازار. کیف و کفشش باید مارک میبود؛ چون بیشتر به چشم میآمد.
صد جور کلک سوار میکرد تا پول بیشتری به دست بیاورد. چون فکرمی کرد پول که داشته باشد همه چیز دارد. آن هم برای همیشه! برای همین کارش شده بود از صبح تا شب دویدن و جمع کردن.
حسابش با مردم که دیگر معلوم بود، آنها هم وسیله بودند و ابزار اصلاً در این حد و اندازه نبودند که بخواهند برای او قد علم کنند یاحرفی بزنند. این بود که با هر کس برخورد میکرد طعنه و کنایهای نثارش میکرد تا معلوم شود چه کسی بالاتر است.
بقیه را خرد میکرد تا نشان دهد خودش چقدر قدرتمند و مستحکم است.
بعد از آنکه مُرد، مالش را بردند، به جایش نشستند و هر چه خواستند درموردش
گفتند. اما او قدرتی نداشت تا از خرد شدنش جلوگیری کند در همین دنیا کاملا
خرد و نابود شده بود، حال و روز قیامتش دیگر بماند!
حرفهایی که آتشت میزند/عواقب تحقیر دیگران
نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ﴿۶﴾آتش افروخته خدا [یى]است (۶)
الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ﴿۷﴾ آتشى{ که به دلها مى رسد (۷)
إِنَّهَا عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ ﴿۸﴾ و [آتشى که]در ستونهایى دراز آنان را در میان فرامى گیرد (۸)
فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ ﴿۹﴾ در ستونهای کشیده و طولانی! (۹)
شده حرفی آتشت بزند؟ یا آنکه با ایماء و اشاره و گوشه و کنایه ای، دلتان سوخته باشد؟ حرف بد، با آتش رابطه دارد. فکر می کنید دارید کسی را میسوزانید باحرفهایتان، اما خداوند می گوید: آنکه میسوزد و شعله در درونش زبانه می کشد، خودتان هستین، پس هیچ کس را(بخوانید خودت را) با رفتار وکلامت نسوزان.