فاسقان همه پیمانهای الهی را شکسته، سر از فرمان حق بر تافته و از خواستههاى دل و شیطان پیروى مىکنند. آنها در پى کامجویى، لذتهاى خویش و منافع شخصى خود هستند، جامعه به هر جا کشیده شود براى آنها فرق نمىکند.
عقیق:آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیه 27 سوره مبارکه «بقره» به زیانکاران واقعی از دیدگاه قرآن اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ؛ (همان) کسانى که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، مىشکنند و پیوندهایى را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روى زمین فساد مىکنند، آنها زیانکاران (واقعى) هستند». (بقره/ 27)
زیانکاران واقعى/ فاسقان چه کسانی هستند؟
از آنجا که در آیه گذشته، سخن از اضلال فاسقان بود، در این آیه با ذکر سه صفت، فاسقان را کاملاً مشخص و معرفى مىکند، نخست مىفرماید:
«فاسقان کسانى هستند که پیمان خدا را پس از آن که محکم ساختند مىشکنند» (الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ).
انسانها در واقع پیمانهاى مختلفى با خدا بستهاند، پیمان توحید و خداشناسى و پیمان عدم تبعیت از شیطان و هواى نفس، فاسقان همه این پیمانها را شکسته، سر از فرمان حق بر تافته، و از خواستههاى دل و شیطان پیروى مىکنند.
اما این پیمان کجا و چگونه بسته شده؟ چرا که پیمان یک امر دو جانبه است، ما هرگز به خاطر نداریم پیمانى با پروردگارمان در گذشته در این زمینهها بسته باشیم؟
ولى با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن مىشود و آن این که: خداوند در عمق روح و باطن سرشت انسان، شعور مخصوص و نیروهاى ویژهاى قرار داده که از طریق هدایت آن مىتواند، راه راست را پیدا کند و از شیطان و هواى نفس تبعیت ننماید، به دعوت رهبران الهى پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازد.
قرآن از این فطرت مخصوص، به عهد خدا و پیمان الهى تعبیر مىکند، در حقیقت این یک «پیمان تکوینى» است نه تشریعى و قانونى، قرآن مىگوید:
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لاتَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ: «اى فرزندان آدم! مگر از شما پیمان نگرفتم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شما است * و مرا پرستش کنید که راه راست همین است».
پیدا است این آیه اشاره به همان فطرت توحید، خداشناسى و عشق به پیمودن راه تکامل است.
شاهد دیگر براى این سخن، جملهاى است که در نخستین خطبه «نهج البلاغه» از امیر مؤمنان على(علیه السلام) مىخوانیم: فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیائَهُ لِیَسْتادُوهُمْ مِیثاقَ فِطْرَتِه: «خداوند پیامبران خویش را یکى پس از دیگرى به سوى مردم فرستاد تا از آنها بخواهند که به پیمان فطرى خویش عمل کند».
به تعبیر روشنتر خدا هر موهبتى به انسان ارزانى مىدارد، همراه آن عملاً پیمانى با زبان آفرینش از او مىگیرد، به او چشم مىدهد یعنى با این چشم حقایق را ببین، گوش مىدهد یعنى صداى حق را بشنو... و به این ترتیب هر گاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهاى خدا داد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است.
آرى فاسقان، همه یا قسمتى از این پیمانهاى فطرى الهى را زیر پا مىگذارند.
آنگاه به دومین نشانه آنها اشاره کرده مىگوید: «آنها پیوندهایى را که خدا دستور داده بر قرار سازند، قطع مىکنند» (وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ).
گر چه بسیارى از مفسران این آیه را ناظر به خصوص به قطع رحم و بریدن رابطه خویشاوندى دانستهاند، ولى دقت در مفهوم آیه، نشان مىدهد معنى وسیعتر و عمومىترى دارد که مسأله «قطع رحم» یکى از مصداقهاى آن است.
زیرا آیه مىگوید: فاسقان پیوندهایى را که خدا دستور داده بر قرار بماند قطع مىکنند، این پیوندها شامل پیوند خویشاوندى، پیوند دوستى، پیوندهاى اجتماعى، پیوند و ارتباط با رهبران الهى و پیوند و رابطه با خدا مىشود، و به این ترتیب نباید معنى آیه را منحصر به قطع رحم و زیر پا گذاشتن رابطههاى خویشاوندى دانست.
لذا بعضى از مفسران آن را به قطع رابطه با پیامبران و مؤمنان، یا قطع رابطه با پیامبران دیگر و کتب آسمانى آنها که خدا دستور پیوند با همه آنها را داده است تفسیر کردهاند که پیدا است این تفسیرها نیز بیان کننده بخشى از مفهوم کلى آیه است.
در بعضى از روایات جمله «ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» به رابطه با امیر مؤمنان(علیه السلام) و ائمه اهل بیت(علیهم السلام) تفسیر شده است.
سپس به سومین نشانه فاسقان که فساد در روى زمین است اشاره کرده، مىفرماید: «آنها در زمین فساد مىکنند» (وَ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ).
البته این خود مطلبى روشن است، آنها که خدا را فراموش کرده و سر از اطاعت او بر تافتهاند، و حتى نسبت به خویشاوندان خود، رحم و شفقت ندارند، پیدا است با دیگران چگونه معامله خواهند کرد؟ آنها در پى کامجویى، لذتهاى خویش و منافع شخصى خود هستند، جامعه به هر جا کشیده شود براى آنها فرق نمىکند، هدفشان بهره بیشتر و کامجویی افزونتر است، و براى رسیدن به این هدف از هیچ خلافى پروا ندارند، پیدا است این طرز فکر و عمل، چه فسادهایى در جامعه به وجود مىآورد.
و در پایان آیه مىگوید: «آنها همان زیانکارانند» (أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ).
راستى چنین است! چه زیانى از این بالاتر که انسان همه سرمایههاى مادى و معنوى خود را که مىتواند بزرگترین افتخارها و سعادتها را براى او بیافریند در طریق فنا، نیستى، بدبختى و سیه روزى خود به کار برد؟!
کسانى که به مقتضاى مفهوم «فسق» از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفتهاند چه سرنوشتى غیر از این مىتوانند داشته باشند.