لازمه عدالت قضایی، نظامی است که در آن، برترین اشخاص از همه نظر در جایگاه قضاوت قرار گیرند و این امر به عنوان حسّاسترین کارها دیده شود و سازوکار اجرایی آن فراهم گردد.
امیرمؤمنان علی(ع) در عهدنامه مالکاشتر در این باره چنین فرموده است :
«ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَالنَّاسِ أَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی
نَفْسِکَ، مِمَّنْ لاَ تَضِیقُ بِهِ الاُْمُورُ، وَ لاَ تُمَحِّکُهُ
الْخُصُومُ، وَ لاَ یَتَمَادَی فِی الزَّلَّةِ، وَ لاَ یَحْصَرُ مِنَ
الْفَیْءِ إِلَی الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ، وَ لاَ تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَی
طَمَعٍ، وَ لاَ یَکْتَفِی بِأَدْنَی فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاهُ؛ [وَ]
أَوْقَفَهُمْ فِی الشُّبُهَاتِ، وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ، وَ أَقَلَّهُمْ
تَبَرُّمًا بِمُرَاجَعَةِ الْخَصْمِ، وَ أَصْبَرهُمْ عَلَی تَکْشُّفِ
الاُْمُورِ، وَ أَصْرَمَهُمْ عِنْدَ إِیضَاحِ الْحُکْمِ؛ مِمَّنْ لاَ
یَزْدَهِیهِ إِطْرَاءٌ، وَ لاَ یَسْتَمِیلُهُ إِغْرَاءٌ، وَ أُولئِکَ
قَلِیلٌ.»
نهج البلاغه ، نامۀ ۵۳
آنگاه برای قضاوت در میان مردمان، کسی را که به نظر خودت از همه شهروندان برتر است، برگزین؛ از آن کسان که کارها او را به تنگنا نیندازد، و طرفین دعوا او را به لجاجت نکشانند، و در خطا پایدار نَبُوَد، و چون حق را شناخت در بازگشت بدان درنماند. و درونش به چشمداشتی سر نکشد، و تا رسیدن به حق، به اندک شناخت بسنده نکند، و در شبهتها درنگش از همه بیش باشد، و دلیلهای روشن را بیش از همه به کار بَرَد، و از آمد و شد صاحبان دعوی کمتر به ستوه آید، و در آشکار گشتن کارها شکیباتر بُوَد، و چون حکم روشن باشد در داوری قاطعتر. آنکس که چربزبانی و ستایش او را به خودپسندی نکشاند، و تحریکات او را برنیانگیزاند؛ و اینان اندکاند.
امیرمؤمنان علی(ع) برای کسانی که در مسند قضا قرار میگیرند، سیزده ویژگی را برشمرده است که بخشی از آن را می خوانیم:
۱. «مِمَّنْ لاَ تَضِیقُ بِهِ الاُْمُورُ» (از آن کسان که کارها او را به تنگنا نیندازد). یعنی قاضی باید چنان توانا و دانای به کار باشد که در رویارویی با مسائل در تنگنا قرار نگیرد و کار بر او مسلّط نگردد، بلکه بتواند به درستی و با دقّت تحقیقات را پیش بَرَد و به نتیجه رسانَد و مطابق با آداب قضاوت حکم کند، چنانکه در حدیث نبوی آمده است :
«مَنِ ابْتُلِیَ بِالْقَضَاءِ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ فَلْیَعْدِلْ بَیْنَهُمْ فِی لَحْظِهِ وَ إِشَارَتِهِ وَمَقْعِدِهِ وَ مَجْلِسِهِ.»
هر که به داوری کردن میان مسلمانان مبتلا شود، باید در نگاهها و اشاره کردن و جای نشستن و نحوه نشستن خود نسبت به آنان به یکسان رفتار کند.
قاضی تحت هیچ شرایطی نباید در تنگنا واقع شود و از آداب قضاوت و دستیابی به نظر درست بازمانَد.
۲. «وَ لاَ تُمَحِّکُهُ الْخُصُومُ» (وَ طرفین دعوا او را به لجاجت نکشانند). قاضی باید چنان توانا باشد که هیچ چیز و هیچکس نتواند او را به نظر و رفتار نادرست و لجاجت بکشاند.
۳. «وَ لاَ یَتَمَادَی فِی الزَّلَّةِ» (و در خطا پایدار نُبُوَد). در کار قضاوت احتمال اشتباه وجود دارد، و قاضی باید چنان باشد که در صورت اشتباه در حکم، بر آن نایستد و ادامه ندهد.
۴. «وَ لاَ یَحْصَرُ مِنَ الْفَیْءِ إِلَی الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ» (و چون حق را شناخت در بازگشت بدان درنماند). دریافت اشتباه در حکم کافی نیست، بلکه مهمتر از آن این است که قاضی توانا باشد که از اشتباه خویش برگردد و جرأت اعتراف به اشتباه را داشته باشد و نیز آن را جبران کند.