21 مهر 1400 7 (ربیع الاول 1443 - 32 : 20
کد خبر : ۹۲۴۹۹
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۰
روایتی از آخرین دیدار با شاعر "ای اشک ها بریزید "
در نخستین سفرم به كربلا، از خدا و سیدالشهدا(ع) خواستم كمكم كند تا اشعارم در مدح یا مرثیه خاندان رسول خدا(ص) باشد كه تا امروز هم همین‌گونه بوده است. اشعار من الهامی است؛ یك بیت به نظرم می‌رسد و ادامه پیدا می‌كند. این‌گونه نیست كه بنشینم و فكر كنم و بعد از آن یك شعر بگویم.

عقیق:علی جواهری/ ناخوش احوال و در بستر بیماری بود. به دشواری حرف می زد و وقتی از او درباره خودش سؤال شد، پاسخ داد ؛ حافظه‌ام ضعیف شده است و چیزهای زیادی یادم نیست. اما وقتی صحبت از اهل‌بیت(ع) شد، كلماتش‌گویی از هم سبقت می‌گیرند و تا نام اباعبدالله الحسین(ع) به میان می‌آید، چشمه اشكش می‌جوشد. گرچه این روزها كارش شده صبح تا شب دارو خوردن و بیماری آنقدر قوای جسمی‌اش را تحلیل برده كه حتی نمی‌تواند برای نماز جماعت به مسجد محله برود، اما با همین حالش هم شعر می‌گوید. در بین خاطراتش، دیدار با رهبرش را خوب به خاطر دارد و می‌گوید: تنها خاطره‌ای است كه می‌توانم بدون زحمت به یاد بیاورم...

 فراموشی برای انسان بزرگی چون استاد «حبیب‌الله ‌چایچیان» كه عمرش را در مسیر خدمت به آستان اهل‌بیت(ع) وقف كرده، هرگز حسرت بار و غم‌انگیز نیست چرا كه لحظه لحظه عرض ارادت او به 14 نور پاك عالم خلقت، در دفتری مصون از خطا و فراموشی ثبت شده و فرجامی بس روشن و نیكو را برایش رقم زده است. استاد می‌گوید: «انسان كه گام در ره ایمان نهاده است/ عالِم سوار مركب و جاهل پیاده است/ مردن به افتخار، حسان بدوِ زندگی است/ مرگ است عمر، اگر همه بی‌استفاده است»
 
سرودن شعر برای ائمه اطهار(ع) هنری است كه علاوه بر قریحه شعری، نیاز به نگاه خاص و عنایت ویژه آن بزرگواران هم دارد. «حسان»، شاعر پیشكسوت آیینی كه نامی آشنا برای بسیاری از عاشقان اهل‌بیت(ع) محسوب می‌شود، از سال‌های جوانی، اندیشه و شعرش را با یاد و خاطره ائمه اطهار(ع) به‌ویژه امام حسین(ع) متبرك كرده است و نتیجه این توسل عاشقانه تا امروز، اشعار گران‌سنگی است كه بیش از نیم قرن در دسته‌های عزاداری و مجالس بی‌تكلف عزاداران عاشورایی زمزمه می‌شود. «حبیب‌الله ‌چایچیان» متخلص به «حسان»، مكنونات قلبی‌اش را نسبت به خاندان رسول الله(ص) در 3 مجموعه شعر جمع‌آوری كرده است. به بهانه یك عیادت بهاری، در منزلشان در محله پیروزی حضور یافته و چند ساعتی پای صحبت‌های او، همسر و پسرش نشستیم. شاعر خوشروی 90ساله هم‌محله‌ای ما می‌گوید كه تا عمر دارد به مدح ائمه اطهار(ع) ادامه خواهد داد و برایشان شعر خواهد سرود. «خلوتگاه راز»، «ای اشك‌ها بریزید» و «زمزمه‌های قلب من» از جمله آثار این شاعر پیشكسوت است.

  برای بعضی شاعران، یك اتفاق یا جرقه، تغییردهنده مسیر زندگی‌شان بوده. زندگی و شعر شما چگونه با عشق اهل‌بیت(ع) گره خورد؟
لطف خدا شامل حال من شد. بعد از آن هرچه امروز دارم، از پدر و مادر مرحومم است كه هر 2 بزرگوار از عاشقان اهل‌بیت(ع) بودند. مادرم به‌ویژه، نقش تعیین‌كننده‌ای در هدایت من به سوی اشعار آیینی داشت. 14ـ 15 ساله بودم كه شروع به شعر گفتن كردم. آن زمان پدر و مادرم كه قاری قرآن بودند، تشویقم كردند كه به سرودن شعر ادامه بدهم. بعد از فوت آن بزرگواران هم راهم را ادامه دادم.
نقطه عطف شاعری شما كجا بود؟ آنجا كه تصمیم گرفتید جز برای اهل‌بیت(ع) شعر نگویید؟
علاقه و ارادت پدر و مادر و همسرم به چهارده معصوم(ع) و همراهی این بزرگواران، سر منشأ حركتم در این مسیر بوده است. البته مدد اهل‌بیت(ع) همیشه همراهم بوده است. در نخستین سفرم به كربلا، از خدا و سیدالشهدا(ع) خواستم كمكم كند تا اشعارم در مدح یا مرثیه خاندان رسول خدا(ص) باشد كه تا امروز هم همین‌گونه بوده است. پس از زیارت حرم سیدالشهدا(ع) عهد كردم كه دیگر همه اشعارم در مدح یا مرثیه خاندان اهل‌بیت(ع) و در حوزه تربیت جوانان باشد كه حاصلش «گل‌های پرپر»، نخستین مجموعه شعری من شد. سیدالشهدا(ع) و شعر گفتن برای آن بزرگوار را دوست دارم. مدح امیرالمؤمنین(ع) نیز در بخش زیادی از اشعارم دیده می‌شود. اما همه اهل‌بیت(ع) یك نور واحد هستند و همه اشعار من نیز حاصل لطف ایشان است.


  
تخلص «حسان» را هم كه گویا از قرآن انتخاب كرده‌اید؟
تخلص برای یك شاعر مانند شناسنامه و در واقع معرّف اوست. من برای انتخاب تخلص بسیار وسواس داشتم و در این فكر بودم كه تخلصم باید رابطه‌ای با اشعار مذهبی‌ام داشته باشد. بنابراین به قرآن مراجعه كردم؛ سوره مباركه الرحمن آمد. از كلمه «حسان» در یكی از آیات بسیار خوشم آمد و وقتی بیشتر مطالعه كردم و دیدم كه حسان به معنای امام حسین(ع) است، همین تخلص را برگزیدم.
  
زمان خاصی برای شعر گفتن دارید یا بستگی به حال معنوی‌تان دارد؟
اشعار من الهامی است؛ یك بیت به نظرم می‌رسد و ادامه پیدا می‌كند. این‌گونه نیست كه بنشینم و فكر كنم و بعد از آن یك شعر بگویم. به‌طور مثال، یك بار به حج تمتع و چندین بار هم به حج عمره مشرف شده‌ام و در این سفرها هم اشعاری سروده‌ام.
  
از شواهد بر می‌آید كه رهبر معظم انقلاب عنایت ویژه‌ای نسبت به شما دارد؟
بله. ایشان لطف دارند. چند بار خدمتشان بودم و از فیض عظیم بهره‌مند شدم. ایشان به چند دلیل به من لطف دارند. چون خود ایشان شاعر هستند و شعر را به خوبی می‌شناسند كه خیلی مهم است. من اشعار فراوانی هم در مورد ایران و شهیدان جنگ دارم كه مورد عنایت حضرت آیت‌الله ‌خامنه‌ای قرار گرفته است.

   صحبت‌های شما به‌عنوان یكی از پیرغلامان اهل‌بیت(ع) با جوانان امروز شنیدنی خواهد بود.

در مسیر عشق به اهل‌بیت(ع) باید از گناه دوری كنیم. جوانان باید به نماز اهمیت بدهند. امام حسین(ع) نیز همه زندگی خود را برای احیای نماز گذاشتند. همه باید بدانیم كه راه رسیدن به عشق امام حسین(ع) ، نماز است.

مشهورترین شعر زندگی


لایق وصل تو كه من نیستم، اِذن به یك لحظه نگاهم بده


«اشعارم عنایتی است كه از سوی ائمه اطهار(ع) به من می‌شود. به‌طور مثال شعر « آمدم ای شاه پناهم بده» كه درباره امام رضا(ع) است، زمانی به من الهام شد كه با مادرم به مشهد رفته بودیم.» شاعر پیشكسوت ؛  از راز سرودن این شعر جاودانه كه قلب بسیاری از محبان اهل‌بیت(ع) را تسخیر كرده، این‌طور می‌گوید: «مادرم 2بار پشت سر هم و در فاصله زمانی كوتاهی سكته كرد. پزشك گفت: بیمار در این شرایط، مدت زمان زیادی زنده نخواهد ماند. همان ایام از مادرم پرسیدم چه آرزویی دارد. در جوابم گفت: آرزویم این است كه یك بار دیگر حضرت امام رضا(ع) را زیارت كنم. تدارك سفر دیدم. با اینكه راه رفتن برایش دشوار بود و حال خوبی نداشت، بازویش را گرفتم تا بتواند یواش یواش حركت كند و راهی مشهد شدیم. حرم مثل همیشه خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم، مشكل و برای مادرم غیرممكن بود. گفتم: مادرجان از همین جا هم سلام بدهی، زیارت است. گفت: ما قدیمی‌ها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمی‌چسبد گفتم: دل چسبی‌اش به این است كه حضرت(ع) جواب بدهند. در همان حال كه بازوی مادر را گرفته بودم و به سمت ضریح حركت می‌كردیم، بی‌اختیار این شعر را سرودم: آمدم‌ای شاه، پناهم بده/ خط امانی ز گناهم بده/‌ای حَرمَت ملجأ درماندگان/ دور مران از در و راهم بده/‌ای گل بی‌خار گلستان عشق/ قرب مكانی چو گیاهم بده/ لایق وصل تو كه من نیستم/ اِذن به یك لحظه نگاهم بده... وقتی شعر به نقطه پایان و تخلصم رسید، به خودم آمدم و دیدم مادرم در آن ازدحامی كه آدم سالم نمی‌توانست راحت راه برود، خودش را به ضریح رسانده و مشغول بوسیدن ضریح و راز و نیاز است! ... این شعر در حقیقت، زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است.»


طیب‌الله‌انفاسكم آقای حسان!


در آستانه ولادت با سعادت امیرالمؤمنین(ع) در سال 90، جمعی از شاعران آیینی، سروده‌های خود را در محضر رهبر معظم انقلاب قرائت كردند. حجت الاسلام زمانی» حبیب‌الله ‌چایچیان (حسان) را معرفی كرد و از تلمذ او گفت در برابر علامه امینی و اینكه در كنار قبر علامه امینی در نجف شعری هست كه سروده چایچیان در مدح علامه است. حسان كه پیرمردی تكیده و كوتاه قامت بود، با آرامش بسم‌الله ‌گفت و شعری كوتاه انتخاب كرده و از این كوتاه‌تر دیگر شعر نیست و... آقا خندیدند و با زیركی منظور حسان را فهمیده و فرمودند: بله. 40‌ـ 50 بیت كه چیزی نیست. جمعیت هم خندیدند و حسان هم. او البته از تك و تا نیفتاده و از تجربه شاگردی‌اش پیش علامه امینی گفت: علامه امینی گفته؛ اگر شاعری ادعا می‌كند شاعر آیینی است، باید برای تولد حضرت علی(ع) در خانه خدا مستقلا شعری داشته باشد. چایچیان ادامه داد كه؛ این چیزی كه می‌خوانم، بخشی از همان شعر مستقل من است. از آرامش حسان بر نمی‌آمد شعرش را با چنان شوری بخواند. شعرش همان‌طور كه زمینه‌سازی كرده بود، بلند بود و طولانی. شعر كه تمام شد، رهبر معظم انقلاب فرمودند: طیب‌الله‌انفاسكم آقای حسان! آقای چایچیان موفق و موید باشید. خدا حفظتان كند.
بخشی از شعری كه استاد حسان در محضر مقام معظم رهبری خواند:
ایران به نور عترت قرآن منور است/ ما را لقای مهدی موعود در سر است
اینجاست كشوری كه فزون از هزار سال/ بر تاركش ولای علی سایه گستر است
اینجاست كشوری كه در آن عالمی فقیه/ از لطف حق بر امت اسلام رهبر است*

به روایت همسر


هرچه هست از دعای مادرشان است
«من یاد دارم كه آقای حسان شعرهای زیادی در زمینه‌های مختلف چه اجتماعی و چه عاشقانه می‌گفتند تا اینكه راهی سفر كربلا شدند. از همان ابتدا همسرم به خاندان اهل‌بیت(ع) علاقه فراوان داشتند، اما سفر كربلا تحول عجیبی در زندگی شعری او ایجاد كرد.» همسر استاد چایچیان در ادامه می‌گوید: «از آنجا كه در این سفر از اباعبدالله(ع) درخواست كرده بودند در كلام شعری ایشان عنایتی كنند كه از آن پس اشعاری كه به زبان‌شان جاری می‌شود فقط رثای خاندان عصمت و طهارت باشد، بعد از بازگشت از سفر كربلا تمام اشعاری كه قبل از آن سروده بودند آتش زدند و از آن روز به بعد ما بركات این تحول عظیم را در زندگی خود می‌بینیم. البته باید این را هم اضافه كرد كه هرچه ایشان دارد از بركت دعای مادرشان است.»


آثار استاد
از مجموعه آثار چایچیان می‌توان به «زمزمه قلب من،‌الله‌اكبر ندای برتر، خلوتگاه راز،‌ای اشك‌ها بریزید» و ترجمه كتاب زینب(س) اشاره كرد. در تمام این سال‌ها، مداحان برجسته‌ای چون حاج غلامرضا سازگار و حاج حسن خلج و خوانندگان شناخته شده‌ای از جمله محمد اصفهانی (در نخستین آلبومش با نام «گلچین») از اشعار حسان در مجالس و آثارشان بهره ‌برده‌اند.  استاد چایچیان با تمام ناخوش احوالی‌اش، به مناسب فرارسیدن ایام فاطمیه(س)، یكی از بهترین و جاودانه‌ترین اشعارش را برایمان زمزمه كرد:
امشب شهادت نامه عشاق امضا می‌شود
فردا زخون عاشقان این دشت دریا می‌شود
امشب كنار یكدگر بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می‌شود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان زین دشت برپا می‌شود
امشب كنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می‌شود
امشب كه جمع كودكان در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خارها گمگشته پیدا می‌شود
امشب رقیه حلقه زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می‌شود
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان
فردا كنار علقمه بی‌دست سقا می‌شود
ترسم زمین و آسمان زیر و زبر گردد حسان
فردا اسارت نامه زینب چو اجرا می‌شود


به روایت فرزند
همنشین علامه امینی و شهریار
«در مجالس شاهد نفوذ و اثر كلام پدر بوده‌ام. در یك مجلس مشاهده می‌كردم كه هم می‌گریاند و هم می‌خنداند. انسان باید كلامی قوی داشته باشد تا بتواند با یك جماعت هزار نفری این‌گونه ارتباط برقرار كند.» محسن چایچیان، فرزند استاد حسان كه در بیشتر مجالس پدر را همراهی می‌كند، در ادامه می‌گوید: «من با اشعار پدربزرگ شده‌ام؛ همیشه پدر در خانه هم برای اعضای خانواده شعر می‌خواند. به همین دلیل من و برادران و خواهرانم بیشتر اشعار پدر را حفظ هستیم و هر موقع اشعار ایشان از صدا و سیما پخش می‌شود، به سرعت تشخیص می‌دهیم.» آقا محسن با اشاره به تأكید استاد چایچیان به مطالعه دائمی و ارتباط مستمر با بزرگان و عالمان دینی از جمله علامه عسگری و علامه امینی می‌گوید: «سرودن شعر آیینی، ملاقات‌های مكرر پدر را با علامه امینی افزایش یافت. وقتی كه ایشان از نجف به تهران آمد، پدر حداقل هفته‌ای یك بار به محضرشان می‌رفت. شیوه شعر سرودن پدرم هم مثل كتاب نوشتن علامه است؛ یعنی اول روایت را می‌گوید، بعد دلیل می‌آورد و بعد شعر را ادامه می‌دهد. علامه امینی خیلی تأكید داشت كه پدر در هر ملاقات، حتماً شعر تازه‌ای داشته باشد. پدر تعریف می‌كرد كه یك بار شعر تازه نداشت و از شعرهای قبلی‌اش در مجلسی با حضور علامه خواند كه البته برای حاضران جالب بود. بعد از اینكه مجلس تمام شده بود، علامه امینی آهسته به پدر گفته بود: شعرتان خیلی عالی بود. اما از این به بعد دیگر بیات به خورد ما نده! دستخط علامه امینی هم موجود است كه پدر را تشویق كرده بودند
فرزند شاعر پیشكسوت ، خاطره‌ای هم از ارتباط پدرش با شهریار دارد: «شهریار اواخر عمر گوشه‌گیر شده بود. یك بار كه پدرم به تبریز رفته بود، تصمیم می‌گیرد به منزل شهریار برود. می‌رود و در خانه را می‌زند. مرحوم شهریار از لای در نگاه می‌كند. پدر چون می‌دانست او در را باز نمی‌كند، پایش را لای در می‌گذارد و می‌گوید: من حسان هستم. مرحوم شهریار در را كامل باز می‌كند و پدر را در آغوش می‌كشد و ساعت‌ها با هم به صحبت می‌نشینند. بعد هم شهریار با دستخط خودش، 2 بیت می‌نویسد و به پدر هدیه می‌كند.»
گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: