عقیق:حضرت آیتالله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(ع) در شب 29 صفر المظفر 1439 در سخنرانی خود به موضوع «راه حقیقی کسب تقوا و هدایت» در محل مسجد امام پرداخت که در ادامه میآید؛ آیا با تمسّک به قرآن و ظواهر سنّت، میتوان متّقی شد؟ تصوّر بعضی این است که میشود به تمسّک به قرآن، به حتّی ظواهر سنّت، متّقی و اهل تقوا شد. نماز خواند، روزه گرفت، حجّ رفت، امور مستحبّی را انجام داد و بعد متّقی شد. آیا این روش، روش صحیحی است؟ انسان میتواند اینگونه متّقی گردد؟ «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین»، اگر کسی این تقوا را داشت، جدّی از کتاب الله هدایت میشود. هدایتی که پروردگار عالم بیان فرمود: «هدی للناس»، ولکن فقط کسانی به حقیقت از این قرآن، هدایت پیدا میکنند که از متّقین باشند. امّا تقوا چیست؟ تقوا، خواندن نماز است؟! لا شک و لا ریب فیه. خواندن دعا و گرفتن روزه و رفتن حجّ و دادن صدقات است؟! لا شک و لا ریب فیه. هیچ شکی نیست که اینها باید باشد، امّا تقوا، این نیست. تقوایی که آنقدر مهم است که فرض است که خطیب نماز جمعه در یکی از خطب، هم خودش و هم دیگران را به تقوا وصیّت کند، «اوصیکم و نفسی بتقوی الله» بگوید. در مورد تقوا خیلی شنیدیم. ولی اینها هست و اینها نیست. صاحب این روز با عظمت، امام همام، امام حسن مجتبی(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «وَ اعْلَمُوا عِلْمًا یقینًا أَنـَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا التُّقی حَتّی تَعْرِفُوا صِفَةَ الْهُدی» (تحف العقول)، به یقین بدانید که شما هرگز (نفی ابد) نسبت به تقوا، معرفت پیدا نمیکنید و آن را نمیشناسید (معرفت با دانستن ظاهری تفاوت دارد؛ حقیقت شیء به معرفت شیء است، نه به ظاهر آن. من میدانم این، میکروفن است، امّا حقیقت آن چیست؛ آن هم که میداند اجزایش چیست، مثل آن کسی نیست که از طرز کار تمام اجزاء آن مطّلع باشد)، تا این که (حتّی در اینجا به عنوان إلّای حصریّه هم معنا میدهد) صفت هدایت را بشناسید. عجب! معرفت به تقوا، آن موقعی به وجود میآید که شما به هدایت معرفت پیدا کنید. یعنی که بدانید هدایت چیست، هادی کیست،چگونه باید هدایت بشویم، آن موقع میتوانیم معرفت به تقوا پیدا کنیم. چرا عنوان صفت بیان فرمود، صفت، موصوف میخواهد و اگر صفت بدون موصوف باشد، معلوم نمیشود. موصوف صفت، آن حقیقت الشیء در آن مصّفای اوست؛ یعنی آن که خود، هادی است. شما موقعی میتوانید هدایت را بفهمید که آن کسی که این صفت یعنی هدایت در او تبلور داشته باشد و خود، هادی بشود. نفرمودند: تعرفوا الهدی، چون هدایت به معنای حقیقی را انسان درک نمیکند إلّا به صفتهای هدایت. چه کسانی میتوانند به قرآن، تمسّک بجویند؟ این صفتهای هدایت چیست؟ باید در قرآن ببینیم. آیا قرآن خواندن عنوان تقواست؟! روزه عنوان تقواست؟! بله و خیر. متّقین هستند که اهل دعا، نماز، حجّ، عبادت، صیام و ... هستند، ولی فرمود: تقوا را نمیشناسید، مگر این که به صفت هدایت، معرفت یابید. یک موقع نگویید: «اگر تمسّک به قرآن پیدا کنیم، صفت هدایت را در قرآن مییابیم و وقتی صفت هدایت را دیدیم و آن را در وجودمان ایجاد کردیم، آرام آرام به سمت تقوا میرویم و ما هم از متّقین میشویم. «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین» و آنوقت دیگر هدایت میشویم». ببینید حضرت در این مورد چه میفرمایند: «وَ لَنْ تُمَسِّکُوا بِمیثاقِ الْکِتابِ حَتّی تَعْرِفُوا الَّذی نَبَذَهُ» هرگز هم به پیمان قرآن تمسّک نمیجویید، تا این که آن کسانی را که به دورشان انداختید، بشناسید. یعنی تا حقیقت القرآن، امام را نشناسید، تمسّک به قرآن هم پیدا نمیکنید، پس به صفت هدایت معرفت نمییابید، هدایت نمیشوید و پس متّقی نمیشوید؛ ولو به صورت ظاهر قرآن بخوانید و طواف کنید. مگر الآن نیست، پخش مستقیم مسجد الحرام و مسجد النبی را ببینید، میبینید که تعداد زیادی هستند که دارند طواف میکنند، عمره به جای میآورند، مدام قرآن میخوانند، امّا ... . تحریف حقیقی قرآن «وَ لَنْ تَتْلُوَا الْکِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ حَتّی تَعْرِفُوا الَّذی حَرَّفَهُ»، هرگز قرآن را هم آنگونه که حقّ و شایسته تلاوت کردنش هست، تلاوت نمیکنید، تا این که آن کسانی که را که قرآن را تحریف کنید بشناسید. شاید بگویید: قرآن که تحریف نشده و آیاتش همین است! میگوییم: بله، به صورت ظاهر، قرآن، همین است و بیان کردیم که وقتی حضرت حجّت بیاید، قرآن همین است، امّا ترتیب آیات به مناسبت عوض میشود. امّا تحریف حقیقی قرآن این است که آن قرآن ناطق از قرآن صامت گرفته شد و قرآنی که بدون حقیقت است، به دست مسلمین داده شد و آنها قرآن را اینگونه تحریف کردند. لذا حضرت میفرمایند: تا این افرادی را که قرآن را تحریف کردند، نشناسید، حقّ تلاوت آن را به جا نیاوردید. «فَإِذا عَرَفْتُمْ ذلِکَ عَرَفْتُمُ الْبِدَعَ وَ التَّکَلُّفَ وَ رَأَیتُمْ الْفِرْیةَ عَلَی اللّهِ وَ التَّحْریفَ وَ رَأَیتُمْ کَیفَ یهْوی مَنْ یهْوی»، هر موقع که اینها را که تحریف کردند، صفت هدایت را گرفتند و حقیقت قرآن را دور انداختند، شناختید، بدعتها را بر خود میبندید و بدعتشناسها را هم خواهید شناخت. آنهایی را که بر خدا در کتاب الله تحریف را ایجاد کردند، آنهایی را که اهل هوی و هوس بودند؛ میبینید و میشناسید، از دور آنها میروید و آنها سقوط میکنند. پس تقوا به صفت هدایت است و صفت هدایت، امام است؛ چون فرمود: همان کسی است که او را از قرآن، دور انداختید. لذا تا امام را نشناسید و تحریفکنندگان حقیقی قرآن را رها نکنید، متّقی نمیشوید، هر چند صورت ظاهر تقوا که نماز، روزه، حجّ و ... هست را رعایت کنید. چه کسانی بودند که به خود امام حسن مجتبی، جواب سلام نمیداند و اگر میدادند، نعوذ بالله میگفتند: «السلام علیک یا مذل المؤمنین»؟ همانهایی بودند که اتّفاقاً پینه به پیشانی داشتند و به ظاهر اهل تقوا و نماز بودند. آنهایی که معرفت به امام و قرآن ناطق پیدا نکردند. در مدینه بودند، از شامیان هم نبودند، امّا معرفت نداشتند. پس تقوای حقیقی به معرفت به امام است و آن موقع است که همهی اعمال، بوی تقوای حقیقی میگیرد. این که آن شب در جنگ جمل از امیرالمؤمنین سؤال کرد که اینها قرآن میخوانند و ما هم میخوانیم و حضرت فردا سر او را نشان داد که این هم قاری قرآن بود! چطور حضرت این را تبیین کند که مرز بین حقّ و باطل، به باریکی مو است و آن، پذیرش ولایتالله است. مگر شیطان نبود که به ذوالجلال و الاکرام عرضه داشت: خدا، تو آنچه را بخواهی عبادت میکنم، چنان هم عبادتت میکنم که هیچ یک از مخلوقات نکنند (البته به خود غرّه رفته بود چون توفیق عبادت را هم خود خدا میدهد، تعز من تشاء و تذل من تشاء. اگر این را بدانیم خیلی از حسادتها و ... هم حل میشود، دیگر حسودی نمیکنیم، دیگر مراقبه و مواظبت میکنیم)، امّا نمیدانست که باید همان را انجام دهد که خدا میخواهد، نه آنچه که خود میگوید. لذا مرز بین حقّ و باطل همین نشناختن ولایت است. همانهایی هم که به ظاهر اهل عبادت بودند، ولایت را نشناختند. خلیفه خدا کیست؟ خود حضرت در تحف العقول، فرمودند: «إِنَّمَا الْخَلیفَةُ مَنْ سارَ بِسیرَةِ رَسُولِ اللّهِ(ص) وَ عَمِلَ بِطاعَةِ اللّهِ وَ لَعَمْرى إِنّا لاَعْلامُ الْهُدى وَ مَنارُ التُّقى»، خلافت فقط از آن کسی است که به سیرهی رسول خدا عمل کند. (دیدیم که آنها سیرهی رسول خدا را عوض کردند) و به طاعت خدا عمل کند. (ببینید چقدر اهل بیت مظلوم هستند که مجبور هستند خودشان از خودشان دفاع کنند)، به جان خودم سوگند که ما اهل بیت، عَلم و نشانههای هدایت خدا هستیم و ما هستیم که جلوههای پرفروغ تقوا هستیم. یعنی تقوا میخواهید، ما هستیم. هدایت میخواهید، ما هستیم. لذا تقوا و هدایت با تمسّک به اهلبیت به دست میآید. یعنی هر چه حضرات بیان کردند، همان را انسان انجام بدهد. انتظارات امام مجتبی(ع) از محبینش در ادامه چند روایت کوتاه در این مورد که حضرات از ما محبّین اهل بیت، چه میخواهند بیان خواهم کرد: 1. مراقبت میان تشخیص حقّ و باطل بین حقّ و باطل مراقب باشیم. فرمودند: «بَینَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ أَرْبَعُ أَصابِعَ، ما رَأَیتَ بِعَینَیکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیکَ باطِلاً کَثیرًا» (تحف العقول/ ص: 229)، بین حقّ و باطل، به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینى، حقّ است و چه بسا با گوش خود، سخن باطل بسیارى را بشنوى. بحث شناخت حقّ و باطل در آخرالزمان بسیار مهم است که اگر مراقبه نکنیم، بسیار خطرناک است. یک راه برون رفت به خصوص در مطالب سیاسی و ... هم یک راه بیشتر نیست و آن این که ببینیم در این جریانات، نائب امام زمان چه میفرمایند و گوشمان را به دهان و لبان این سیّد عظیمالشّأن، نائب امام زمان بسپاریم. حضرت، روایت دیگری را از امیرالمؤمنین و ایشان از رسول الله نقل میکنند که فرمودند: «لا تزولُ قَدَمَا عبدٍ یومَ القیامةِ حتَّى یُسألَ عن أربعٍ عَن عُمُرِه فیما أفناهُ و عن شبابهِ فیما أبلاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَ أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حبّنا اهل البیت»، بنده فردای قیامت، قدم از قدم نمیتواند بردارد، مگر این که چهار سؤال از او میپرسند: 2. مراقب باشید که عمرتان کجا فنا میشود حضرت میفرمایند: از عمرش که کجا این عمر فنا رفت، چگونه آن را خرج کردی، کجا بودی، در خانهی خدا بودی، در مجلس دعا بودی، یا در مجلس گناه بودی و ...، عمرت به چه چیزی گذشت، به خوبی و نیکی گذشت، به انفاق گذشت، به خصوص الآن که مردممان در غرب با این بحث زلزله نیاز دارند که باید بپذیریم این مطالب هست و خواهد بود و ای بسا در آینده هم بیشتر خواهد بود. کجا این عمر را فنا کرد؟ در کار خیر و یا در شر، خیلی باید مراقب باشیم. 3. مراقب باشید که جوانیتان چگونه سپری میشود این جوانیتان چگونه سپری شد؟ جوانی، جزئی از عمر هست یا خیر؟ یک بار از عمر میپرسند و یک بار از جوانی. معلوم است که جوانی خیلی مهم است. اگر جوانی در راه حقّ باشد، معصومین او را بسیار دوست دارند. میگویند: آیتالله العظمی بروجردی وقتی طلبهی جوانی میآمد، به زور بلند میشدند و به قامت میایستادند، امّا اگر آدم میانسالی میآمد، اینگونه نبودند، چون میگفتند: او دیگر عمرش را کرده است، جوان است که اگر بناست رشدی کند، میکند. آقا جان، حضرت حجّت هم خیلی جوانها را دوست دارند و آن بزرگانی که به محضر حضرت رسیدند، فرمودند: جوانها را به من وصل کنید. در جریانات سیاسی هم میبینید که امامالمسلمین میفرمایند: آینده از آنِ جوانان است. لذا با این که از عمرش سؤال میشود، امّا حضرت میفرمایند: مجدّد از جوانی او هم سؤال میشود. 4. مراقب باشید که مالتان را چگونه خرج میکنید؟ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَ أَنْفَقَهُ، و از مال میپرسند که چگونه خرج کردی. مالت را چگونه به دست آوردی؟ زد و بند بوده؟! باید خیلی مراقبت کرد، اگر رزّاق، حضرت حق است، خودش بلد است. در روایت است که گاهی ما به احمق، رزق زیاد میدهیم تا برخی فکر نکنند رنگ هستند و بگویند: من بودم که دو دو تا را چهار تا کردم. اینها همه حرف است، چه زرنگهایی که فقط به خاطر یک اشتباه کوچک، با این که سالها تاجر بودند و اسمشان در همه جا نفوذ داشت، چنان زمین خوردند که تمام زندگیشان از بین رفت. خدا میخواهد بگوید من هستم. لذا میپرسند: چگونه مالتان را به دست آوردید؟! 5. حبّ ما اهل بیت را داشته باشید که فردای قیامت از آن، سؤال میشود «وَ عَنْ حبّنا اهل البیت»، یکی هم از حبّ ما اهل بیت سؤال میشود. 6. تحت سایه حبّ اهل بیت، به همدیگر محبّت داشته باشید و دست یکدیگر را بگیرید وجود مقدّس امام صادق در روایتی فرمودند: «نحن صلة الارحام»، ما اهل بیت صلهی ارحام هستیم. ما که در مجلس اهلبیت نشستیم، داریم صله ارحام انجام میدهیم. ما در سیرهی برخی بزرگان داریم که میگفتند: اگر هم میخواهید ازدواج کنید، از هم هیئتیهای خودتان انتخاب کنید. روایت دیگری هم در این مورد از حضرت امام مجتبی بیان شده که خیلی عجیب است، حضرت فرمودند: أَلْقَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إِنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَ الْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ المَوَدَّةُ وَ إِنْ قَرُبَ نَسَبُهُ. میدانید خویشاوند کیست؟ کسی که دوستی و محبّتش، تو را نزدیک کرده است، ولو نژاد و نسبش از تو دور باشد. بیگانه کیست؟ بیگانه کسی است که از دوستی و محبّتش به دورید، ولو به این که از لحظ نسبی، نزدیک باشد. خود همین دلالت بر این دارد که همانطور که محبّین، حبّ به اهلبیت دارند و فرمودند: فردای قیامت، یکی از سؤالاتی که تا قدم از قدم برنداشتید، پرسیده میشود همین حبّ اهلبیت است، بین خود محبّین اهلبیت هم محبّت ایجاد میشود و به واسطهی حبّ اهلبیت به هم نزدیک میشوند. یعنی محبّتی که ذیل سایهی اهل بیت است. تحت سایه و ظلّ اهلبیت، شما هم به هم محبّت داشته باشید، دست هم را بگیرید و ... . دوستی اهل بیت موقعی معنا میدهد که محبّین اهل بیت با هم دوست باشند و به هم محبّت داشته باشند. 7. وقتی با کسی آشنا شدی و معاشرت کردی، شرط برادری را در مورد او رعایت کن و قال لبعض ولده یا بنی لا تواخ أحدا حتی تعرف موارده و مصادره فإذا استنبطت الخبرة و رضیت العشرة فآخه علی إقالة العثرة و المواساة فی العسرة. امام حسن، به برخی از فرزندانشان فرمودند: ای پسرم با کسی برادری نکن، مگر این که امور درونی و برونی او را بشناسی، پس هنگامی که باطن او را استخراج نمودی و به معاشرت با او راضی شدی، شرط برادری را در مورد رعایت کن. شرط برادری چیست؟ بر اساس گذشت، از لغزش او و برابری در حال سختی، او را یاری کن. ما از همین روایت میتوانیم استفاده کنیم که ما در همین سختیها باید به یکدیگر کمک کنیم. این که دولتمردان باید در بحث زلزله و ... کمک کنند بحث جدایی است، امّا اصل در مودت و برادری همین است که در اینطور مواقع دست همدیگر را بگیریم که اگر اینطور شد، تمام است. 8. بخشش قبل از درخواست و اطعام در قحطی ببینید حضرت امام مجتبی که خود کریم هستند، راجع به کرم چه میفرمایند. قیل له علیه السلام: فما الکرم؟ قال علیه السلام: الابتداء بالعطیة قبل المسئلة و اطعام الطعام فی المحل. از امام حسن علیه السلام معنای کرامت و بزرگ منشی را پرسیدند؟ فرمودند: بخشش پیش از خواهش و اطعام در هنگام قحطی. قبل از این که کسی به زبان جاری کند، ببخشی و نگذاری که او بر زبان بیاورد و به حدّ وسع خودت بدهی. اگر بیشتر بدهی که ایثار است و کریم حقیقی، آن کسی است که ایثار کند. اگر کسی خودش نیاز داشته باشد و ببخشد، چقدر عالی میشود! اطعام نمودن در وقت ضرورت هم نشانهی کرم است، یعنی وقتی نیاز است، قحطی میشود، مشکلی پیش میآید، کسانی را که نیاز دارند، اطعام کنی. یکی از این اطعامها هم اطعام برای خود اهلبیت است که این مودّت و محبّت را میآورد. ما باید برای اهل بیت بیشتر خرج کنیم و بدانیم آنها زیر بار منّت من و شما نمیروند و چند برابرش را مرحمت میکنند. 9. عدم کوچکبینی و دریغ کردن از اندک قِیلَ فَمَا الدَّنِیئَةُ؟ قَالَ: النَّظَرُ فِی الْیَسِیرِ وَ مَنْعُ الْحَقِیر. از امام حسن علیهالسلام سؤال شد: فرومایگى چیست؟ فرمود: خُردبینى و دریغ کردن از اندک. کوچک بینی یعنی یک مواقعی رشدی را ببینند و نگذارند که آن رشد باشد. میگویند: حسودان، کوچکبین هستند. آن کسی که ببیند کسی رشد میکند و نگذارد. مورد دیگر هم این است که حتّی از اندک هم دریغ کند. نکند یک موقع ما حتّی کم هم ندهیم. الآن در بحث زلزله نیاز هست، کم که میتوانیم بدهیم. در مورد اهل بیت هم همینطور است، کم که میتوانیم بدهیم. گفت: قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود. از همین اندکهاست که خیلی از موراد به وجود میآید. لذا دنی و پست، کسی است که حتّی از کم هم دریغ کند. منبع:فارس