19 دی 1400 6 جمادی الثانی 1443 - 30 : 01
کد خبر : ۹۲۱۲۶
تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۳۹۶ - ۱۶:۰۵
گفت‌و‌گو با همسر شهید محمود نریمانی مدافع‌حرم
در مراسم تشییع روسری قهوه‌ای پوشیدم و اعتقادم این است که فقط در عزای اهل‌بیت(ع) مشکی به تن می‌کنیم شهادت شوهرم یک افتخار است و مصیبت نیست.
عقیق:شهادت در سوریه و دفاع از حرم اهل بیت(ع) مسیری جدید را برای جوانان ایران و حتی جهان اسلام گشوده است. این شهدا راهی را انتخاب کردند که سختی‌های زیادی دارد از شهادت، اسارت، جانبازی تا از دست دادن بهترین عزیزان راه شهدای مدافع حرم در داخل نیز گاهی اوقات دشوار است. به قول همسر شهید مدافع حرم "محمود نریمانی" که جوانی اهل روستای دوروان است "همه دنیا خود را به هر کسی می‌دهم تا فقط یک ساعت آقامحمود دوباره کنار من قرار گیرد." راست می‌گوید که دست حضرت زینب (س) روی قلب همسران شهدای مدافع حرم قرار دارد تا صبر را با تمام وجود خود حس کنند.
شهید نریمانی متولد دی ماه سال 1366 در کرج است که 4 بار برای دفاع از حرم اهل‌بیت(ع) به سوریه اعزام شد و در آخرین اعزام  در 10 مرداد ماه  1395 و در ماه رمضان در حماه سوریه به شهادت رسید. از وی یک پسر خردسال به نام "محمدهادی" به یادگار مانده است.
مهم‌ترین دغدغه شهید نریمانی درباره مسائل کشور و مهم‌ترین توصیه ایشان به اطرافیان چه بود؟
توصیه‌های آقا محمود همیشگی بود ولی بعد از شهادت متوجه صحبت‌های شهید شدم که این موضوعات مانند فیلم از روبه‌روی چشمانم رد می‌شود. همواره در مورد حجاب، اطاعت از ولایت فقیه، ساده زیستی و دست پاکی در بیت‌المال صحبت می‌کردند و در مورد آخری  بسیار حساس بودند.
شهید نریمانی اهل مهمانی رفتن بود ولی در مهمانی‌ها ساده‌زیستی را رعایت می‌کرد و عقیده داشتند باید این رسم خوب در بین مردم جا بیفتد. به حدی مهمانی‌های ما ساده بود که اگر به مهمانی می‌رفتیم به میزبان می‌گفتند که ساده سفره پهن کنید. درباره مصرف و استفاده از کالای داخلی و ایرانی که رهبر انقلاب تاکید زیادی دارند حساسیت زیادی داشتند.
کوچکترین وسیله خانه و اقلام مصرفی را سوال می‌کردند که ایرانی باشد. من به ایشان می‌گفتم که  تشخیص خرید کالای ایرانی سخت است ولی شهید نریمانی تاکید می‌کردند باید هرجور هست  متوجه شویم!  خرید کالای ایرانی اهمیت زیادی برای کشور دارد و اصلا کیفیت را در نظر نمی‌گرفت و فقط به دنبال استفاده از کالای ایرانی بودند.
چه چیزی در جامعه روح شهید نریمانی را اذیت می‌کرد؟ چه مشکلی برای ایشان مهم بود؟
بسیار از مواقع به من می‌گفت که وقتی وضعیت نامناسب در جامعه را می‌بینم  حیفم می‌آید  شما در این زمین راه بروید.  به ایشان عرض کردم چون شهادت حق شماست دوست دارم بروی. آقا محمود با شوخی می‌خواست حال و هوای من را خوب کند. شهید همواره به حرف‌های من دقیق گوش می‌داد و وقتی این صحبت را به ایشان گفتم دیدم که بعد از مدتی اشک در چشمانش حلقه زد و من گفتم انگار شما از "محمد هادی" دل نمی‌کنی و بخاطره همین نمی‌توانی بروی.
فردای این صحبت‌ها به من گفتند سارا  من چند سال دارم و هیچ وقت دوست ندارم به سی سالگی برسم و بیان داشتند که یک کاری دارم که قبل از 30 سال باید انجام شود و اگر اتفاق نیفتد  زندگی را می‌بازم.  تعجب کردم که این کار چه چیزی است؛ شهید نریمانی در سن 28 سالگی به شهادت رسیدند.
خاطره‌ جالب از قبل از شهادت دارید؟ جمله‌ای به شما گفتند؟
در مجلس عزای شهید مهدی عسگری شرکت کردم و حال و هوای خاصی داشتم و ایشان گفتند که چه شده؟ عرض کردم که پیکر شهید عسگری  بازنگشته است و حالم خوب نیست. آقا محمود گفتند فرقی نمی‌کند و بعد ایشان خندید و گفت" ما هم شهید می‌شویم" و من به شوخی به آقا محمود گفتم بی زحمت اگر شهید شدید پیکرت سریع برگردد و این هم تحقق پیدا کرد و 8 ساعت بعد از شهادت پیکر شهید نریمانی در ایران بود.
در روز مراسم تشییع شهید نریمانی سیاه به تن نکردید؟ درست است؟
در مراسم تشییع روسری قهوه‌ای پوشیدم و اعتقاد خانواده پدری بنده این است که فقط در عزای اهل‌بیت(ع) مشکی به تن می‌کنیم و برای نزدیک‌ترین عزیران خود لباس مشکی نمی‌پوشم و قائلم به این که اصل عزا برای اهل بیت است و برای بنده مسئله شهادت شوهرم یک افتخار است و مصیبت نیست. خیلی گریه و زاری نکردم و سعی داشتم بیشتر بقیه افراد را آرام کنم و حس می‌کنم دست حضرت زینب(س) بر روی قلبم سبب آرامش و صبرم شد.
صبری که دارید نشانه چیست؟ از کجا نشات می‌گیرد؟
خودم تعجب می‌کنم که این صبر از کجاست! یک نیروی معنوی است. همواره به خودم می‌گفتم که اگر آقا محمود به شکلی غیر از شهادت از دستم برود هیچ وقت این صبر را نداشتم و اینکه عزیزترین فرد زندگی من برای حفظ حریم اهل بیت رفته است جای شکر دارد.  بنابرین دریافتم با ناشکری این راه را خراب نکنم و آبروی من نزد اهل بیت نرود.
اطرافیان و آشناییان به شما می‌گفتند سوریه به شهید نریمانی چه ارتباطی دارد؟ یا حیف نیست همسر شما شهید شده و فرزندت یتیم می‌شود؟
 از اطرافیان و آشنایان مستقیم نشنیدم و اگر متوجه هم شوم ناراحت نمی‌شوم. این مسیر استقامت می‌خواهد فکر نمی‌کنم با یک حرف ناراحت یا پشیمان شوم. برخی اوقات در گوشه کنار غیر مستقیم یا در فضای مجازی کامنتی می‌بینم که ناراحتی از این حرف‌ها ندارم. برای کسانی که تهمت‌ علیه مدافعان حرم و شهدا می‌زنند فقط دعا می‌کنم؛ خدا به آن‌ها بصیرت بدهد که از همین اهل‌بیتی که حاجت می‌گیریم در زمان خطر حداقل جان خود برای آن‌ها تقدیم کنیم. برخی این حرف‌ها را یک جور دیگری بیان می‌کنند که دلت آمد ایشان را به سوریه بفرستی! من هم در جواب می‌گویم "دل من قدرت سد این مسیر برای دفاع از اهل‌بیت(ع) را ندارد".
 کمی از زندگی روزمره خودتان و محمدهادی با شهید نریمانی بفرمائید.
حقیقتا از ایمان قوی محمود بگذریم، در زندگی روزمره واقعا شوخ، اهل خنده و شادی بودند. خیلی از نزدیکان باورشان نمی‌شد که زندگی ما چگونه می‌گذرد. خیلی از کارهای شهید مثل دانشگاه را من انجام می‌دادم و ایشان بسیار از من تشکر می‌کردند؛ خیلی اجتماعی بودند، خوش برخورد و بعد از سفرهای زیارتی، مسافرت شمال را خیلی دوست داشتند.
برای زیارت به قم بسیار می‌رفتند و زمان‌هایی بود که هنوز سفره غذا را جمع نمی‌کردیم، آقا محمود می‌گفتند برای زیارت  به سفر قم برویم. در خانه بازی‌های سه نفره و با محمد هادی بسیار انجام می‌دادند و وقتی که در خانه بود فقط برای ما وقت می‌گذاشت. در حد یک بچه 2 یا 3 ساله با محمدهادی بازی می‌کردند. بچه‌داری را هم خیلی خوب بلد بودند و به همین خاطر محمد هادی با پدرش بسیار انس داشت و یک خاطره جالب از این موضوع این است که یک بار محمدهادی نوزاد بود و به همراه آقا محمود با ماشین بیرون رفتند.
حضور ایشان را در زندگی روزمره خود حس می‌کنید؟
بله؛ خوب تقریبا هر روز این حس را دارم. بهانه گیری‌های محمد هادی سبب می‌شود که بگویم دلم برای محمود تنگ شده است. خیلی وقت‌ها احساس می‌کنم که در کنارم نشسته است و برخی اوقات صدای شهید در گوش من می‌پیچد و برخی اوقات حرکات محمدهادی جوری است که هیچکس را غیر از پدرش نمی‌خواهد و خیلی هوای پدرش را می‌کند.
مهم‌ترین دغدغه شهید نریمانی برای مردم چه بود؟
موضوعی که ایشان را اذیت می‌کرد "فقر" مردم بود و برای کسانی که در گوشه خیابان سکونت داشتند خیلی دلسوزی می‌کرد و برخی اوقات دور از چشم من کارهایی برای کمک به فقرا انجام می‌دادند که بعدها متوجه شدم.
چه پیامی برای جوانان کشور دارید؟ برای جوانانی که جنک و گلوله و توپ را مشاهده نکرده و بیش‌تر از فضای مجازی دنیا را نگاه می‌کنند؟
در زمان دفاع مقدس شهدا نعمت بودند و کسی فکر نمی‌کرد که نعمت مبارزه با دشمن دوباره بازگردد. نعمت مدافعان حرم  سبب شد خاطرات جهاد و ایثار دهه  60 و 70 دوباره زنده شود. جوانان این دوره می‌توانند مسیری را بروند که انتهای آن شهادت است. شهدای مدافع حرم در دهه 90 نشان دادند که می‌توان خوب بود و پاک زندگی کرد.
لباس‌ها و وسایل شهید را دارید؟ برای احیا خاطرات به آن ها رجوع می‌کنید؟
 لباس‌های ایشان تمیز و مرتب آماده است و گاهی اوقات دل تنگ می‌شوم و لباس‌های آقا محمود را بر تن محمدهادی می‌کنم و از این کار هم من و هم محمدهادی خوشحال می‌شویم.
 آیا بنیاد شهید و دستگاه‌های دیگر به دیدار شما می‌آیند و مشکلات شما و محمدهادی را بر طرف می‌کنند؛ مشکل خاصی ندارید؟
به دلیل اینکه محل زندگی شهید نریمانی کرج است جزو شهدای مدافع حرم  استان البرز شناخته شدند. بنیاد شهید بعد از احداث سنگ مزار و اینکه آرم بنیاد شهید بر آن قرار گیرد مبلغ یک میلیون تومان کمک هزینه می‌دهد. مدیران بنیاد شهید دوبار به منزل ما آمدند.
یک سری مشکلات و کارهای اداری طولانی هستند و هیچ کاری هم نمی توان انجام داد و زمان بر است و در کل به پیگیری  زیاد نیاز دارد و تا پیگیری نشود هیچ کاری از طرف بنیاد انجام نمی‌شود. در یک سال و سه ماهی که از زمان شهادت آقا محمود می‌گذرد از طرف بنیاد شهید دوبار به دیدار ما آمدند که یک بار در زمان مدیرکل سابق و یک بار در زمان مدیرکل فعلی بود.
به دلیل اینکه شهید از سپاه حقوق دریافت می‌کرد، باید پرونده به بنیاد شهید ارجاع شود تا حقوق دریافت کنیم.  سالگرد شهادت شهید نریمانی پرونده مالی به بنیاد شهید انتقال یافت و سه ماه است که از بنیاد شهید حقوق دریافت می‌کنیم اما کمی با مشکلات بیمه‌ای روبه‌رو هستیم.
یعنی هنوز به دنبال کارهای بیمه شهید هستید؟
 دنبال کارهای بیمه بنیاد شهید هستم و هنوز انجام نشده است و یک بار قبلا که مدیرکل بنیاد شهید به خانه ما آمدند گفتم که بعد از شهادت آقا محمود از دفترچه بیمه خود و محمدهادی که برای سپاه است استفاده نمی‌کنم و اگر از بیمه استفاده کنیم جریمه تعلق می‌گیرد و ایشان گفت مشکلی در این موضوع نیست و بیمه تکمیلی هم از طرف بنیاد  گفتند تعلق می‌گیرد.
یکی از همکاران آقا محمود برای انجام کارهای بیمه پیش قدم شده و بعد از تماس  با منطقه 2 بنیاد شهید قرار است پرونده‌های شهدای مدافع حرم را به بنیاد شهید منطقه یک انتقال دهند، منطقه یک نیز به دلیل اینکه پرونده ندارد کاری انجام نمی‌دهد و انتقال پرونده و پروسه طولانی شده است.
 انتقاد یا تشکری از سازمان‌ها یا افراد دارید؟
حقیقتا همه سازمان‌ها به نوبه خودشان از ما دلجویی کردند ولی تاکنون هیچ انتقادی در این‌باره انجام ندادم. بنده زیاد گلایه ندارم و گاهی اوقات در حین کارهای اداری یک جاهایی هم عده‌ای بد برخورد کردند اما  به محض اینکه فهمیدند که همسر شهید هستم کارم را انجام دادند و نباید اینگونه باشد که خودم را معرفی کنم تا کارم انجام شود و یک انتقادی که به بنیاد شهید دارم این است که عده‌ای از کارمندان بنیاد شهید هنوز نمی‌دانند شهید مدافع حرم یعنی چی!!!
یعنی کارمند بنیاد شهید نمی‌دانست شهید مدافع حرم کیست؟
وقتی رفتم مدارک را تحویل دادم پرسید چه نسبتی با ایثارگر دارید؛ جواب دادم "همسر شهید" هستم و این فرد که تقریبا 47 سال داشت با تعجب نگاهی کرد و گفت: همسر شهید؟! گفت کجا؟! به این فرد گفتم سال 95 در سوریه و بعد با تعجب گفت سوریه؟! به نظر بنده نباید این گونه باشد. به خودم گفتم شاید حواسش نبوده است ولی  برای خود من این موضوع گران تمام شد.
مطالبی که درباره پول‌های کلان بعضی می‌گویند به مدافع حرم می‌دهند واقعیت دارد یا کذب است؟
من فقط از بنیاد شهید حقوق دریافت می‌کنم و مبلغی بابت بیمه عمر از طرف سپاه باید دریافت کنیم که در همه سازمان‌ها وجود دارد و این مبلغ هم در 4 یا 5 مرحله بعد از یکسال از شهادت شهید واریز می‌شود.
حقوق و اوضاع مالی شهید نریمانی قبل از شهادت چگونه بود؟
خود شهید در زمان رفتن به سوریه حقوق خیلی کم دریافت می‌کردند و بعد از شهادت با تمام شدن وام‌ها یک مقدار افزایش یافت و این حقوق هم در حد یک زندگی بسیار ساده بود و این پول‌های کلان که می‌گویند اصلا صحت ندارد.
برای کسانی که این شایعات را می‌گویند چه حرفی دارید؟
به یک نفری که همچنین حرفی را بیان می‌کند می‌گویم که من به شما 50 میلیون تومان می‌دهم شما خودت را از طبقه چهارم به پایین پرت کن و آیا چنین کاری انجام می‌دهد؟ خود شهید که مشخص است  مسیر خدایی را طی می‌کند و به فکر اموال دنیا نیست و اگر کسی سوال کند که همسر یا فرزند شهید به دنیال این پول‌ها هستند در جواب به آن‌ها می‌گویم که در حال حاضر تمام دنیا را با تمام لذت‌ها و مادیات را به این افراد می‌دهم و آن‌ها فقط برای یک ساعت آقا محمود را به من باز‌گردانند و فقط یک ساعت! نه یک روز، یک ماه، یک سال؛ همه دنیا برای شما. لذت زندگی با شهید و حرف زدن با آقا محمود با تمام دنیا برای من قابل مقایسه نیست.

منبع:تسنیم
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: